این روزها نام داوود فتحعلیبیگی، پیشکســوت نمایــش ایرانی با عنوان مســنترین کارگردان چهل و یکمین جشــنواره تئاتر فجر همراه شده است. او که به خاطر تلاشهای مستمرش در نمایشهای آیینی و سنتی با عنوان آقــای «نمایشهای ایرانی» شــناخته میشود، امسال و در ۷۲ سالگی در جشــنواره چهلویکم با دو نمایشنامه «در و گبر و یک قرص نان» و «مامور خیابان نود و دو» در بخش مهمان ویژه حضور دارد. دو نمایشی که همچون سایر آثار فتحعلیبیگی رنگ و بوی نمایش ایرانی دارد و در یک فضای روایی روی صحنه میروند.
دو نمایشنامه از شما در جشنواره حضور دارند. کمی درباره آنها صحبت کنید.
بله، امسال دو نمایشنامه در بخش مهمان ویژه دارم. نمایش «مامور خیابان نود و دو» را که به سفارش اداره هنرهای نمایشی حوزه هنری نوشته بودم و در مسیر چاپ قرار دارد، آقای میثم زندی از نوشهر در تالار استاد سمندریان روی صحنه میبرد. نمایش در ارتباط با چگونگی شکلگیری داعش و مسیر مبارزه علیه آنهاست. داستان نمایش درباره جاسوسی به نام حیفاست که پس از اتمام ماموریتش در افغانستان به اسرائیل بازمیگردد تا با ابعاد ماموریت جدیدش در کشور عراق آشنا شود. سبک و سیاق اجرایی این نمایش به صورت روایی است که در برخی بخشها به صورت سایهبازی اجرا میشود. نمایش «در و گبر و یک قرص نان» را هم خودم با هنرمندان کرج برای اجرا در تالار چهارسو آماده میکنم که سه قصه توامان دارد و یک نمایش رضوی محسوب میشود.
یعنی با یک نمایش سه اپیزودی روی صحنه میآیید؟
خیر. در این نمایش سه قصه با هم تلفیق شده است. قصه «در» به دوره صفویه مربوط میشود. زمانی که گنبد و بارگاه امام رضا(ع) زیر نظر شیخ بهایی بازسازی میشد، نقل است که شیخ دستور میدهد لوحی تهیه کنند و بر آن قید شود هیچ غیرمسلمانی نمیتواند وارد حرم امام رضا(ع) شود. براساس روایت، یک شب امامرضا(ع) به خواب شاه یا معمار میآید و دستور میدهد شما
این در را کار بگذارید. چه کار دارید مهمان من کیست؟
داستان گبر هم درباره یک تاجر زرتشتی است که از دربار سلجوقی به دربار خوارزمشاهیان فرستاده میشود. این تاجر بیماری برست دارد و در طول مسیر نگران است که درباره خوارزم به دلیل این بیماری او را نپذیرد. در مسیر طولف پیشکارش به او پیشنهاد میکند به بارگاه امام رضا(ع) برود. او به آنجا میرود و شفا مییابد. او بعد از بهبودی، معماری بخشی از حرم امام را برعهده میگیرد.قصه سوم هم درباره زنی است که برای رفع گرسنگی فرزندان، قرص نانی میدزدد و قرار بوده دستش را قطع کنند، ولی مرد تاجری که برای تجارت به مشهد آمده، وساطت میکند و با پرداخت خسارت نان و پول بیشتری که میپردازد، زن را از مجازات نجات میدهد. سبک اجرایی هم به این شکل است که ما سعیکردیم صحنه را شبیه صحنه نمایش سنتی تدارک ببینیم. دو طرف قرار است تماشاگر بنشیند و در چهارسو اجرا میکنیم.
یکی از اقدامات بسیار خوب جشنواره فجر، توجه به نمایشنامههای ایرانی است. چقدر این اقدام مسئولان برگزاری این جشنواره در ارتقای نمایشنامهنویسی در ایران تاثیرگذار است؟
نکتهای که باید در این خصوص عنوان کنم این است که اساسا ما باید داشتههای خودمان را تقویت کنیم. ما چه آثار کشورهای دیگر را کار کنیم، چه نکنیم آنها ماندگارند. وظیفه ماست که به آثار خودمان بپردازیم و از آنها حمایت کنیم تا تئاتر ما ماندگار باشد. در حال حاضر این اهمیت در خصوص نمایشنامههای ایرانی به مفهوم اخص کلمه دیده نمیشود. اخص کلمه یعنی نمایشی که روایی باشد. به هرحال نمایش ایرانی با نمایشهای غربی متفاوت هستند. در حال حاضر تئاتر معاصر ما غربیسان است و از ساختار غربی الهام گرفته است. به این معنی که تماشاخانهای با صحنه قاب عکسی بسازیم و سنی وجود داشته باشد که تماشاگران روبهروی آن بنشینند و متنی دراماتورژیشده و میزانسنبندیشده روی آن بــه صحنه برود را از غــرب آموختهایم اما این به آن معنا نیست که مردم ما در گذشته با پدیدهای به نام نمایش در مفهوم عام کلمه بیگانه بودهاند. در طول تاریخ این سرزمین، گونههای مختلفی از نمایش به اجرا درآمده است که سبک و سیاق روایی دارند و منظور من این نوع نمایش است.
با این تعریف چقدر جشنواره فجر در این ارتباط موفق بوده است؟
برای تحقق این هدف نیاز به یک سیاستگذاری درست داریم. باید اولویت با نمایشهای ایرانی باشد و اولاتر از آن نمایشهایی که کاملا ساختار نمایش روایی هستند باید اهمیت داده شود. در این سالها نمایشهای ایرانی به این معنا که ساختار درام کاملا درام روایی ایرانی باشد، غایب بودهاند. به عقیده من اگر سیاستگذاری جشنواره از ابتدا به این صورت بود که هر کسی عهدهدار امور آن شد، روی ریلی از پیش مشخصشده حرکت کند، مطمئنا امروزه با شرایطی متفاوت روبهرو بودیم اما به دلیل عدم پیشبینی این خط مشی از ابتدا، اتفاقی که میبایست رخ نداده است.
زمانی نمایش را روی صحنه بردید که برخی هنرمندان تلاش کردند با تحریم تئاتر و جشنواره، اعتراضشان را بیان کنند، به عقیده شما برای هنری که وظیفه فرهنگسازی دارد آیا این شیوه اعتراض صحیح است؟
من عقیده دارم هنر یکی از عناصر مهم ایجاد هویت فرهنگی جامعه است و میتواند بسیار تأثیرگذار باشد، نباید کار فرهنگی را برای اعتراض اجتماعی تعطیل کنیم. ما میتوانیم در کار فرهنگی اعتراضمان را مطرح کنیم و حرف دل مردم را بزنیم. مثلا من در نمایش «در، گبر و یک قرص نان» که در جشنواره روی صحنه میبرم انسانیت را تبلیغ میکنم. به مردم درباره رافت و مهربانی سخن میگویم و این یک نوع فرهنگسازی است. از طرفی اعتقاد دارم اگر اعتراضی داریم، اول رفتار خودمان را درست کنیم. من در میان دوستان معترض اشخاصی را دیدم که مثلا دستمزد عوامل نمایششان را پرداخت نکردند در حالی که در نمایشهایم حتی وقتی با دانشجویانم همکاری داشتهام، دستمزدی هرچند ناچیز به آنان پرداختهام که کفاف کرایه ماشینشان را بدهد.