حتی اگر خیلی هم اهل فیلم و سریال نباشید، حتما بهخاطر تعریف اطرافیان و تحت تاثیر تبلیغات رسانه، چند مورد از فیلمهای «کریستوفر نولان» را دیدهاید. این کارگردان پرطرفدار که حالا نام خودش از فیلمهایش مشهورتر و پرطرفدارتر است، در طول بیش از ۲ دهه فعالیت در دنیای سینما ۱۲ فیلم بلند ساخته است که شاید بهجز دو یا سه مورد، بقیه آنها موفقیت چشمگیری داشتهاند.
«نولان» مخاطب فیلمهایش را بهخوبی میشناسد و میداند که چطور باید آنها را به بازی بگیرد؛ گاهی با ارائه معماهای پیچیده و چرخشهای داستانی غیر قابل پیشبینی این کار را انجام میدهد؛ گاهی با صحنههای اکشن تمیز و هیجانانگیز و گاهی هم با روایتهای خاص از برشهایی از تاریخ معاصر.
اولین روایت نولان از تاریخ معاصر، مربوط به فیلم «دانکرک» میشود که داستان آن درباره نبردی سرنوشتساز در جنگ جهانی دوم بود. اما این فیلم با وجود هزینه ساخت بسیار زیاد نتوانست همه مخاطبان را راضی کند. «نولان» در دومین تجربهاش از ساخت روایتهایی از تاریخ معاصر، به سراغ ساخت فیلمی در ژانر بیوگرافی، به نام Oppenheimer رفت.
فیلم اوپنهایمر Oppenheimer برگی دیگر از اتفاقات سرنوشتساز جنگ جهانی دوم را روایت میکند که بهجرئت میتوان گفت یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ محسوب میشود. شخص «جی رابرت اوپنهایمر»، ملقب به پدر بمب اتم، یکی از مهمترین شخصیتهای تاریخ به شمار میرود و برای ساخت فیلمی درباره او، چه کسی میتوانست مناسبتر از «نولان» باشد؟ در این مطلب از اسنپ اکسپرس مگ به نقد و بررسی فیلم اوپنهایمر Oppenheimer میپردازیم.
اطلاعات فیلم اوپنهایمر
قبل از آنکه بررسی فیلم اوپنهایمر را شروع کنیم، اطلاعات کلی فیلم را در اختیارتان قرار میدهیم.
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: کیلین مورفی،امیلی بلانت، فلورنس پیو، رابرت داونی جونیور،رامی مالک، مت دیمون
اطلاعات فیلم اوپنهایمر
اوایل صبح ۱۶ جولای ۱۹۴۵؛ هنوز خورشید از فراز لبه شمالی صحرای نیومکزیکو طلوع نکرده بود که نوری متفاوت، حیرتآور و بهطرز کورکنندهای درخشان ظاهر شد که اثراتی جدید و غیر قابل باور در تاروپود جهان فیزیکی گذاشت. آزمایش هستهای «ترینیتی» تحت نظارت فیزیکدان بزرگ، «جی رابرت اوپنهایمر»، آسمان قبل از طلوع خورشید را غرق در آتش کرد و خبر از آغاز دوران اتمی داد.
بهگفته «فرانک اوپنهایمر»، برادر «رابرت»، واکنش او به موفقیت این آزمایش تنها یک جمله کوتاه بود: «فکر میکنم کار کرد»! با گذشت زمان، افسانهای درباره آزمایش ترینیتی به وجود آمد.
خود «اوپنهایمر» بعدها گفت که این انفجار آیهای از «بهگود گیتا»، کتاب مقدس هندوها، را به یادش آورد: «اگر درخشش هزاران خورشید بهیکباره در آسمان ظاهر شود، بهسان شکوه و جلال خداوند خواهد بود.» اوپنهایمر در اواخر عمرش هم آیه دیگری از این کتاب را به زبان آورد: «اکنون من به مرگ تبدیل میشوم؛ ویرانگر دنیاها».
اوپنهایمر؛ فیلمی درباره چهرهها
از زمانی که خبر ساخت فیلم اوپنهایمر Oppenheimer پخش شد، طرفداران این فیلم بیشتر از هر چیز دیگری برای دیدن یک انفجار هستهای شبیهسازیشده هیجان داشتند؛ اما با اکران فیلم چیز دیگری بیشتر از انفجار هستهای خودنمایی کرد و آن هم چهره انسانها بود.
این زندگینامه سهساعتی بیشتر از هر چیز دیگری درباره چهرههاست. شخصیتهای این فیلم بسیار حرف میزنند، بسیار گوش میدهند، به اخبار خوب و بد واکنش نشان میدهند و گاهی اوقات هم در دنیای ذهن خودشان غرق میشوند. بیشتر از همه، شخصیت خود اوپنهایمر مخاطبان را جذب میکند؛ کسی که بهخاطر سهم زیادش در این پروژه آخرالزمانی، لقب «پرومتئوس آمریکایی» را گرفته است.
