تولید سریال درباره پروندههای فساد اقتصادی با رویکرد عدالتجو و حمایت از حقوق مردم، در سالهای اخیر به یک جریان در تولید سریالهای تلویزیونی تبدیل شده است. بعد از «گاندو» که با موضوع آقازادههای سوءاستفادهگر شروع شد و «خانه امن» که فساد اقتصادی را موازی با تروریسم نظامی به تصویر کشید و «تمام رخ» که به ترور اقتصادی پرداخت، این بار «بازپرس» سراغ برخی از پروندههای مشهور فساد و اختلاس رفته است.
این سریال، پیچیدگی و تهدیدات حول رسیدگی به این گونه پروندهها را نشان میدهد، اینکه ماجرای پشت پرده چنین چالشهایی برای دستگاه قضا و همچنین افراد دخیل و مسئول در آنها فراتر از اخبار و گزارشهایی است که در روزنامهها میخوانیم، طوری که گاهی حتی جان خانواده قاضیان یا بازپرسهایی که متعهدانه قصد به دام انداختن مفسدان را دارند به خطر میافتد. سریال بازپرس به کارگردانی احمد معظمی هم با محوریت زندگی خصوصی و شغلی صدرا در جایگاه یک بازپرس رسیدگی به مفاسد اقتصادی در قوه قضاییه، به رونمایی دراماتیک از هزار توی خوفناک و پرپیچ و خم پروندههای فساد مالی و اختلاس میپردازد.
زندگی خصوصی یک بازپرس دادگستری جذابیت زیادی دارد. چون فعالان عرصه قضا ــ بهویژه قاضیان و بازپرسها ــ بهدلیل جنس و جایگاه شغلی خاصشان، از نظر برخی، مرموز به نظر میرسند. این سریال به حریم شخصی یکی از اعضای این صنف رفته و روابط خانوادگی، عاطفی و تعاملات خویشاوندیاش را به تصویر کشیده است. صدرا حسینی، قهرمان داستان مشغول رسیدگی به یک سوءاستفاده مالی است اما در مسیر تحقیقات و کاوشهایش به یک تهیهکننده صاحبنفوذ و دارای قدرت مالی و رسانهای برمیخورد که کارش را دشوار میکند!
اما اتفاق جدید و بدیع و البته جسورانه در سریال بازپرس اشاره غیرمستقیم آن به برخی موضوعات و افراد واقعی با انتخاب اسامی شبیه به آنهاست. بهطور مثال، انتخاب نام «بانک فردا» در این سریال، به طور مشخص، داستانی واقعی درباره پرونده فساد یکی از بانکهای خصوصی با نامی شبیه به نام انتخابی در این سریال است یا «امانی» که اتفاقا دستی هم در تولید فیلم دارد، ماجرای یک تهیهکننده و سرمایهگذار اختلاسگر را روایت میکند که چند سال قبل بهواسطه سریال «شهرزاد» سروصدای زیادی بهپا کرد! آنچه تحتعنوان صندوق کاوش در این سریال نمایش داده میشود هم اتفاقات چند سال قبل صندوق ذخیره فرهنگیان است که به تهیهکننده مذکور ارتباط داشت. البته در این سریال، جزئیات بیشتری هم براساس واقعیات، دراماتیزه شده است. مثلا روابط و نشست و برخاستهای امانی، تهیهکننده مبتلا به فساد مالی با برخی بازیگرها و اهالی سینما، قطعات یک جورچین هستند که مخاطب با کنار هم گذاشتن آنها در ذهنش میتواند برخی معماها را حل کند و به سرنخ خیلی از تعاملات و ساختارهای غلط در پشت صحنه سینما و نمایش خانگی پی ببرد. وا داشتن مخاطب به رمزگشایی و کشف مابهازاهای واقعی در سریال بازپرس موجب پویایی و فعالشدن مخاطب در مواجهه با یک برنامه تلویزیونی است. این رویکرد قبلا در فصل اول سریال گاندو هم رخ داده بود و در آنجا هم شخصیت مایکل هاشمیان، به پرونده جیسون رضاییان اشاره داشت. تجربه نشان داده است که این تمهید ــ شبیهسازی ماجراها و شخصیتها به واقعیات ــ موجب گرما و جریانسازی مجموعههای تلویزیونی میشود.
