محراب توکلی، فیلم «کاپیتان» سوژه جذابی دارد. ایده اولیه فیلم میتواند فرصتی برای گریه، همدلی و همدردی مخاطب ایجاد کند.
فیلم «کاپیتان» یکی دیگر از فیلمهای حاضر در جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سالنهای پردیس ملت اکران شد.
فیلم کاپیتان سوژه جذابی دارد. ایده اولیه فیلم میتواند فرصتی برای گریه، همدلی و همدردی مخاطب ایجاد کند. اما این گونه نمیشود. چرا؟ پاسخ ساده است. عدم توجه و پرداخت لازم به شخصیتها و ساختارهای دراماتیک فیلم را الکن و ناتوان میکند.
حضور پژمان بازغی به عنوان پدری که فرزندش از بیماری سرطان رنج میبرد. هیچ نسبت هولناکی با حقیقت مرگ برقرار نمیکند. اساسا سرطان به مثابه امری کشنده در فیلم تعریف نمیشود. به همین جهت کشمکشی ایجاد نمیشود. فیلمی هم که از بارقههای دراماتیک خالی باشد، توانِ جذاب مخاطب را ندارد.
زندگی و مرگ یا پدر و پسر هیچکدام به تضاد و کشمکش با یکدیگر قد علم نمیکنند. از این رو رشتههای بصری و روایی نمیتوانند به ذهن مخاطب رخنه کنند.
سرآخر میتوان به سوژه فیلم تبریک گفت. بیمارستان به مثابه مرزی که زندگی را از مرگ جدا میکند، آخرین شانس کودکان سرطانی برای چشیدن طعم زندگی است.