کلوزآپ؛ سلاح جدید نولان
«نولان» و فیلمبردار این پروژه از سیستم فیلم IMAX با فرمت بزرگ استفاده کردهاند؛ این اقدام را نهفقط برای ثبت زیبایی منظرههای بیابان نیومکزیکو، بلکه برای نشاندادن تضاد آرامش بیرونی و آشفتگی درونی اوپنهایمر انجام دادهاند. او یک ریاضیدان نابغه، یک شومن آرام و البته یک رهبر است که زندگی شخصی فاجعهباری دارد و بزرگترین کمکش به بشریت، ساخت یک سلاح کشتار جمعی بود.
«کیلین مورفی» بهخوبی از پس اجرای این نقش سنگین بر آمده و این تناقضات شخصیتی را بهطور قابل درکی به نمایش گذاشته است. کلوزآپهای زیادی از چهره «مورفی» میبینیم که به جایی در فاصلهای نزدیک، خارج از کادر دوربین یا لنز دوربین خیره شده است. او در این لحظات به دنیای ذهنی خودش میرود و با خاطرات یا کابوسهایش روبهرو میشود.
این کلوزآپها یکی از نکات مثبت و مورد علاقه ما درباره فیلم اوپنهایمر Oppenheimer بودند. گاهی اوقات کلوزآپ چهره افراد با کات به وقایع گذشته یا آینده قطع میشوند که معمولا تصاویری از شعله، آوار، انفجار یا فجایع هولناک هستند.
شخصیتها؛ جذابترین بُعد فیلم
در این فیلم هم مثل بیشتر کارهای قبلی نولان، ایجاد جذابیت و انتقال مفاهیم بر دوش شخصیتهاست. این قضیه نهفقط درباره خود اوپنهایمر، بلکه درباره همه شخصیتهای اصلی فیلم مثل «ژنرال گرووز» و «کیتی اوپنهایمر» صدق میکند. رابطه تکتک شخصیتها با «اوپنهایمر» دیدنی و جذاب است.
از مشکلات زندگی شخصی او با همسرش که فقط بهخاطر لجبازیهایش شکل گرفتند، تا تنشهای او با رئیس کمیسیون انرژی اتمی یعنی «لوئیس اشتراوس» (با بازی رابرت داونی جونیور) بسیار جالب و دیدنی هستند. درگیریهای «اشتراوس» و «اوپنهایمر» یکی از داستانهای جانبی فیلم به حساب میآید؛ او دائما به دیگران یادآوری میکند که تحصیلات رشته فیزیک دارد، بر خلاف اوپنهایمر به اخلاقیات پایبند است، از کمونیسم طرفداری نمیکند و آدم خوبی است.
در فیلم اوپنهایمر Oppenheimer روی یکی از اصلهای فیزیک کوانتوم مانور زیادی داده میشود. طبق این اصل، اگر پدیددههای کوانتومی را بهوسیله ابزار تماشا کنیم، ممکن است نتایج آزمایش تغییر کند. اتفاقات فیلم از چند زاویهدید مختلف نشان داده میشوند و با اضافهکردن اطلاعات جدید، کمک میکند تا مسائل را از زوایای مختلف ببینیم و این موضوع روی درک ما از اتفاقات و تصمیمات شخصیتها تاثیر میگذارد.
این اطلاعات جدید باعث تغییر احساس ما نسبت به اقدامات یک شخصیت میشود. فکر میکنیم این دقیقا همان چیزی است که «نولان» از اول میخواست رویش مانور دهد. در این فیلم روابط شخصیتها و تنشهای آنها بسیار بیشتر از مسئله ساخت بمب یا تاثیر آن بر جنگ جهانی و جمعیت ژاپن اهمیت دارد.
البته درباره اتفاقات ژاپن صحبت میشود؛ اما چیزی را نشان نمیدهند. این فیلم نشان میدهد که بمب اتم با بدن انسان چه میکند؛ اما این کار با بهتصویرکشیدن کابوسهای اوپنهایمر از رخدادن این اتفاق برای مردم آمریکا انجام میشود.
فیلم موضعگیری نمیکند
این فیلم، هم با کسانی که خواهان صبر بیشتری قبل از نابودی هیروشیما و ناکازاکی بودند، و هم با کسانی که اعتقاد به پرتاب بمبها داشتند، مخالفت میکند. فیلم اوپنهایمر Oppenheimer حتی دیدگاه خودش را هم درباره این موضوع بهدرستی روشن نمیکند که آیا تصمیم پرتاب بمبها درست بود یا طبق اعتقاد اوپنهایمر و دیگران، ژاپن پیش از نابودی شهرهایش به زانو درآمده بود.
فیلم در این مورد به خودش آزادی میدهد و همانطور که مخاطب انتظار دارد، فقط به زندگی اوپنهایمر و اطرافیانش میپردازد. نگاه به شخصیتها هم یک نگاه جسورانه و واقعی است و خبری از نمادسازی و مفاهیم استعارهای نیست.
