زهره رمزی در سال ها مبارزه با سرطان درخصوص بیماری خود صحبت کرده بود. در سال ۲۰۰۳ وقتی پزشکان برای اولین بار بیماری او را در مراحل اولیه تشخیص داده بودند، او مسئله را جدی نگرفت و درمانش را شروع نکرد. اما در سال ۲۰۰۷ متوجه شد که سرطانش پیشرفت کرده است. با اینکه او روحیه خود را در این سال ها حفظ کرده بود، اما با وجود درمان ها سرطان به استخوان های او راه یافته بود. او چندین بار سرطانش را مهار کرد، اما پس از سال ها مبارزه مغلوب آن شد.
زهره رمزی می گفت: «من همیشه اراده قوی و عشق به زندگی داشته ام، من از صبح که بیدار میشوم، چه آن روزها که نوجوان بودم و یا خیلی جوان و چه امروز که کوله باری از تجربه با خود دارم و هنوز خود را پرانرژی و جوان میدانم، آن روی سکه زندگی ، یعنی زیبایی و خوشبختی و بهره از همه خوبی ها و امتیازات زندگی را میبینم، من همیشه بدی ها وزشتی ها و شکست ها را کوچک می شمارم، چون من از نوجوانی در صحنه تحصیل و کار بوده ام.
علاقه به بازیگری
زهره رمزی در مورد علاقه اش به بازیگری گفته بود: «من با بازیگری بزرگ شده ام، از ۵ سالگی و سال اول دبستان با بازی ها و خواندن ها و رقصیدن ها، معلمین مدرسه مان را در شیراز کلافه کرده بودم، خودم می دانستم که هنر بازیگری در همه روح و تن من جاری است، حتی زمانی که با خانواده به مهمانی می رفتم، در بازگشت به خانه، نقش همه مهمانان را بازی می کردم و پدر ومادر و مادر بزرگم را از خنده روده بر می کردم. اینگونه عشق بازیگری در همه وجود من ریشه دواند.
کودکی
بعدها او در تاترهای مدرسه به عنوان بهترین بازیگر معرفی می شد. آن روزها گوهر خیراندیش و همسرش جمشید اسماعیل خانی در تاتر شیراز فعال بودند، اسماعیل خانی اولین کسی بود که او را دعوت به بازی رسمی کرد. بعد که زهره برای تحصیل به لندن رفت، در تاترهای کالج محل تحصیلش روی صحنه می رفت، ضمن اینکه در رشته کامپیوتر و مدلینگ و میکاپ کلاسهایی را می گذراند.
ازدواج
زهره رمزی در خصوص ازدواجش گفته بود: «به ایران برگشتم، ازدواج کردم وسپس باز به لندن آمده و بعد راهی امریکا شدم، سال ۱۹۷۹ به اتفاق شوهر و پسرم به سانفرانسیسکو رفتیم، من در سن حوزه به کالج مدلینگ رفتم، کوچ ما ادامه داشت، به نیویورک وکلاسهای رقص انجامید تا سرانجام به لس آنجلس آمدیم ومدرسه بازیگری رفتم.»
بازیگری
زهره رمزی در تلویزیون با پرویز صیاد و مری آپیک، در سری برنامه ها و سریالها همکاری کرده بود وحتی گویندگی هم می کرد. در سریال های صمد هم بازی کرده بود.بازی در فیلم In to the Night با میشل فایفر و ایرنه پاپاس درهای تازه ای روی او گشود، بازی در سریال Young and restless شانس دیگری برای او بود. در ضمن در صحنه تاتر و فیلم های ایرانی نیز فعال بود، در تاتر هایی چون «لیلیت» با رضا ژیان و کارگردانی زویا زاکاریان حضور داشت.
«مرگ یزدگرد» با هلن افشان و محمود هاشمی، در «رویای امریکایی» با مسعود اسداللهی، ویدا قهرمانی و عبدالعلی همایون، در نمایش «نقطه بیدار» به کارگردانی پرویز ناظریان، بعدتر در سریال «پیوند» که طرفدارانی داشت، همکاری با موفق با شهیار قنبری، بازی در فیلم «سرحد» به کارگردانی پرویز صیاد و بازی با چارلز برانسون در «قانونی مورفی» ظاهر شد.
ازدواج دوم
او در خصوص ازدواج دومش گفته بود: «در نیمه دوم سالهای ۱۹۹۰ بار دیگر ازدواج کردم، شوهرم مخالف بازیگری ام بود، به اتفاق به لاس وگاس آمدیم، من دوباره به کلاس رفتم، این بار کلاس معاملات املاک بود. فعالیت در این رشته بدلیل ارتباط با مردم برایم دلنشین بود. بعد از ۷ سال، کارمان به جدایی کشید. من دوباره زندگی را از صفر شروع کردم. با خود گفتم باید روی پای خود بایستم، که براستی ایستادم، گرچه فشارهایی روی من بود، ولی من عادت به گذر از فراز و نشیب ها داشتم من عادت به افتادن و دوباره برپای ایستادن داشتم.»بعد از یک دوره سخت عمل نقاهت، او چند بار در نمایش «مسافران» با مسعود اسداللهی روی صحنه رفت، بعد اسداللهی بیشتر نقش او را فیلمبرداری کرد و به نوعی در نمایش جای داد. زهره رمزی میکوشید تا دوباره به صحنه تاتر برگردد، دلش برای بازی در نقش های متفاوت و حتی پرتحرک، با احساس و یا کمدی تنگ شده بود.