بیشتر شرورهای فیلمهای ترسناک به عنوان موجوداتی شیطانی و غیرقابل توقف معرفی میشوند که نمیتوان با آنها مذاکره کرد، چانه زد و در نهایت بر آنها غلبه کرد. در این آثار برای شکستدادن شرورهای خونخوار تنها یک راه وجود دارد؛ از پا درآوردن آنها که البته اصلا هم راحت نیست.
اما هستند شرورهایی که هنگام رویارویی با قهرمان داستان هوش شگفتانگیزی از خودشان نشان میدهند؛ مثلا گاهی از شرایط به نفع خودشان استفاده میکنند، گاهی منتظر لحظهی مناسب میمانند و بعضی وقتها هم خودشان را به مظلومیت میزنند. در هر صورت ترسناکترین شرورهای فیلمهای سینمایی آنهاییاند که هم پای قدرت بدنی از هوششان هم استفاده و قربانی را در یک لحظه کیش و مات میکنند. در فیلمهای ترسناک چند شخصیت شرور شاخص وجود دارند که به کمک هوش سرشارشان لحظات دلهرهآوری را خلق میکنند. در ادامه آنها و تکنیکهای جذابشان با مقالهای از مجله دیجیکالا همراه ما باشید
۱۰- صورت چرمی با همکاری اره برقی معروفش
- پیدایش: کشتار با اره برقی در تگزاس (Texas Chainsaw Massacre)
صورت چرمی با همکاری اره برقی معروفش بخشی از خشنترین سکانسهای تاریخ سینما را رقم زد؛ به طوری که مخاطبان زیادی با شنیدن نامش لرزه به اندامشان میافتد. سر و کلهی این شخصیت برای اولین بار در فیلم اسلشر «کشتار با اره برقی در تگزاس» محصول سال ۱۹۷۴ پیدا و بعد به اندازهای معروف شد که به چهرهی اصلی این فرانچایز تبدیل شد و تا این لحظه در فیلمهای سینمایی و بازیهای ویدیویی بسیاری حضور داشته و به کابوس شبهای مخاطبها تبدیل شده است.
آقای صورت چرمی یک قاتل بیرحم است که از ویژگیهای ظاهریاش میتوان به نقابی که از پوست قربانیها درست کرده و البته اره برقی معروفش اشاره کرد که طبیعتا با این وجنات تا قربانی را به قسمتهای مختلف تقسیم نکند، دست بردار نیست. جالب است بدانید صورت چرمی در اصل از یک قاتل واقعی به نام اد اگین الهام گرفته شده که طبیعتا در سلاخی انسانها از نسخهی سینماییاش چیزی کمتر نداشت. صورت چرمی از جایی به بعد تصمیم میگیرد وارد کار گروهی شود؛ بنابراین خانوادهی وحشی و آدمخواری به نام ساویر را برای همکاری انتخاب میکند و این گونه میشود که جنایتهایش وحشیانه و خون بارتر از قبل میشود.
اما از معرفی شخصیت صورت چرمی که بگذریم، میرسیم به ویژگیهایی که او را در این فهرست جا داده است؛ او به شدت قوی و مقاوم است و در طول فرانچایز «کشتار با اره برقی در تگزاس» نشان داده که از تفنگ ساچمهای و حمله با اره برقی جان سالم به درمیبرد. با این اوصاف بیرحمی، قدرت و سرعت صورت چرمی بر هوشش غلبه میکند. غلبه بر او به هیچ استراتژی و نقشهی ویژهای نیاز ندارد اما از آن جایی که بسیار وحشی تشریف دارد اصلا امان نمیدهد که نقشهتان را اجرا کنید و دور از جانتان در کسری از ثانیه با اره برقی نصفتان میکند!
در آخر هم این را بگویم اگر روزی روزگاری به سرتان زد که در دنیای موازی به خدمت صورت چرمی برسید، زمانی را انتخاب کنید که از سایر اعضای قبیلهاش دور افتاده.
