بدیهی است که بازیگر باید در هر سه رکن، خوب و قابل قبول باشد تا بتوان او را در چنین جایگاهی در نظر گرفت. اگرچه همهی بازیگران توانمند دنیا این سه مهارت را یکجا ندارند، اما در سطح حرفهای این قابلیت را دارند که آموزش ببینند و تبدیل به خواننده، نوازنده یا رقصنده شوند.
بازیگرانی هم هستند که هر سه مهارت را دارند اما بازیگر درخشانی نیستند. به هر حال، سینمای جهان، به طور ویژه سینمای آمریکا و بریتانیا، در این خصوص تنوع زیادی دارند؛ یعنی تا دلتان بخواهد بازیگرخواننده یا خوانندهبازیگر دارند و تربیت میکنند که گاهی میبینیم بعضیهاشان به یکباره در انیمیشنها، که غالباً موزیکال هستند، یا فیلمهای موزیکال اورجینال و اقتباسی، میدرخشند. اما بعضی از بهترین بازیگران فعال سینمای امروز، وقتی پای آوازخواندن در فیلمی موزیکال به میان میآید، کارشان چندان بینقص نیست.
وقتی استودیوها میخواهند فیلمهای موزیکال را در سینما اکران کنند، حداقل یک یا دو بازیگر مشهور را به پروژه اضافه میکنند تا توجه مخاطبان را جلب کنند. حضور یک سلبریتی اغلب نظر بینندگانی را که معمولاً به فیلمهای موزیکال علاقهای ندارند جلب میکند. برای بعضی طرفداران، تصور اینکه ستارهی محبوبشان از عمق وجودش آواز بخواند بسیار تأثیرگذار، یا حداقل عمیقاً سرگرمکننده است.
با این حال، بعضی استودیوها بازیگرانی را انتخاب میکنند که توجه عموم را جلب میکنند، اما چندان خوانندهی خوبی نیستند. بعضی بازیگران به بازی خود، شخصیت و زندگی میبخشند تا کمتجربگی خود در موسیقی را جبران کنند، اما بعضی بازیگران اصلاً مناسب این کار نیستند. شاید این بازیها هنوز محبوب باشند، اما گاهی چنان ضعیفاند که طرفداران را عصبانی میکنند.
۱۰. رالف فاینس در انیمیشن «شاهزادهی مصر» (The Prince Of Egypt) نمیتواند پابهپای ایمیک بایرام پیش برود
انیمیشن محصول دریم ورکس «شاهزادهی مصر» پر از موسیقی و ترانههای زیبا بود و به همین خاطر، و البته حضور ویتنی هیوستون و ماریا کری، دو خوانندهی پاپ فوق محبوب آن زمان، به عنوان خوانندهی ترانهی ساندترک اسکاری این فیلم، در زمان اکران بسیار محبوب شد و سر و صدا کرد. رالف فاینس در این انیمیشن در نقش رامسس بازی/صداپیشگی پراحساس و تأثیرگذاری از خود به نمایش میگذارد، اما هنگام خواندن قطعهی «طاعونها» (The Plagues) ضعیف عمل میکند. آواز دونفرهی او با ایمیک بایرام نشان میدهد که مهارت او در بازیگری بسیار بیشتر از مهارتش در خوانندگی است.
صدای بایرام بسیار زیبا و روان است، اما فاینس در بیشتر بخشهای خود، انگار به جای آواز خواندن، بیشتر حرف زده است. اگرچه واضح است که مهارتهای بازیگری او وابسته به آوازخواندن نیست، و سبک او به طور غافلگیرکنندهای با ذات دراماتیک و پرتنش این آواز، هماهنگ است. شاید مهارتهای خوانندگی فاینس شایستهی جایزه نباشد، اما لحن او تصویر تاریک نُه طاعون مصر باستان را به خوبی نشان میدهد و باعث میشود ترسناکتر بهنظر برسند. فیلم دربارهی زندگی حضرت موسی از کودکی تا رسیدن به مقام پیامبری و بعد از آن است.
