پردیس پورعابدینی با بازی در فیلم «غریب» سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر از آنِ خود کرد.
تاریخنگاریِ پیشه پورعابدینی چندان مشکل نیست. او در مراحل اولیه فعالیت هنری خود -پس از شاگردی در کلاسهای مسعود کیمیایی- و بازی در تئاتر و آثار کوتاه و فیلمهایی چون «بیمادر» و «خائنکشی» و حضور در سریال «آقازاده» در جوانی به شهرتی قابل توجه رسید. چیزی از شهرتِ او در این مجموعه نگذشته بود که حضور او در فیلم «غریب» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر را برایش به همراه داشت.
در این یادداشت به انگیزهها و محرکهایی که پورعابدینی را به این مهم رسانده توجه خواهیم کرد.
در تعریف شخصیت به عنوان یک ساختار سینمایی عنصری قابل توجه و البته قدرنادیده وجود دارد. عنصری که کاراکتر را به کنش و تغییر وا داشته و او را از زندگی یکدست و به اصطلاح روتین خارج میسازد. «نفرین» میتواند همچون سایهای بر زندگی کاراکتر اصلی بیفتد و با ایجاد هرج و مرج، حیاتِ وی را به خطر بیندازد. نفرین میتواند در ابعاد مختلفی رخ بدهد. فرض کنید مردی مُسن از رژیم غذاییِ مناسبی پیروی نمیکند و یک روز به شکلی ناگهانی وقتی خود را در آینه میبیند متوجه زیادهرویها و پرخوریهایش میشود. او خود را در خطر مرگ میبیند! به همین جهت به ورزش و رژیم غذایی مناسب روی میآورد.
فیلم غریب با سکانسی از یک عروسی شروع میشود. عروس (پردیس پورعابدینی) و داماد به همراه مهمانان در حال پایکوبی هستند. ناگهان دستهای به آنها حملهور میشوند و داماد کشته میشود. پورعابدینی در همان ابتدا دچار نفرین میشود. نفرینِ گفتهشده زندگیِ او را متحول میکند. اکنون نو عروسی در رخت عزا برای رهایی از تلهای که سرنوشت برای او کار گذاشته با آیندهاش دست و پنجه نرم میکند.
شیوه و الگوهای اجراییِ پورعابدینی بر مدار ایستادگی و جدال با رنج و نفرینی میچرخد که او را از زیست عادی دور کرده است. سرآخر او به عنوان قهرمان قصه با گذار و پذیرش تقدیرش ضدقهرمان را شرمنده خویش کرده و به رستگاریِ درخور میرسد.