۹- جیسون ورهیز با هر موقعیتی سازگار میشود
- پیدایش: جمعه سیزدهم (Friday The ۱۳th)
جیسون ورهیز یکی از ترسناکترین و شاخصترین شرورهای سینمایی است که از فرانچایز «جمعه سیزدهم» بیرون آمده. از ویژگیهای ظاهری او میتوان به نقابی شبیه ماسک هاکی، قد بسیار بلند، اورکتی مندرس به رنگ سبز یا خاکی و سلاح سردی شبیه یک چاقوی بزرگ یا قمه اشاره کرد.
جیسون ورهیز در دوران کودکی، پسربچهی منزوی بود که به خاطر چهرهی عجیبش توسط همکلاسیهایش تمسخر میشد تا این که در یک روز جمعه که با سیزدهمین روز ماه هم مطابقت داشت به دلیل تمسخر دوستانش در دریاچهی کریستال غرق میشود و میمیرد. مادر جیسون به جرم قتل او دستگیر و اعدام میشود. از آن به بعد در جمعههایی که سیزدهمین روز سال هم باشد، سر و کلهی این مرد عجیب با ندای مادرش پیدا میشود و قصد جان هر کسی را میکند که در اطراف دریاچه حضور داشته باشد.
تکنیک جیسون ورهیز بر غافلگیری و سلب کردن قدرت دویدن از قربانیها، متکی است. او همچنین در کنار وحشیگری، قدرت بدنی بالایی دارد و جنگاور خوبی است که همهی این ویژگیها او را به شروری نامیرا تبدیل میکند. از همهی این موارد که بگذریم این قدرت سازگاری جیسون است که او را به شروری ترسناک و باهوش تبدیل میکند. او بسیار صبور است و قبل از حمله صبر میکند تا قربانیها کاملا در دریاچه به دام بیفتند و سپس به سراغ شکارشان میرود. همچنین جیسون نشان داده که در استفاده از تیر و کمان هم به اندازهی سلاح اصلیاش مهارت دارد.
۸- مهاجم فضایی به نام زنومورف
- پیدایش: بیگانه (Alien)
زنومورف، مهاجم فضایی فرانچایز «بیگانه» نزدیکترین حسی است که احتمالا هنگام حملهی یک حیوان وحشی تجربه کنید. این موجود فضایی که ظاهری شبیه یک حشرهی بزرگ پولادین دارد اولین بار در «بیگانه» ریدلی اسکات محصول سال ۱۹۷۹ به مخاطبان فیلمهای ترسناک معرفی شد. او وارد سفینه فضایی نوسترومو میشود و قصد جان تک تک سرنشینان را میکند.
ظاهر زنومورف شبیه حشرهی غول پیکری است که بعید به نظر میرسد بهرهای از هوش برده باشد اما از قضا بسیار هم زیرک است. او میتواند از فیزیک فراطبیعیاش استفاده کند و دخل همهی سرنشینان سفینه را بیاورد اما در عوض کاملا هوشمندانه در تاریکترین نقاط کمین میکنید و منتظر میماند تا قربانیانش به هم نزدیک شوند و سپس به آنها حمله میکند.
زنومورف ذاتا موجودی شکارچی است و در تعقیب و شکار طعمههایش بسیار موفق عمل میکند و بیشتر آنها را در کسری از ثانیه از بین میبرد. البته در نهایت از الن ریپلی شکست میخورد که به دلیل کم هوش بودنش نیست بلکه به این خاطر است که الن گوشه و کنار سفینه را خیلی بهتر از این گونهی مهاجم بیگانه میشناسد.