البته سریال بازپرس به افزایش سواد حقوقی و قضایی مخاطب هم منجر میشود. این سریال در برخی قصههای فرعی و جزئیاتش باعث میشود مردم با زوایایی از آموزههای حقوقی هم آشنا شوند. مثلا در این سریال با طرح ماجرای دختر جوانی که با آسیب فیزیکی خواستگارش مواجه است، یک موضوع حقوقی هم آموزش داده میشود و خانمها متوجه میشوند که در چنین شرایطی از چه حقوقی برخوردار هستند.
زندگی خصوصی یک بازپرس دادگستری جذابیت زیادی دارد. چون فعالان عرصه قضا ــ بهویژه قاضیان و بازپرسها ــ بهدلیل جنس و جایگاه شغلی خاصشان، از نظر برخی، مرموز به نظر میرسند. این سریال به حریم شخصی یکی از اعضای این صنف رفته و روابط خانوادگی، عاطفی و تعاملات خویشاوندیاش را به تصویر کشیده است. صدرا حسینی، قهرمان داستان مشغول رسیدگی به یک سوءاستفاده مالی است اما در مسیر تحقیقات و کاوشهایش به یک تهیهکننده صاحبنفوذ و دارای قدرت مالی و رسانهای برمیخورد که کارش را دشوار میکند!
اما اتفاق جدید و بدیع و البته جسورانه در سریال بازپرس اشاره غیرمستقیم آن به برخی موضوعات و افراد واقعی با انتخاب اسامی شبیه به آنهاست. بهطور مثال، انتخاب نام «بانک فردا» در این سریال، به طور مشخص، داستانی واقعی درباره پرونده فساد یکی از بانکهای خصوصی با نامی شبیه به نام انتخابی در این سریال است یا «امانی» که اتفاقا دستی هم در تولید فیلم دارد، ماجرای یک تهیهکننده و سرمایهگذار اختلاسگر را روایت میکند که چند سال قبل بهواسطه سریال «شهرزاد» سروصدای زیادی بهپا کرد! آنچه تحتعنوان صندوق کاوش در این سریال نمایش داده میشود هم اتفاقات چند سال قبل صندوق ذخیره فرهنگیان است که به تهیهکننده مذکور ارتباط داشت. البته در این سریال، جزئیات بیشتری هم براساس واقعیات، دراماتیزه شده است. مثلا روابط و نشست و برخاستهای امانی، تهیهکننده مبتلا به فساد مالی با برخی بازیگرها و اهالی سینما، قطعات یک جورچین هستند که مخاطب با کنار هم گذاشتن آنها در ذهنش میتواند برخی معماها را حل کند و به سرنخ خیلی از تعاملات و ساختارهای غلط در پشت صحنه سینما و نمایش خانگی پی ببرد. وا داشتن مخاطب به رمزگشایی و کشف مابهازاهای واقعی در سریال بازپرس موجب پویایی و فعالشدن مخاطب در مواجهه با یک برنامه تلویزیونی است. این رویکرد قبلا در فصل اول سریال گاندو هم رخ داده بود و در آنجا هم شخصیت مایکل هاشمیان، به پرونده جیسون رضاییان اشاره داشت. تجربه نشان داده است که این تمهید ــ شبیهسازی ماجراها و شخصیتها به واقعیات ــ موجب گرما و جریانسازی مجموعههای تلویزیونی میشود.
البته سریال بازپرس به افزایش سواد حقوقی و قضایی مخاطب هم منجر میشود. این سریال در برخی قصههای فرعی و جزئیاتش باعث میشود مردم با زوایایی از آموزههای حقوقی هم آشنا شوند. مثلا در این سریال با طرح ماجرای دختر جوانی که با آسیب فیزیکی خواستگارش مواجه است، یک موضوع حقوقی هم آموزش داده میشود و خانمها متوجه میشوند که در چنین شرایطی از چه حقوقی برخوردار هستند.