سیدرضا میرکریمی در یک گفتوگوی جذاب، پرایده و پرتیتر، مواضع صریح خود درباره سینمای ایران و مصائبش را با امیرحسین مکاریانی در تسنیم بیان کرد.
او در بخشی مهم از این گفتوگو اظهار داشت: ایکاش در مقابل این سئوال که چرا مراکز تصمیم گیری فرهنگی کشور آنقدر زیاد است؟ پاسخ قانعکنندهای وجود داشت. چرا تعداد زیادی نهاد با ماموریتهای مشابه فرهنگی و فیلمسازی تاسیس شده؟ مثلا به یک نهاد میگویند ماموریت تو این است که بروی و راجع به فلان موضوع ارزشی کار کنی، بعد که نتیجه کارش ضعیف میشود به جای اینکه پیدا کنند اشکال کار کجاست و اصلاحش کنند، یک مرکز دیگر راه میاندازند و آن را مامور می کنند که کم کاری نهاد قبلی را در پرداختن به همان موضوعات جبران کند و چیزی نمیگذرد یک مرکز سومی تاسیس میشود که انحرافات و کندیهای آن دوتای قبلی را مرتفع کند.
میرکریمی گفت: فرودگاهی دایر کردهایم که در آن هر هواپیما برای خودش یک باند و برج مراقبت جداگانه دارد و این یعنی یک هرج و مرج کامل در سیاست گذاری و اتلاف هزینه. نتیجه همین میشود که به خودمان میآییم و میبینیم تمام این نهادها هرکدام کلی بودجه میگیرند و کلی کارمند و هزینه جاری دارند و همه هم قرار است ظاهرا اهداف مشترکی را پیگیری کنند، ولی بتدریج میشوند رقیب یکدیگر تا با عملکردشان مانع از حذف و کاهش بودجه خود شوند و بالا دستیها را از خودشان راضی نگه دارند.
او اظهار داشت: حکمران فرهنگی ما در این شرایط بیشتر از بقیه هزینه میکند و بهخاطر نداشتن افق درست و درک صحیح از فرهنگ و بهواسطه موازیکاری این نهادها کمترین بهره را میبرد اینجوری میشود که کمکم آرمها از آرمانها مهمتر میشوند. در این شرایط فیلمسازانی که دوست دارند بدون دخالت دیگران و با پرهیز از سفارشی کاری، فیلم خودشان را بسازند حمایت بیمنتی پیدا نمیکنند.
میرکریمی گفت: چرا تعداد این نهادها اینقدر زیاد شده است؟ در صورتی که در کشوری مانند فرانسه تنها یک نهاد اصلی است که در زمینه حمایتهای سینمایی دولت تعیین سیاست میکند و طبق آییننامههای خودش تولید محتوا و حمایت میکند و دروغ میگویند که سینمای غرب تنها متکی به سیاست عرضه و تقاضا است، همین جشنوارههای خارجی که قوانین نانوشتهای راجع به همجنسگرایی، هولوکاست و مسائل دیگر دارند، آشکارا برای فیلمهای نزدیک به دیدگاههایشان امتیازات بیشتری قائل میشوند.حالا حکمران فرهنگی ما در این شرایط بیشتر از بقیه هزینه میکند و به خاطر نداشتن افق درست و درک صحیح از فرهنگ و به واسطه موازیکاری این نهادها کمترین بهره را میبرد.
این کارگردان گفت: در این بین شاید در این نهادها فیلم ساخته شود اما هیچ نسلی تربیت نخواهد شد. چرا این اتفاق میافتد؟ چون وقتی راهها برای ورود به سینما فقط از یکسری مجاری و با موضوعات محدود و مورد نظر میسر باشد، نسل تازه وارد، ایدئولوژی القایی را میپذیرند و با کمترین خلاقیت بهسمت تولید اثر با آن نگاه میروند و اینکه چقدر به آن اعتقاد داشته باشند یا نه بحث دیگری است.اما آنچه مشخص است آنها میخواهند وارد سینما شوند. من نمیخواهم نسبت به کسی مشکوک شوم اما چند سال گذشته مشخص کرده که این سبک فیلمسازان بعد از تولید دومین یا سومین فیلم خود در زیستبوم دیگری قرار میگیرند پس میبینیم که با این روشها نسلی هم تربیت نمیشود.