۹. صدای اما استون در موزیکال «لا لا لند» (La La Land) کمی لرزان است
«لا لا لا لند» از نظر ساختار و فیلمنامه و اجرا یکی از بهترین فیلمهای موزیکال اورجینال امریکایی است و یکی چند ترانهی خوب هم دارد، بهخصوص ترانهی دو نفرهاش «شهر ستارگان» (City of Stars)، که رایان گاسلینگ و اما استون اجرا میکنند. اما به لحاظ انتخاب بازیگری کمی ضعیف است. استون و گاسلینگ واقعاً انتخابهای عجیبی برای بازیگران نقشهای اصلی این فیلم هستند. فیلم دربارهی دو بازیگر/خواننده/رقصندهی بااستعداد است که رؤیای ستاره شدن در سر دارند و دست سرنوشت آنها بر سر راه هم قرار میدهد اما در نهایت، به واسطهی سختیها و پیچیدگیهای زندگی دو ستاره کنار هم از هم جدا میکند. یا اینکه اینها تنها در خیال میا میگذرد.
اما استون بیشک بازیگر بااستعدادی است، و بازی او در نقش میا در «لا لا لند» برای او جایزهی اسکار بهترین بازیگر زن را نیز به ارمغان آورد. اما استون با اینکه بازیگری بسیار پویاست، به نظر میرسد در بخشهای موزیکال فیلم کمی با مشکل مواجه میشود؛ که این مشکل در همین ترانهی «شهر ستارگان» هم با اینکه ملودی چندان پیچیدهای هم ندارد، پیداست.
اما استون میتواند آواز بخواند، اما صدایش هیچ قدرتی ندارد. این موضوع بیشتر از همه در آواز دراماتیک تکنفرهاش، آزمون «احمق رؤیایی» (The Fools Who Dream) به چشم میآید. او نمیتواند با صدایش، محتوای تلخ و شیرین متن ترانه را به خوبی منتقل کند، اما بازی پراحساسش آنقدر تأثیرگذار هست که بتواند این ضعف را جبران کند، نه به طور کامل، اما تا حدی این کار را میکند. بامزگی بازی و شخصیت استون در این فیلم به کمکش میآید. گاسلینگ به مراتب خوانندهی بهتری از اوست.
۸. مریل استریپ در «ماما میا!» (Mamma Mia!) در خوانندگی پیشرفت کرده است
مریل استریپ در نقش جادوگر فیلم «بهسوی جنگل» (Into the Woods) مخاطبان را مسحور خود میکند، اما این بازیگر که برندهی جوایز بسیاری است، در «ماما میا!» مهارت کمتری در زمینهی موسیقی از خود نشان داده است. استریپ به هیچ عنوان خوانندهی بدی نیست، اما اعتمادبهنفس او در آن زمان، خیلی کمتر از زمان فیلم «بهسوی جنگل» بود. البته کل بار فیلم به دوش خانم استریپ است، با اینکه چندین خوانندهی حرفهای نمایش و فیلم موزیکال در این فیلم حضور دارند، اما نقش او و شخصیتش و البته قصه به گونهای است که توجهها بیشتر به او معطوف میشود. به جز بازیگران مرد فیلم، بقیه تقریباً عالیاند. قصه دربارهی دونا دختری آوازهخوان و پرانرژی است که گذشتهای پر از عشق و شور و موسیقی و ترانه را پشت سر گذاشته و حالا دخترش که او را بدون پدر بزرگ کرده است، در آستانهی ازدواج میخواهد بداند پدرش کیست.
صدای مریل استریپ در «ماما میا»، که یک موزیکال جوکباکس است و بر اساس ترانههای گروه سوئدی «آبا» (Abba) ساخته شده است، در ترانههایی مثل «پول، پول، پول» (Money, Money, Money) و «برنده همهچیز را میگیرد» (The Winner Takes It All) قویتر میشود. طیف صدای استریپ بهعنوان یک بازیگر تأثیرگذار است، اما خواندنش او کمی لرزان است و نشان از کمتجربگی او در زمینهی نمایشهای موزیکال دارد. با وجود این، مهارت خوانندگی او بسیار پیشرفت کرده است، و بازی پرانرژیاش در نقش دونا، تمام ضعفهای موسیقاییاش را جبران میکند. بله، واقعاً میکند، که دلیل اصلیاش ترانههای بینظیر گروه پاپ موفق «آبا» و این حقیقت است که مریل استریپ دارد این ترانهها را اجرا میکند.
۷. بازی جرارد باتلر در موزیکال «شبح اپرا» (The Phantom Of The Opera) چندان در سطح اپرا نیست
شاهکار اندرو لوید وبر که یکی از محبوبترین و پراجراترین نمایشهای موزیکال تاریخ است، در اقتباس سینمایی جوئل شوماخر چندان خوب از آب درنیامد. جز یک بازیگر در یکی از نقشهای اصلی که بهواقع خواننده است، باقی بازیگران خوانندههای خوبی نیستند که یکیشان جرارد باتلر است. که البته گریم شبح خیلی خوب روی صورتش نسشته و از او استاد موسیقی مجنون کاریزماتیکی ساخته است. اما وقتی پای خوانندگی به میان میآید او حرفی برای گفتن ندارد.
