دوشنبه سالروز درگذشت علی حاتمی است و ایرج راد باور دارد شهرک سینمایی غزالی بزرگترین میراٍثی است که این هنرمند از خود بر جای گذاشته.
کسی ۱۴ آذر سال ۱۳۷۵ را فراموش نمیکند، همان روزی که اهالی سینما به سوگ درگذشت کارگردان«مادر»، «سلطان صاحبقران»، «سوته دلان»، «هزار دستان» و… نشستند. او کسی نبود جز عباسعلی حاتمی. هنرمندی که در ۵۲ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان پانکراس درگذشت و میراٍثی به نام شهرک سینمایی غزالی را برای هنرمندان و هنردوستان به ارث گذاشتند.
میراثی که به جا ماند!
شهرک سینمایی غزالی، شهرکی که ایرج راد وجودش را یک سرمایه ارزشمند برای عرصه تصویر میداند و از آن مهمتر به هوش خلاقانه این کارگردان غبطه میخورد. راد میگوید: «یکی از کارهایی حائز اهمیتی که آقای حاتمی انجام دادند، ساخت شهرک سینمایی غزالی بود، اتفاقی که هنوز هم سینما و تلویزون از وجود آن بهره میبرد. همان زمان هم این اقدام بسیار متفکرانه، خلاقانه و بزرگ بود و دست برقضا حاشیهای هم نداشت و احتمالا هم هزینه ساختش در آن زمان زیاد نبوده چون در تمام این سالها کسی درباره آن صحبت نکرده است.»
این هنرمند البته نبود یک شرایط مشابه در وضعیت فعلی برای سینما و تئاتر را نقد میکند و میگوید: «ما متاسفانه بعد از شهرک سینمایی غزالی و تئاترشهر و تالار وحدت چندان به ساخت چنین مکانهایی توجه نکردیم. اگر به مسائل فرهنگی و هنری اهمیت میدادیم و بودجه کافی به آن واگذار میکردیم، طبیعتا امکانات تازهتر و جدیدتری در اختیار هنرمندان قرار میگرفت. در این سالها هم سالنهای سینمایی ساختهایم اما هنوز امکان بهرهبرداری از آنها ایجاد نشده، چون برای سرپا کردن این سالنها به بودجه نیاز داریم. ما به شهرکهای مختلف دیگری برای کار تصویر و بهبود شرایط نیاز داریم؛ اما همچنان لوکیشنهای ما واقعی هستند و همین موضوع سبب میشود هنرمندان با محدودیت کار بسازند.
دیالوگ نویسی بینظیر!
شاید این سوال برایتان پیش بیاید که چرا سراغ ایرجراد رفتیم؟ «جعفرخان از فرنگ برگشته» را به خاطر میآورید؟ فیلم سینمایی کمدی_درامی که در سال ۱۳۶۶ ساخته شد. جعفرخان شخصیت غربزده، بیعاطفه، بیریشه، خیالاتی و نادان دارد؛ در حالیکه خانواده و اطرافیانش در ایران، اکثراً، انسانهایی ریشهدار، پرعاطفه و دانا هستند که در تلاشاند راه درست را به جعفرخان نشان دهند، اما شکست میخورند.
ویژگی این فیلم مانند دیگر آثار علی حاتمی، دیالوگهای آن است که سالها ماندگار شدند؛ مانند همان دیالوگ معروف «مادر»، (مادر مرد، از بس که جان ندارد) یا یکی از ماندگارترین دیالوگهای «هزار دستان» وقتی کفیل نظمیه میگوید: «حرف و سخن نشخوار آدمیزاده. دهن آدم زنده به علامت حیات دائم باید بجنبه یا با خوردنی یا با حرف مفت به هر حال ضرر درد دل کمتره تا تنقلات درد دل آور بگید از همون خاطرات شیرین کودکی.») یا اصلا چرا راه دوری برویم همان دیالوگ با مزهای که در حال و هوای فیلم بین جعفرخان و دکتر شریف رد و بدل میشود.
دکترشریف(ایرج راد) میگوید: «مرد حسابی! منم تو همون مملکتی درس خوندم که تو خوندی، برای خوندن و گذروندن این همه رشته و تخصص که تو اسم می بری، بیشتر از صد سال وقت لازمه. جعفرخان (مرحوم حسین سرشار) هم در پاسخ میگوید: «تو مسائل جهشی پرشی رو نمیدونی جوون.»