۷- پین هد به اندازهی ظاهرش، مخوف نیست
- پیدایش: برپاخیزان جهنم (Hellraiser)
کلایو بارکر با «برپاخیزان جهنم» یکی از ترسناکترین شرورهای فیلمهای سینمایی جریان اصلی را به مخاطبان معرفی کرد. پین هد پیشتر به نژاد انسانی تعلق داشته اما در اثر آزمایشهایی به شیطانی ترسناک تبدیل میشود. ظاهر او همان طور که از نامش هم پیدا است شامل سری مملو از سوزن است.
پین هد قدرتهای ماوراءالطبیعهای هم دارد اما اگر این قدرتها را کنار بگذاریم او در بسیاری از موارد چندین و چند قدم از قربانیهایش عقبتر است و به سادگی شکست میخورد که این مورد برای موجودی با ظاهر ترسناک بسیار شرمآور است.
۶- فردی کروگر قاتل کابوسها
- پیدایش: کابوس در خیابان الم (A Nightmare On Elm Street)
فردی کروگر شرور مجموعه فیلمهای ترسناک «کابوس در خیابان الم» دقیقا میداند که از قدرتهایش چطور استفاده کند. از آن جایی که قدرت فردی با انسانهای عادی فرقی ندارد؛ پس کسانی را به عنوان قربانی انتخاب میکند که کاملا آسیبپذیر و ضعیف باشند تا از طریق آنها میراث وحشتناکش را به همه نشان دهد.
سر و کلهی فردی کروگر اولین بار در «کابوس در خیابان الم» محصول سال ۱۹۸۴ پیدا شد. او در حقیقت متجاوزی بود که کودکان بسیاری را در یک مهد کودک مورد آزار و اذیت قرار داده بود. بعد از این که والدین کودکان از جنایتهای فردی باخبر میشوند او را در یک کارخانهی متروکه به دام میاندازند و به آتش میکشند. از آن به بعد هر چند وقت یک بار سر و کلهی فردی از جهنم پیدا میشود و با ورود به کابوس دسته جمعی بچهها، آنها را میکشد.
فردی حتی پیش از مرگش و تبدیل شدن به کابوس همیشگی بچهها، به اندازهای باهوش بود که هویتش را پنهان کند و به جنایتهایش ادامه دهد. او پلیس را تا سالها سردرگم کرده بود و در نهایت هم توسط والدین بچهها به دام افتاد. همچنین پس از مرگش هم تبحر ویژهای در ورود به خوابهای انسانها و آزار و اذیت آنها دارد که او را به قاتلی ماورایی، ترسناک و وحشی تبدیل میکند.
۵- شبحی با اعتماد به نفس بالا
- پیدایش: جیغ (Scream)
شرور اصلی مجموعه فیلمهای ترسناک «جیغ» با نام شبح چهره یا Ghostface شناخته میشود. این شرور در اصل یک شخصیت واحد نیست و در هر قسمت یک یا چند نفر ایفاگر نقش او هستند. شبح چهره، قاتل نقابداری است که همیشه در کمین قربانیهایش است و بعد از به دام انداختن آنها، قتلهای وحشیانهای را انجام میدهد.
مهم نیست که این طرح تا چه اندازه تکراری باشد، در هر صورت شبح چهره برای به دام انداختن قربانیها برنامهریزی میکند و همیشه آنها را بازی میدهد. مثلا در «جیغ ۳» (Scream 3) رومن اعتراف کرد که مرگش را جعل کرده تا بقیه به عنوان شبح چهره به او مشکوک نشوند.
همچنین این شخصیت در بسیاری از موقعیتهای فرانچایز، قوانین نانوشته را زیر پا میگذارد و غافلگیرکننده ظاهر میشود، نقشهی «قاتل دوگانه» یکی از این موقعیتها است که قربانیان به جای یک شبح چهره با دو قاتل نقابدار سر و کار دارند و همین اتفاق هم پیشبینی حرکت بعدی هر کدام از آنها را سخت میکند.