شکی نیست که جرارد باتلر در «شبح اپرا» بازی پرهیجانی از خود نشان داده است، اما خوانندگی گهگاه ضعیفش، از ارزش بازیاش میکاهد. صدای باتلر با وجود تأثیرگذاریاش، هنگام آواز خواندن ناهماهنگ است. و این برای نقشی چنین مهم در قصهای که قرار است ما را با اعجوبه و نابغهی موسیقی مواجه کند، گاف بزرگی است.
برای مثال، او در قطعهی تکنفرهاش «موسیقی شب» (The Music Of the Night)، که بعد از قطعهی همنام با عنوان فیلم اجرا میشود، و قطعهی بسیار مهمی در روایت قصه است، بخشهای آرام آواز را لطیف و زیبا اجرا میکند، اما وقتی به اوج قطعه میرسد، ملودی را گم میکند و صدایش بلند و خارج از نت بهنظر میآید. با اینکه احساسات فراوانی پشت واژههای جرارد باتلر نهفته است، اما سخت بتوان او را به عنوان یک نابغهی موسیقی که استعداد نابغهی دیگری را پرورش داده و حالا وقت مشاهدهی تعلیماتش است، باور کرد. وقتی صدای خودش ناموزون است، طبیعتاً باورش سخت است.
۶. بازی بامزهی دوئین جانسون در انیمیشن «موانا» (Moana) ضعف خوانندگیاش را جبران میکند
همه میدانند که دوئین جانسون بهترین خوانندهی دنیا نیست؛ او حتی در مراسم اسکار سال ۲۰۱۷، مهارتهای موسیقی خودش را مسخره کرده است. با اینکه استعداد او در زمینهی دیگری است، اما بازیاش در «موانا» آنقدر سرگرمکننده است که ضعف موسیقیاش را جبران میکند.
صدای دوئین جانسون در نقطهی اوج آواز مائویی، «قابلی نداشت» (You’re Welcome) کمی گوشخراش بهنظر میرسد، اما سبک پرهیجان این آهنگ کاملاً با تواناییهای این بازیگر هماهنگ است. در خط به خط این ترانه چنان روح و شخصیتی نهفته است که تماشاگران به سختی میتوانند خود را کنترل کنند و پایشان را هماهنگ با ترانه به زمین نکوبند. بخش بریج آهنگ بسیار گیراست، و شوخیهای سریع جانسون با ریتم تند ترانه هماهنگ است.
۵. آهنگ تکنفرهی کریستوفر واکن در نقش شاه لوئی در موزیکال لایو اکشن «کتاب جنگل» (The Jungle Book) عجیب و سرگرمکننده است
با اینکه انتخاب کریستوفر واکن برای نقش شاه لوئی در «کتاب جنگل» کمی عجیب است، اما او با اجرای ترانهی «میخواهم مثل تو باشم» (I Wanna Be Like You) در نقش خود میدرخشد، حتی اگر چندان خوانندهی خوبی نباشد. تماشای بازی ترسناک و خندهدار او در نقش این اورانگوتان عجیبوغریب با صدای غیرعادیاش، بسیار بامزه است.
با اینکه کریستوفر واکن آموزش خوانندگی ندیده است، اما صدای خاص و زمانبندی طنزآمیزش، ضعفهایش را پوشش میدهند. آواز او باعث میشود مخاطبان تجربهای تکرارنشدنی از این ترانهی محبوب دیزنی داشته باشند.
۴. صدای مایا رودولف برای فیلم «شوی زندهی قصهی کریسمس» (A Christmas Story: Live) به اندازهی کافی شاد نیست
مایا رودولف یک کمدین مشهور با کارنامهای متنوع است، شهرت او به حضور در «برنامهی زندهی شنبهشب» (Saturday Night Live) بنابراین تعجبی ندارد اگر موسیقی در صدر مهارتهای او نباشد. بازی او در نقش مادر پارکر در فیلم «شوی زندهی قصهی کریسمس» بامزه و پراحساس است، اما مهارتهای آواز او انتظارات مخاطبان را برآورده نمیکند.