همین چند مورد نشان میدهد که علی حاتمی ید طولایی در دیالوگ نویسی داشت؛ اما یک ماجرایی درباره همین فیلم «جعفر خان از فرنگ برگشته» وجود دارد که ممکن است همه آن را ندانند.
ماجرایی که ایرج راد روایت میکند به این شکل است: «بسیاری فکر میکنند در فیلم «جعفرخان از فرنگ برگشته» من با مرحوم حاتمی بزرگ همکاری داشتم، اما اینگونه نیست آقای حاتمی نصف این فیلم را ساخته بودند اما کار نیمه تمام مانده بود، برای ساخت ادامه فیلم از من خواستند که در این اثر ایفای نقش کنم، ادامه این کار را هم آقای متوسلانی ساختند و البته که من چندان نمیدانم که چرا ساخت این کار نیمه کاره مانده بود. اما ادامه اثر با همان داستان علی حاتمی ساخته شد.»
راد درباره قصه نویسی مرحوم حاتمی هم میگوید: «علی حاتمی یکی از شاخصترین کارگردانان سینمای ایران است و سبک و سیاق خاص خودش را دارد چه در زمینه کارگردانی و فیلمسازی، چه در زمینه نوشتن سنایو برای فیلم، علی حاتمی میتوانست به راحتی آنچه را که در ذهنش است به مخاطب منتقل بکند و هنرمندی شاخص و خلاق بود و همه آثاری که خلق کرد، تبدیل به اثر شاخص سینمای ایران شد.»
بزرگان هنر کناریکدیگر
یکی از ویژگی کارهای مرحوم علی حاتمی این بود که میتوانست نابغههای عرصه تصویر را کنار هم جمع کند از بهروز وثوق، ناصر ملک مطیعی، فردین، عزتالله انتظامی و جمشید مشایخی گرفته تا محمدعلی کشاورز و داوود رشیدی و علی نصیریان. حاتمی در آن زمان سن و سال کمتری نسبت به تمام این بازیگران داشت، اما میتوانست شرایط را به گونهای کنترل کند تا همه عوامل طبق خواسته او حرکت کنند.
یک ماجرایی سالهاست که نقل زبانها میشود و آن هم ماجرای اختلاف عزتالله انتظامی و جمشید مشایخی با یکدیگر است. ایرج راد درباره این ماجرا میگوید: «این دو هنرمند بزرگ سالها با هم در سینما، تئاتر و تلویزیون کار کردند همکاریهای زیادی داشتند، اینکه چه چیزی بین آنها گذشته را کسی چندان با جزییات نمیداند. علی حاتمی هم در جریان این موضوع بود اما وقتی هر دو عزیز را سر کار دعوت میکرد میدانست شرایط را چگونه مدیریت و کنترل کند. به نحوی که هیچگاه سر کارهای آقای حاتمی کسی با دیگری به مشکل نمیخورد و همه دوستان به راحتی کنار یکدیگر فعالیت میکردند.»
خدا را شکر که علی حاتمی حذف نشد!
در سالهای پس از انقلاب بسیاری از هنرمندان خواسته یا ناخواسته دیگر فعالیت نکردند و خوشبختانه علی حاتمی از آن دسته هنرمندانی بود که توانست فعالیتش را ادامه دهد. اگرچه اوایل انقلاب و زمان ساخت «هزار دستان» با مشکلاتی مواجه شد، اما به مرور زمان این مشکلات حل شد. راد درباره کنار رفتن هنرمند پس از انقلاب میگوید: «پس از انقلای جریانی ایجاد شد که برخی از هنرمندان حذف شدند یا برخی دیگر خودشان به کار ادامه ندادند؛ اما آقای حاتمی به واسطه نوع کاری که انجام میداد و ویزگیای که در کارش داشت، توانست فعالیتش را ادامه دهد، هرچند ساخت «هزار دستان» پس از انقلاب مدتی متوقف شد و اصلاحیههایی روی سناریوی آن انجام شد تا بتواند ساخته شود.»