با وجود همهی حرکات هوشمندانه و خلاقانه، بزرگترین نقطه ضعف شبح چهره اعتماد به نفس بیش از حدش است، همین اعتماد به نفس کاذب هم باعث میشود در بعضی از موقعیتها احمقانه عمل کند و خودش را لو بدهد؛ مثلا بیلی و استو به هم چاقو میزنند تا به بقیه ثابت کنند شبح چهره نیستند و خودشان را به عنوان قربانی جا بزنند. با این اوصاف اگر قربانیها کمی هوشمندانه فکر کنند و از محدودیتهایشان فراتر بروند، میتوانند با کشف نقطه ضعف شبح چهره بر او غلبه کنند.
۴- پنی وایز روی عمیقترین ترسهای قربانیهایش دست میگذارد
- پیدایش: آن (IT)
پنی وایز شرور عجیب و معروفی است که توسط استیون کینگ افسانهای خلق شد و در فیلمهای ترسناک «آن» حضور وحشتناک و تاثیرگذاری داشت. نکتهی عجیب دربارهی شخصیت پنی وایز این است که دربارهی ماهیت دقیق او اطلاعاتی در دست نیست و بیشتر اطلاعات بر پایهی حدس و گمان است؛ به همین دلیل هم بیشتر قربانیان از پنی وایز با عبارت «آن» یاد میکنند. البته مشهورترین چهرهی پنی وایز یک دلقک ترسناک است و در مجموعه فیلمهای «آن» هم به همین شکل ظاهر میشود اما از آن جایی که چهرهاش را با توجه به بزرگترین ترس قربانی تغییر میدهد، نمیتوان او را صد در صد یک دلقک قاتل دانست.
تکنیک منحصربهفرد این موجود ماورایی شکار احساسات قربانیهایش است؛ به این صورت که آنها را با ترسناکترین کابوسهای زندگیشان رو به رو میکند و سپس از وحشت آنها برای بقا تغذیه میکند. پنی وایز در طول داستان هوشش را به شکلهای مختلفی به اثبات میرساند. مثلا به جای کشتن مستقیم قربانیها تلاشش میکند ترس را میان اعضای باشگاه قربانیان افزایش دهد یا در قسمت اوج داستان به آنها پیشنهاد میدهد با هم مذاکره کنند که نشان میدهد نسبت به قدرت محدودش قدرتش آگاهی کامل دارد. در کل میتوان ادعا کرد که هوش سرشار پنی وایز زرادخانهی مخوف تواناییهایش را ترسناکتر هم میکند.
۳- ساکت و بیرحم به سبک مایکل مایرز
- پیدایش: هالووین (Halloween)
مایکل مایرز قاتل زنجیرهای بیرحمی است که نخستین بار در فیلم «هالووین» به کارگردانی جان کارپنتر محصول سال ۱۹۷۸ ظاهر و به اندازهای معروف شد که یک فرانچایز ترسناک به همین نام را برای خودش دست و پا کرد. مایرز هم مثل بسیاری از قاتلهای زنجیرهای فیلمهای ترسناک خاستگاه عجیبی دارد.
او دومین فرزند یک خانوادهی آرام بود و در کنار والدین و دو خواهرش زندگی عادی داشت؛ فارغ از این که این پسر بچه به ظاهر معصوم از بیماری روانی رنج میبرد که چند سال بعد در شب هالووین خودش را نشان میدهد. مایکل در نبود والدینش خواهر بزرگش جودیت را در شب هالووین با خونسردی تمام و ضربات متعدد چاقو به قتل میرساند اما این پایان ماجرا نیست. او که توسط والدینش در آسایشگاه روانی بستری شده سالها بعد درست در شب هالووین برای کشتن خواهر کوچکترش لوری بازمیگردد.
