«در یخچال را که باز می کنی با ویترینی زیبا و چشم نواز از انواع مواد غذایی که با ظرافت خاصی در طبقات مختلف کنار هم چیده شده، روبه رو می شوی؛ انگار که یک طراح دکوراسیون داخلی یخچال که احتمالا دکترایش را از پاریس یا همچون جایی گرفته، همه آن مواد غذایی را آن چنان هنری، چشم نواز و البته درآورنده چشم همه آن هایی که همراهش می آیند(!) چیده که حسرت دیگران را برمی انگیزد.» این روایتی است از یک رسم غلط که انگار هیچ تلاشی برای فرهنگ سازی درباره آن نمی شود. البته که شبکه های اجتماعی در کنار بعضی معایب، گاهی هم به درستی واکنش نشان می دهند. توضیحی که در شبکه های اجتماعی برای عکس یک یخچال نو عروس، یکی از واکنش های درست محسوب می شود: «این یخچالِ یه نوعروسه که پدرِ عروس مجبوره علاوه بر خریدِ جهیزیه، یخچالِ خونه عروس رو هم پر کنه که مبادا دخترش جلوی فامیلِ شوهر سرشکسته بشه. تا کی قراره این رسم و رسوم رو ادامه بدیم؟! مگه با سوپرمارکت ازدواج کرده طرف؟!»
به دنبال هاله خوشبختی!
ترس از فقیر دیده شدن!
در این بین باید فکر کنیم چه شد که جامعه ایرانی، به سمت چنین رسومی می رود و نه تنها که با سخت تر شدن شرایط اقتصادی دست از آن برنمی دارد که هر روز هم آن رسوم را تجملاتی تر برگزار می کند؟ چه شده بعضی افراد این چنین از ارزش های درونی تهی شده و در این بلبشوی اقتصادی که زندگی برای عده ای واقعا سخت تر از قبل شده است، دلخوش به چند شیشه مارک دار ماده غذایی در یخچال نوعروس شان می شوند؟ این قصه سر دراز دارد و فارغ از اثرات جهانی مصرف گرایی که صدای خیلی ها را در آن طرف آب ها هم درآورده است، نیست و نخواهد بود؛ اما به نظرم در این برهه خاص، جامعه مان هر چه بیشتر در شرایط نامناسب اقتصادی فرو می رود و معیشت مردم محدودتر می شود، میل و رویا در آن ها شدیدتر و مرضی تر می شود. میل برای داشتن و برخورداری که به زعم بارت، «اثر هاله ای» می آفریند. اثر هاله ای یعنی چیزها و داشته هایی که هاله هایی از شادی، خوشبختی و برخورداری را تداعی می کند و مسکنی بر اضطراب فراگیرِ شهروندان امروزی مان برای فرار از ترسِ فقیر دیده شدن محسوب می شود که مثال ملموسش همان اشیای زیبای چیده شده در یخچال نوعروس هاست که می کوشد هاله ای از خوشبختی، رفاه و امنیت پایدار را در دیگرانی که زندگی مشترک این زوج را به مشاهده و قضاوت نشسته اند، به تصویر کشد. تصویری از مصرف گرایی و تظاهرگراییِ لجام گسیخته. ماجرایی که خیلی زود رنگ باخته و واقعیت زندگی را به آن زوج و اطرافیان شان نشان خواهد داد اما انگار تلاشی برای فرهنگ سازی درست درباره آن وجود ندارد.