یکی از مراسمی که قبل از عید صورت میگرفت و برای آن ذوق داشتیم شب چهارشنبهسوری بود و مثل حالا این بساط خطرناک ترقه و نارنجک وجود نداشت و هرخانهای حیاطی داشت و این مراسم را با قاشقزنی و پریدن از روی آتش و خوردن آجیل به انجام میرساندند. حالا چنین جشنی را کشورهای دیگر از روی ما برداشت کردند و به شکل صحیحتری برگزار میکنند.
به عبارتی در کشورهای دیگر شهرداریها مواد بیخطر را میسازند و میان مردم توزیع میکنند تا کمترین آسیب به مردم وارد شود. اگر شهرداری ما هم وسایل آتشبازی را خودش بسازد و در اختیار مردم قرار دهد، خیلی بهتر است و شادی جمعی سالمی شکل میگیرد. هنگام نوروز با اینکه جزو طبقه مرفه نبودیم، خیلی به ما خوش میگذشت. سالی یکبار از طرف دبستانی که میرفتیم به ما لباسهایی با دوخت خیلی بد میدادند. بهعنوانمثال، نصف آستین لباس پاره و پارچههای آن به قدری زمخت و خاکستری بود که گردنمان را زخم میکرد. سرشانهها هم بهدلیل نبود چرخ خیاطی در آن زمان خوب نبود یا اینکه کتوشلوارمان خیلی تنگ یا گشاد بود اما خیلی ذوق داشتیم و به این چیزها فکر نمیکردیم. پولهای پساندازشده ما را خانواده جمع میکرد و یک کفش لاستیکی میگرفت و شب بالای سرمان میگذاشتیم تا اینکه صبح آن را بپوشیم. در آن زمان ذوق و شادی زیادی داشتیم و اصلا متوجه رنج، غم و نداری نبودیم. منتظر بودیم که زودتر سفره عید چیده شود و یک نفر بیاید و به ما یک پنجزاری عیدی بدهند و این برای ما اندازه ۵۰میلیون تومان ارزش داشت.
یک هفته مانده به عید سفره هفتسین را بهرغم کاستیهایی که وجود داشت، میچیدیم و همه چیز را جور میکردیم اما یادم هست کسانی که خانواده مرفه داشتند تابلوی «هفتسین»، اثر حسین شیخ از شاگردان کمالالملک را به همراه شمع و ماهی کنار سفره هفتسین خود قرار میدادند. در گذشته ماهی بیگناه را داخل تنگی مربعشکل و محدود میانداختند و هیچ فضایی برای گشتن او در نظر نمیگرفتند، حالا ما با گذشت زمان متوجه شدیم که ماهی قرمز برای محیطزیستمان خوب نیست. غیر از تمام اینها، مراسم عیدی و دیدوبازدید خانواده خیلی لذتبخش بود و دوست داشتیم که عدهای احوال ما را میپرسند. متأسفانه امروز بهدلیل مشغلههای مختلف و گرانی اجناس این مراسم که برای مردم شادی، امید و حال خوب به ارمغان میآورد، کمرنگ شده و حتی بعدها امکان دارد بیرنگ شود.
من کتابخوان حرفهای هستم. یادم هست مدتها طول کشید تا رمان هفتجلدی «غرش توفان» الکساندر دوما را بخوانم ولی حالا بهدلیل گذران سالها، مشغولیت فکری و گرانی کمتر میتوانم مطالعه کنم اما همیشه مطالعهکردن را بهویژه در این ایام به جوانان بهویژه هنرمندان توصیه میکنم. معتقدم هنرمندی که بخواهد در زمینه حرفهای خودش فعالیت کند، باید آسودهخاطر باشد تا اثری زیبا و بامعنی خلق کند. بنابراین، این روزها مقداری خوشنویسی انجام میدهم، خسته میشوم و کمی از فضای مجازی استفاده میکنم و به کمک این فضا میتوانم شهرهای دنیا، فضای کرات، ستارهها و سیارههای منظومهشمسی را ببینم. سال ۱۴۰۱ برای ما خیلی خوب نبود، چون دخترم را از دست دادم و میتوان گفت امسال تقریبا عیدی نداریم اما بهترین آرزوها را برای مردم کشورم دارم.