تدوین و موسیقی در خدمت کار
تدوین فیلم چندوجهی و با سرعت بالا است. گاهی اوقات در عرض چند ثانیه بین سه یا چند بازه زمانی جابهجا میشود و با موسیقی تقریبا بیوقفه «لودویگ گورانسورن» پیوند خورده است. دیالوگها و مونولوگهای تقریبا بیوقفه هم به این مجموعه اضافه میشوند تا یک ترکیب عجیب و تجربهای خاص پدید آید.
فیلمهای غیرخطی مثل این، در نشاندادن احساسات و درونیات انسانها بهتر عمل میکنند و همچنین حس خواندن یک کتاب از زاویه دید دانای کل را میدهند. این فیلمها فرایند ذهنی خواندن یک متن و پاسخ به آن را از لحاظ احساسی، درونی و تحلیلی به تصویر میکشند.
بلوغ نولان در اوپنهایمر
در نقد و بررسی فیلم اوپنهایمر ۲۰۲۳ Oppenheimer به داستان فیلم نپرداختیم. نه به این دلیل که داستان فیلم اهمیت چندانی ندارد؛ بلکه بهخاطر این موضوع که در فیلمهای «نولان»، جذابیت اصلی کار در نحوه بیان آن توسط کارگردان است. خیلی از منتقدان «نولان»، او را به عنوان یک نمایشنامهنویسِ شومن و ریاضیدان به سخره میگیرند که بلاکباسترهای مهیج و پیچیده، اما در نهایت با داستانی درهم و ساده میسازد.
اما نکتهای که حتی منتقدان «نولان» هم آن را قبول دارند، شخصیتپردازی فوقالعاده در بیشتر فیلمهای او است که نقطه قوت اصلی آن محسوب میشود. میتوانیم اوپنهایمر را یکی از بهترین فیلمها «نولان» تا به حال بدانیم. در واقع این فیلم یک نقطه عطف در کارنامه او محسوب میشود. او تمام دستاوردها و نوآوریهایش در ۲۰ سال گذشته را در این فیلم بهکار گرفته و نحوه کارکرد آنها را تغییر داده است.
در حالی که در فیلمهای قبلی «نولان» تمرکز روی حالتهای بیرونی شخصیتها بود، این بار جهان درونی آنها در اولویت قرار دارد. این فیلم یک بیوگرافی روانشناسانه است که در آن تاثیرپذیری «نولان» از کارگردانان بزرگی همچون «الیور استون»، «مایکل مان»، «ترنس مالیک» و «استنلی کوبریک» به وضوح دیده میشود. حتی ارتباط با دنیای فیلمهای «کوبریک» بهواسطه حضور «متیو مودین»، بازیگر فیلم «غلاف تمام فلزی»، بیشتر میشود.
این فیلم یک بیوگرافی است
یکی از مواردی که به تجربه تماشای فیلم اوپنهایمر Oppenheimer ضربه میزند، سرعت بالای دیالوگها است که گاهی باعث آزار مخاطب میشود و رگههایی از کمدی را وارد این درام سنگین میکند. این مسئله بیشتر در دیالوگهای بین «رابرت» و «کیتی» دیده میشود؛ اما از لحاظ بصری این فیلم تجربه خاصی است که نمیتوان آن را توصیف کرد و گفت که چه چیز آن بیننده را بهوجد میآورد.
برخیها بهخاطر مدتزمان سهساعته فیلم از آن انتقاد میکنند؛ اما به عقیده ما تماشای این فیلم اصلا سخت نیست. آنها میگویند که فیلم میتوانست پساز انفجار اولین بمب تمام شود و اصلا نیازی به نشاندادن زندگی شخصی «رابرت» نبود؛ اما این افراد باید یادشان باشد که با یک فیلم بیوگرافی طرف هستیم و در این فیلمها به همه ابعاد زندگی شخصیت اصلی پرداخته میشود.
سخن پایانی درباره فیلم اوپنهایمر Oppenheimer
بدون آنکه هیچگونه تعصبی روی آثار «نولان» داشته باشیم میگوییم این فیلم یکی از بهترین فیلمهای ساختهشده در دهه اخیر است. متاسفانه بخش زیادی از جذابیت این فیلم به تماشای آن در سینماهای IMAX برمیگردد که ما از داشتن آن در ایران محرومیم! در نتیجه بسیاری از مردم ایران نمیتوانند این فیلم را با بهترین شرایط ممکن ببینند.
امیدواریم در آیندهای نزدیک این مشکل برطرف شود و ما هم مثل مردم دیگر کشورهای جهان، بتوانیم فیلمهای روز را در سینما تماشا کنیم؛ نه با کیفیت ضبطشده از روی پرده! اکنون شما بگویید که آیا موفق به تماشای این فیلم شدهاید؟ نظر شما درباره آن چیست؟ همکاری نولان و مورفی تا چه اندازه موفقیتآمیز بوده است؟ نظرات خود را در بخش کامنتهای سایت اسنپ اکسپرس با ما و سایر کاربران بهاشتراک بگذارید.