دریغ است و افسوس، چه شد آن سینمای ناب و زلال و متعالی؟ واقعاً کجا رفت آن همه چهره های درخشان و ماندگار؟ کو آن فیلم سازهای فهیم و بزرگ؟
«گلدن گلوب» امسال نشانه ضعف و ناتوانی سینمای امروز بود. نشانه این که دیگر به سینما نمی توان دل بست. بهترین فیلم هایش فقط در بند شعار و پند و اندرز بودند تا به نوعی هوای سیاهان را داشته باشند هم چنان که یکی از تهیه کننده های همین نوع فیلم ها گفت: «باید بگوییم که همه با هم مساوی هستیم».
از تلویزیون و بهترین هایش حرفی نمی زنم چون اساساً علاقه ای به آن سریال ها و چهره ها و البته قصه هایش نداشته و ندارم. کافی است که مقایسه کنید مثلاً کمدی های آن دوران را با هزلیات بی ربط و نامربوط این روزها… اما در سینما وقتی نگاه می کنیم به بهترین هایی که از سوی سندیکای خبرنگاران خارجی، گلدن گلوب گرفته اند، تأسف می خوریم. همین هاست محصول یک سال سینما در قرن بیست و یک؟ همین «پلنگ سیاه» است و اعوان و انصارش؟ آدم غمش می گیرد که سینما تا چه حد می تواند سقوط کنند. کار به جایی می رسد که یک فیلم ساز مکزیکی با یک فیلم سیاه و سفید به اوج دست پیدا می کند. آن ها «فیلم نوآرها»ی آمریکایی و «نئورئالیست ها»ی ایتالیایی را ندیده اند؟ «گلدن گلوب» امسال صاحب گُلد که نبود هیچ، حتی به مس هم نمی رسید.