مایکل مایزر هوش سرشارش را در همهی قسمتهای فرانچایز «هالووین» به اثبات رسانده است. او فوقالعاده آرام و صبور است و همین ویژگی هم قربانیها را فریب میدهد و به سادگی در چنگال بیرحمش گرفتار میشوند. مایرز اغلب چند گام از قربانیهایش جلوتر است و میتواند دستشان را بخواند. همچنین تطبیقپذیر بالایی دارد و بر نقاط ضعفش فائق است.
مثلا برای به دام انداختن یکی از قربانیهایش از سر انسان به جای کدو حلوایی هالووین استفاده میکند یا بعد از ورود به خانهی خواهرش لوری به سرعت پناهگاهش را کشف و طبیعتا فرار را برای لوری دشوارتر میکند. فرار او از زندان و وحشتزده کردن دوبارهی مردم شهر را میتوان هوشمندانهترین نقشهی مایکل مایرز دانست.
۲- بیلی هیچ وقت گرفتار نمیشود
- پیدایش: کریسمس سیاه (Black Christmas)
بیلی یکی از معدود شخصیتهای شرور فیلمهای ترسناک است که هیچ وقت مجازات نمیشود و به آنچه مستحقش است نمیرسد. او در طول کریسمس قربانیانش را یکی یکی به وحشیانهترین شکل ممکن از سر راه برمیدارد و در نهایت هم هویتش فاش نمیشود.
«کریسمس سیاه» به عنوان یک فیلم اسلشر کالت داستان کلیشهای و قابل پیشبینی دارد اما این شخصیت قاتل است که فیلم را تا این اندازه مهم کرده است. داستان در شب کریسمس میگذرد و گروهی دختر جوان را دنبال میکند که در حال جشن کریسمس با تماسهای مشکوک و تهدیدآمیز یک فرد ناشناس مواجه میشود و بعد یکی یکی به طرز وحشتناکی به قتل میرسند.
در پایان دختران نجات یافته تصور میکنند هویت بیلی را کشف کردند و مخاطب را هم به اشتباه میاندازند اما در سکانس پایانی مشخص میشود فرد دستگیر شده یک قربانی است و قاتل واقعی دستگیر نشده و آزاد و رها به برنامههای شوم آیندهاش فکر میکند. این موفقیت بیلی را به یک شرور دست کم گرفته شده و به شدت باهوش تبدیل میکند.
۱- مهندس قتل به سبک جان کرامر
- پیدایش: اره (Saw)
وقتی به سراغ باهوشترین شخصیتهای شرور فیلمهای ترسناک میرویم، تقریبا محال است نام جان کرامر یا همان جیگ ساو معرف مجموعه فیلمهای «اره» به ذهنتان نرسد. این قاتل روانی و فوقالعاده باهوش پس از این که از بیماری سرطان پیشرفتهاش که او را در آستانهی مرگ قرار داده، باخبر میشود به این فکر میافتد که بیشتر انسانها به اندازهی کافی برای زندگیشان شکرگزار نیستند و از غریزهی باقی مانده در وجودشان هم به اندازهی کافی استفاده نمیکنند؛ به همین دلیل تصمیم میگیرد افراد فاسد و به زعم خودش گناهکار را دستگیر کند و آنها را مجبور کند با شرکت در یک بازی مرگ از غریزهشان استفاده و برای بقا بجنگند.
جیگ ساو در حقیقت یک مهندس نابغه است که در هر قسمت با طراحی یک مسابقهی مرگبار بینقص و تهیهی تلههای مختلف قربانیانش را پیش از مرگ به شدت عذاب میدهد و سپس جانشان را میگیرد. تلههای او در فیلمهای مختلف «اره» هیچ وقت خراب نمیشوند و همیشه در راستای اهداف شوم او درست عمل میکنند.
اما هوشمندی جیگ ساو تنها محدود به نقشههای شوم و تلههای مرگبارش نمیشد بلکه او به اندازهای باهوش بود که بارها و بارها از چنگال قانون فرار کرد و هویتش را تا سالها پنهان نگه داشت.