حس سوم با یک سوژه متفاوت
استفاده از ژانر پلیسی در ساخت سریالهای تلویزیونی، راه بسیار خوبی برای جلب مخاطبان جعبه جادو است، زیرا بسیاری از بینندگان علاقهمند به اینگونه از سریالسازی و پیگیر قصه هستند.
مهدی فخیمزاده که از کارگردانان توانمند در سینما و تلویزیون محسوب میشود تلاش کرده بیشتر سراغ چنین ژانری برود. یکی از آثار او در این زمینه سریال «حس سوم» بود که اواسط دهه ۸۰ ساخت و روانه آنتن شد. این سریال که این شبها از شبکه تماشا پخش میشود باز هم بیننده خودش را دارد.فخیمزاده برای ساخت سریال حس سوم سراغ سوژه متفاوتی رفت؛ سوژهای که شاید راحت به ذهن هر فردی نیاید. او در این سریال شخصیتی را طراحی کرد که از قدرت بویایی فوقالعاده و بیش از حد معمول برخوردار بود. پیش از این سریال هم در هیچ اثر سینمایی و تلویزیونی ندیده بودیم که در مورد حس بویایی خارقالعاده اثری ساخته شده باشد، چون بو با تصویر و سینما تا حدودی در تضاد است و حس بینایی و شنوایی خیلی قوی در فیلمها به تصویر کشیده شده است. از همین رو داستانی را به نگارش درآورد که هم به این مسأله بپردازد و هم اینکه طنز موقعیت خوبی داشته باشد. تا اینکه سریال حس سوم شکل گرفت و او این اثر را ساخت. گرچه فخیمزاده پس از ساخت سریال «خواب و بیدار» گفته بود دیگر اثر پلیسی نخواهد ساخت، چرا که فشار کار زیادی را تحمل کرده بود اما از آنجا که مخاطب برایش اهمیت داشت و خودش هم به این ژانر علاقهمند بود دوباره سریال پلیسی ساخت. شاید دلیلش این بود که این ژانر یکی از گونههای مهم در عرصه تولید سینما و تلویزیون است که برای مخاطب جذابیت زیادی دارد، چون این نوع فیلمنامهها از تعلیق و کشمکش زیاد با استفاده از زمینههای پلیسی برخوردار است و همین مسأله این نوع آثار را بسیار جذاب میکند، زیرا درصد بالایی از تولیدات سینما و تلویزیون آمریکا و اروپا یا درباره مسائل پلیسی است یا به مسائل پلیسی ربط دارد. البته از آنجا که این گروه خودش در ورزشهای رزمی هم دستی بر آتش دارد، شاید دلیلی بود که او بعد از خواب و بیدار اثر پلیسی بسازد و به همین دلیل سریال حس سوم و بعد از آن دیگر سریالهای پلیسیاش شکل گرفت. این هنرمند با ساخت یک اثر خوشساخت و گرفتن بازیهای خوب توانست مردم را علاقهمند به تماشای سریال حس سوم کند. یکی از ویژگیهایی که باید کارگردانان در کار رعایت کنند این است که اتفاقات با قصه آمیخته شود و این موضوع را در سریال حس سوم میبینیم که اتفاقات با قصه تنیده شده و ترکیب خوبی شده تا جذابیتاش را برای مخاطب داشته باشد. ما در این سریال میبینیم که ابتدا تمام شخصیتهای اصلی قصه در کنار هم قرار دارند و در قالب یک خط داستانی پیش میروند اما در ادامه سریال از هم جدا میشوند و هر کدام بخشی از داستان را پیش میبرد. درواقع فخیمزاده سعی کرده چینش قصه و شخصیتپردازیها منسجم طراحی شود تا همه قطعات مثل یک پازل درست و سر جایشان قرار بگیرند. از سوی دیگر او برای این سریال ضرباهنگ تند و نماهای بستهتری انتخاب کرد که این موضوع به این خاطر بود تا بار طنز سریال را کاملا حفظ کنند. نمونه این اتفاق را میتوان در قسمت سوم این سریال دید که نماهایی که از واکنش جوان نسبت به صحبتهای شخصیت اصلی داستان گرفته شده یا عکسالعمل معتاد در ایستگاه مترو حالت