اجرای او در ترانهی «کاری که یک مادر میکند» (What A Mother Does) کمی خشن است و او نمیتواند ریتم آهنگ را حفظ کند. در دفاع از مایا رودولف باید بگوییم بازی در یک نمایش تلویزیونی زنده حتی برای خوانندگان حرفهای هم اصلاً کار راحتی نیست. اگرچه صدای رودولف کمی لرزان است، اما آنقدر جذابیت دارد که نظر مخاطبان را به مادر رالفی جلب کند.
۳. صدای جان لگویزمائو در انیمیشن «افسون» (Encanto) خیلی به چشم میآید
در انیمیشن موزیکال محبوب دیزنی «افسون» که خوانندگان بااستعدادی در آن حضور دارند، صدای جان لگویزمائو خیلی توی ذوق میزند. با اینکه نقش برونو بیشتر بار طنز دارد، اما ضعف این بازیگر در خوانندگی مخصوصاً در ترانهی «همهی شما» (All of You) خیلی به چشم میآید.
با اینکه ترانههای جان لگویزمائو در فیلم ریتم تندی دارند، اما وقتی او سعی میکند بخشی از ترانهی «رها کن» (Let It Go) اثر ایدینا منزل را تکرار کند، مشخص میشود که چندان خوانندهی خوبی نیست. با وجود این، آواز او به بازی/صداپیشگی لذتبخشاش لطمهی چندانی وارد نمیکند.
۲. صدای اما واتسون در موزیکال لایو اکشن «دیو و دلبر» (Beauty And The Beast) با پیج اوهارا قابل مقایسه نیست
انیمیشن «دیو و دلبر» یکی از بهترین و محبوبترین و مهمترین انیمیشنهای دیزنی است (مهم از این لحاظ که اولین انیمیشنی است که نامزد جایزهی بهترین فیلم اسکار شده است)، و یکی از دلایل اصلی این محبوبیت موسیقی و ترانههای بینظیر و خوانندگان بسیار توانایی است که آنها را اجرا کردهاند.
اما دربارهی نسخهی لایو اکشی این فیلم، با اینکه طرفدارانش معتقدند اما واتسون برای بازی در نقش بل انتخاب بسیار خوبی بوده است، اما او به اندازهی پیج اوهارا در نسخهی انیمیشن، در موسیقی مهارت ندارد. واتسون بازیگر فوقالعادهای است و شخصیت مهربان و باهوش بل را به خوبی به تصویر میکشد، اما در بخشهای موزیکال فیلم ضعف دارد.
صدای آواز اما واتسون در اولین ترانهاش، «بل» (Belle) و در آواز تکنفرهاش Belle’s Reprise، با صداهای مصنوعی و کامپیوتری بسیاری پوشیده شده است. این صدا گیجکننده است، و نمیگذارد مخاطبان کاملاً غرق این داستان افسانهای شوند. واتسون صدای اطمینانبخشی ندارد تا با آن داستان شخصیتش را با آواز روایت کند، و صرفاً یک بل قابل قبول است که نسبت به نسخهی سال ۱۹۹۴، جادوی افسانهای کمتری در خود دارد.
۱. راسل کرو یک بازیگر فوقالعاده، اما فیلم «بینوایان» (Les Misérables) نشان میدهد که خوانندهای متوسط است
از میان تمام بازیگر/خوانندگان قدرتمندی که برای نسخهی سینمایی موزیکال شاهکار «بینوایان» بر اساس رمان ویکتور هوگو انتخاب شدند، از هیو جکمن تا ساشا بارون کوهن و هلنا بونهام کارتر، راسل کرو انتخاب آشکار غلطی بوده است. این بازیگر باسابقهی استرالیایی کارنامهی متنوعی دارد، اما متأسفانه موسیقی جزو بهترین استعدادهای او نیست. در «بینوایان» طیف صدای کرو در نقش بازرس ژاور محدود است، و طرفداران بسیاری میگویند که به نظر میرسد او در بیشتر ترانههایش فقط وزوز میکند.
محدودیتهای خوانندگی راسل کرو در ترانههای مهمتری مانند «ستارگان» (Stars) بیشتر به چشم میآید. این ترانهی تکنفره قدرت و لحن مناسب مورد نیازش را ندارد، و نسبت به نسخهی نمایش خیابانیاش، ضعیفتر به نظر میرسد. با اینکه کرو با بازی خود احساسات درخشان و مثالزدنی را به نمایش میگذارد، اما در نقشی که تقریباً تمام دیالوگهایش آهنگین هستند، دستش بسته است.