در میان فیلمسازانی که در سینمای ایران جایگاه و دیدگاهی دارند، مهدی کرمپور یکی از شاخصترین کارگردانان نسل خویش است.
برخلاف بسیاری از همنسلان که در ظاهر یک فیلمساز ناراضی تلاش کردند در خارج از ایران فیلم بسازند که نتوانستند موفق باشند؛ و یا مانند برخی دیگر که در وادی سریال سازی برای نمایش خانگی غلتیدند و درآمدافزایی و خرید ملک و املاک را بر دغدغههای هنریشان رجحان دهند، کرمپور در طول سالها فیلمسازیاش تلاش زیادی کرده تا بدون نگاه به دستخط سینمایی دیگر فیلمسازان نسلهای قبلی سینمای ایران، فیلمهای خود را بسازد و راه سینمایی خود را پی بگیرد.
کرمپور «چه کسی امیر را کشت» را زمانی ساخت که سینمای ایران مملو از فیلمهای تجاری بود که تنها هدفشان خالی کردن جیب تماشاگران با بهرهگیری از جذابیتهای بازیگران بازاری بود…
مهدی کرمپور همیشه تلاش کرده که برخلاف رویههای رایج سینمای ایران، فیلمهای خود را بسازد؛ هر فیلم او با ساختههای قبلیاش در فرم متفاوت و در محتوا همسوست.
کرمپور زمانی فیلم «پل چوبی» را ساخت که فضای جامعه به شدت ملتهب از سوتفاهمات سیاسی ناشی از حوادث سال ۸۸ بود.
این کارگردان حتی در زمانی که اوج سینمای ایران متبلور از سینمای موسوم به «زیرشلواری» بود و مدیران غافلزده اما خوشحال از افزایش فروش فیلمهای بازاری، فیلم شریف «سوفی و دیوانه» را ساخت که برخلاف فیلمهای «ظاهر-کثیف» که تلاششان بر کریه نشان دادن چهره تهران و ایران میچرخید، صورتی زیبا از پایتخت نشان میداد…
جدای از روال و منش فیلمسازی مهدی کرمپور، او در مقام یک هنرمند تقریباً با همه اهالی سینما دوست است یا با آنها ارتباط دارد؛ در میان این ارتباطات اجتماعی و صنفی، او با بعضیها دوست است و با برخی همراه و رفیق… اما همه دوست و رفیقان سینماییها در مورد یک اخلاق منحصر به فرد مهدی کرمپور متفقالقول هستند؛ صداقت در کلام و رفتار.
مهدی کرمپور یکی – دو سالی است که وارد دهه چهارم زندگیاش شده اما همچنان همان فیلمساز تلاشگر و پرنشاطی است که گویی در ابتدای بیست سالگی زندگانیاش است و میخواهد فیلم بسازد؛ با همان شور، اشتیاق و شوق…
فردا سیام بهمن سالروز تولد این سینماگر بود؛ او یک سینماگر واقعیست…