رضا گشتاسب، نمایشنامهنویس شناختهشدهای است که نزدیک به دو دهه بهتدریج درکل ایران نمایشنامههایش کار شده است اما ما او را بهواسطه حضورش در یاسوج و کار شدن متنهایش در شهرهای جنوبی ایران بهعنوان یک جنوبی بیشتر میشناسیم. او از سال ۸۵ پیوسته در مقام کارگردان و نویسنده در جشنواره تئاتر فجر حضور داشته است. سال ۸۵ با نمایش سهگانه «سوءظن و سوسک»، ۸۶ «سه روایت از مردن در یکروز مهآلود»، ۸۷ «خواب برهنه برف» و اجرا در جشنواره روهر در آلمان ۲۰۰۹، «خرگوش سفید» (کار امیرحسین نوروزی)، ۸۹ «مهآلود مثل یک شب»، «مثل روز»، ۹۰ «چاقوی دمکرده شب» (کار رضا کرمیزاده)، ۹۲ «یک هفته راه رفتن در بهشت» (کار رضا کرمیزاده) از دیگر آثار این نمایشنامهنویس است که در جشنواره فجر اجرا شدهاند. اسبهای انباری از نمایشنامههای گشتاسب امسال به کارگردانی رضا کرمیزاده در تالار چارسو اجرا شده است. در جشنواره چهلویکم تئاتر فجر، نمایشنامه اسب قاتلین او به کارگردانی زهرا کتیرایی هم از شیراز اجرا میشود. حضور این اجراها باعث شد پای صحبتهای نمایشنامهنویس بنشینیم:
امسال چند متن از شما برای حضور در جشنواره تمرین میشد اما فقط یک کار در جدول ثبت شده است، آیا در جریان این انتخابها بودهاید؟
نمایش اسب قاتلین برگزیده جشنواره تئاتر مناطق هست. دو نمایشنامه دیگر هم در انتخاب آثار برای جشنواره بود که یکی از آنها را میدانم به تولید نرسید. نمایش ریچو که سال قبل با نگاهی به ریچارد سوم نوشته بودم و قرار بود جواد صداقت آن را تولید کند اما بهدلایلی از تولید منصرف شدند. چند نمایشنامه دیگر هم داشتم که در جشنواره تئاتر مناطق و استانی حضور داشتند.
متن اسبهای قاتلین را در چه موعد و با چه هدفی نوشتهاید؟
«اسبقاتلین» را اوایل دهه ۹۰ نوشتم. نمایشنامهای که خیلی دوستش دارم و شنیدهام امسال تولید خوبی از آن انجام شده. من معمولا مینویسم و از نوشتن لذت میبرم و در نوشتن اسبقاتلین هم به این لذت شخصی خیلی فکر میکردم، چیزی که خودت لذت ببری و بتوانی دیگران را هم در آن سهیم کنی. از خواندنش برای دیگران لذت میبردم و از گفتوگوهایی که بعد از خواندن متن با دیگران انجام میدادم. امیدوارم بعد از دیدن هم گفتوگوهای خوبی شکل بگیرد، گفتوگویی که به تعریف و تمجید یا خردهگیری تقلیل پیدا نکند. هدف من از نوشتن همیشه کشف زوایای پنهان رویداد و امور و روابط بین عناصر روی صحنه بهعنوان وضعیتی کنایی از جهان پیرامون است.
آیا پیش از این خودتان یا همگروهتان این متن را در یاسوج کار کردهاند؟
آن اوایل برای تولیدش تلاش کردیم، گروه خوبی هم در کنار هم جمع شدیم اما آنطور که میخواستیم پیشنرفت. زمان و امکانات لازم را نداشتیم و هیچوقت نشد روی صحنه برویم.
نظرتان راجع به اجرای آرش دادگر از همین متن که به نام «اسب» اجرا شده بود چیست؟
«اسب» آقای دادگر در چینش، حرکت، تصاویر و بسته معطوف به کارگردان زیبا بود. آن چیزی که از اجرا به یاد دارم این بود که اجرا دوست داشت روایت را مخدوش کند و اجازه شکلگرفتن قصه را دستکم آنطور که من نوشته بودم ندهد. این شکل از مواجهه با متن، متن دیگری را خلق میکند که راه دیگری را میخواهد برود. در اقتباس آقای دادگر فکر میکنم نمایشنامه بهخوبی دیگر عناصر اجرا نبود، لکنت داشت و خودش را تکرار میکرد.
متنهایتان را چگونه و با چه شرایطی در اختیار گروههای نمایشی قرار میدهید؟
تا پیش از این شرایطی در کار نبود. هرکس دوست داشت میتوانست نمایشنامهها را کار کند اما این روزها دیگر خیلی دوست ندارم با هر شرایطی و در هر شرایطی نمایشنامههایم اجرا شوند. اجراشدن بیشتر به رفتاری دوسر باخت شباهت پیدا کرده و بههرحال هرکاری بکنیم همیشه ردی از ناراحتی بهجا میماند.
