بخشی از سینمای هر کشوری به تاریخ آن مربوط است. جنگ تحمیلی هشت ساله نیز بخشی از تاریخ ماست که گروهی از آثار سینماییمان زیر عنوان «سینمای دفاع مقدس»، مربوط به آن ساخته شده است. با این حال همیشه این نقد وجود داشته که نهادهای مربوط، آنچنان که باید و شاید آثار در خوری برای شخصیتهای برجسته جنگ تولید نکردهاند. حال خبرهایی به گوش میرسد که این وضعیت قرار است با ساخت آثار جدیدی ترمیم شود.
مروری در خبرها و گفتههای هفتهها و ماههای گذشته، نشان میدهد که گویا عزمی در این زمینه شکل گرفته که در صورت به نتیجه رسیدن آن، تعدادی فیلم سینمایی دیگر در سال ۱۴۰۲ و پس از آن خواهیم داشت که به زندگی برخی قهرمانهای جنگ میپردازند؛ قهرمانانی که البته بعضا طی سالیان گذشته، چندان مشهور نشدهاند.
این نامها که قرار است زندگیشان موضع فیلمهای سینمایی شود، عبارتند از:
«شاهرخ ضرغام»
یکی از لاتهای جاهلمسلک تهران بود که سابقه فعالیت در رشته کشتی و کسب مدال هم داشت. با شروع جنگ تحمیلی به آبادان رفت و یکی از میاندارهای تنومند مقاومت مردمی در برابر لشگر بعثی شد. درنهایت هم در عملیات شکست حصر آبادان در یک نبرد جادهای به شهادت رسید.
«رجبعلی محمدزاده»
از فرمانده گردانهای خراسانی حاضر در جنگ بود که سالها بعد، یعنی مهرماه ۱۳۸۸ بههمراه سردار شوشتری و تعدادی از همرزمان اهل سنت، در عملیاتی انتحاری در سیستان و بلوچستان به شهادت رسید.
«محمد رضایی»
یکی از رزمندگان بسیار جوان اهل خراسان بود که در اسارت نیروهای بعثی، زیر شکنجه تخلیه اطلاعات، به شهادت رسید. بعثیها برای صحنهسازی، پیکر او را روی سیمهای خاردار قرار دادند و به آن شلیک کردند تا مدعی شوند که حین فرار به شهادت ر سیده است. سالها بعد باقیماندههای پیکر او به ایران انتقال یافت و در حسینیهای در زادگاهش به خاک وطن سپرده شد.
«سعید قهاری سعید»
یکی از مسؤولان همدانی سپاه در ناآرامیهای کردستان بود که در جنگ هم حضور فعالی داشت. درنهایت سالها پس از پایان جنگ یعنی سال ۱۳۸۵ حین عملیات تفحص در نقطهای هممرز با کشور ترکیه، در درگیری با گروهکهای تروریستی به شهادت رسید.
«محمدحسن طوسی»
اهل نکای مازندران بود که در جریان جنگ حضور فعالی مخصوصا در فرماندهی داشت. درنهایت پس از حضور در عملیات متعدد، سال ۱۳۶۶ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
«حسین بصیر»
او هم اهل فریدونکنار مازندران بود و در دوران جنگ حضور فعال و چشمگیری در فرماندهی داشت. درنهایت پس از شرکت در عملیات مختلف، در جریان عملیات کربلای ۱۰ در ماووت عراق به شهادت رسید.
«مرضیه حدیدچی دباغ»
او که به «خواهر طاهره» شهرت داشت، دو سال در اوایل تشکیل سپاه همدان فرمانده آن بود. «خواهر طاهره» که از همراهان امام خمینی در نوفل لو شاتو هم بود، با سابقه مبارزاتی چشمگیر در سالهای قبل از پیروزی انقلاب، پس از جنگ، در جریان فعالیتهای سیاسی نیز حضور جدی داشت که از آن جمله به نمایندگی مجلس میتوان اشاره کرد.
«اصغر وصالی»
با پسوند فامیلی طهرانی فرد، بچه محله دولاب تهران، از چریکهای آموزشدیده در فلسطین در سالهای قبل از انقلاب بود. با آغاز جنگ، گروه تحت امرش به دلیل بستن دستمال گردن قرمز، به گروه دستمالسرخها معروف شد. در نهایت سال ۱۳۵۹ در گیلان غرب در یک درگیری بر اثر اصابت گلوله به سر به شهادت رسید.
«نادر مهدوی»
اهل دشتی بوشهر بود و در حوزه دریایی جنگ فعالیت داشت. درنهایت سال ۱۳۶۶ در جریان درگیری با نیروهای دریایی و هوایی آمریکایی، بر روی عرشه ناو کشتی در شرایط مجروحیت و اسارت به شهادت رسید.
«ابراهیم هادی»
بچه میدان خراسان تهران که معروف بود در جریان جنگ، مجروحان تشنه را سیراب میکند و پیکر شهیدان را به خانوادههایشان میرساند. درنهایت سال ۱۳۶۱ در جریان نبرد معروف گردان کمیل در کانال، همرمزمانش را به عقب فرستاد و تنها به مقاومت پرداخت اما دیگر اثری از او پیدا نشد.
برخی از آثار یادشده، به همت بنیاد شهید و برخی با پیگیری بنیاد روایت فتح ساخته خواهند شد.