آیا معیار شما برای مطرحشدن کارهایتان جشنواره تئاتر فجر بوده است؟
جشنواره تئاتر فجر پیشتر سالهای خیلی خوبی را داشته که فکر میکنم پلتفرم خوبی برای معرفیکردن بود. خیلی از آثار در آن سالها از طریق جشنواره بود که برای اجرای عمومی انتخاب میشد. چشماندازی بود برای آنچه در آن سال قرار بود روی صحنه برود. حالا شکل و شمایلش تغییر کرده و در این چند سال اخیر از جایگاهی که پیشتر داشت فاصله گرفته. به نظرم پیشتر جشنوارهای بود برای بهترینها.
نخستینبار با چه متن و اجرایی در جشنواره فجر حضور داشتید و چه مسیری را برای این حضور طی کردید؟
نمایش «سهگانه سوء زن و سوسک» در سال ۱۳۸۵ اولین نمایشی بود که با نویسندگی و کارگردانی من در فجر حضور داشت. برگزیده جشنواره تئاتر مناطق در منطقهای که در خرمآباد برگزار میشد، بود. ما در بخش مسابقه و در سالن سایه اجرا رفتیم.
در این سالها چندبار در جشنواره فجر حضور داشتهاید و کدام حضورها برایتان بهتر جلوه کرده است؟
بهعنوان نویسنده و کارگردان خودم پنج اثر در این سالها داشتهام. گروهم هم با نویسندگی من و کارگردانی رضا کرمیزاده چهار بار حضور داشته و بهعنوان نویسنده تقریبا همیشه حضور داشتهام. از اجراهایی که داشتهام راضی هستم و البته لذت بردهام. بیشترین لذت را البته از دیدن آثار خوبی که میدیدم داشتهام و خاطره خوب این آثار همیشه با من هست.
آیا مطرحشدنتان در عرصه درامنویس ربطی به حضور در جشنوارهها، بهویژه جشنواره تئاتر فجر داشته است؟
اگر مطرح شده باشم قطعا جشنواره سهم مهمی داشته. تئاتر شهرستان را خیلی جدی نگرفته و شرایط را برای اجرای عمومی آثارشان فراهم نکردهاند. خودمان هم خیلی نتوانستهایم کاری برای خودمان بکنیم. بنا بر نیازها و ضرورتها خودمان خودمان را پیدا و قسمتی از مشکلات را از طریق همدیگر حل کردهایم. جشنوارهها یکی دو اجرا در ازدحام آثار و ناهماهنگیها و شتابزدگیها در اختیار ما قرار میدهد و به تو میگوید همین هست که هست و ما همیشه مجبوریم کاری بکنیم و اگر چیزی بهجا بماند و به یاد بیاید محصول همین شرایط است.
شما در یاسوج رشد کردهاید. در آنجا چه امکاناتی برای این رشد در اختیارتان بوده است؟
در یاسوج، تئاتر جدی است و هر چیزی مربوط به تئاتر جدی گرفته میشود. این جدیگرفتن بیشتر بین تئاتریهاست و مسئولان کمتر خودشان را درگیر میکنند. برای همین امکانات معمولا ناچیز است و تلاش برای بهدستآوردن ناچیزها زیاد. البته من فکر میکنم مدیران هم تلاش خودشان را میکنند اما کمتر از تئاتریها توفیق مییابند. در یاسوج، زندگی فارغ از بخشنامهها و مصوبات، زیست واقعی خودش را دارد و هر وقت به این زیست واقعی فکر میکنم، میدانم برای نوشتن هنوز ناگفتههای زیادی مانده که باید به آنها پرداخت.
در میان متنهایی که دیگران از شما اجرا کردهاند به نظرتان کدامها اجرای مطلوبتری بوده است؟
فکر میکنم همه نمایشنامههای من اجراهای خوب و بد داشتهاند. یک نمایشنامه توسط یکگروه اجرای خوبی داشته و همان نمایشنامه را گروه دیگری ناموفق اجرا کرده است. شاید برای همه نمایشنامههایم چنین وضعیتی پیش آمده باشد.
آیا امسال خودتان نیز در جشنواره حاضر خواهید شد و به نظرتان جشنواره چهلویکم چگونه خواهد بود؟
گروه خوب نمایش اسبقاتلین به کارگردانی محمدهادی هاشمزاده لطف و من را برای دیدن اجرایشان دعوت کردهاند. بهترینها را برایشان آرزو دارم. درخصوص این دوره از جشنواره چیز زیادی نمیدانم اما جای خیلیها را خالی میبینم. امیدوارم بهزودی تئاتر را با آنها و در کنار آنها ببینم.