پای ثابت نونخ
سریال «نونخ» از همان فصل اولی که آغاز شد، تلاش کرد نوع دیگری از فرهنگ و رسوم مردم کرد زبان را در قاب تلویزیون نشان دهد. شاید در نوع خود هم بدیع بود و به همیندلیل هم مخاطبان بسیاری پای آن نشستند.
نورالدین وارد میشود
سعید آقاخانی در مجموعه نونخ نقش نورالدین خانزاده را بازی میکرد که کوتاه شده نام او روی این مجموعه قرار گرفته بود تا تداعی برخی خلافکاران و اختلاسگرانی باشد که نامشان به شکل خلاصه بیان میشود. در قسمت اول مجموعه، بهواسطه بدهکاری زیادی که او به اهالی روستا داشت، نام نونخ بر او گذاشته شد. مدل بازی طنز و لهجه کردی، نقش او را بیشتر از دیگر نقشهایش ماندگار کرد. نورالدین بازی اصلی مجموعه بود که در چند سری تولید شده از این سریال، حضور داشت.
عمو کیوان عاشقپیشه
سیروس میمنت قبل از مجموعه نونخ در سریالهای تلویزیونی بسیاری بازی کرده بود اما بازی او در نقش عمو کیوان، آنقدر خاص و شیرین بود که او را به یک کاراکتر ماندگار تبدیل کرد. عمو کیوان حالوهوای یک شخصیت عاشقپیشه را داشت که وقتی اسم فریده همسرش را میشنید، با همان سبیل پتوپهن کردی، دلش نرم میشد و لبخند میزد. میمنت در این نقش توانست کاراکتر متفاوتی از یک کرد عاشق را بازی کند که همه به او مشکوک هستند که درگیر اعتیاد شده. پنهانکاریهای عمو کیوان و طنزی که در بازی با کلمه پیکنیکی دارد، او را به یکی از کاراکترهای دیدنی نونخ تبدیل کرده بود.
لهجه شیرین عمو کاووس
ماشاا… وروایی، عمو کاووس سریال نونخ بود که درست مثل عموکیوان، هم مهربان بود و هم زود عصبانی میشد. لهجه شیرینی که داشت و حساسیتهایش روی بعضی چیزاها، او را به یک نقش ماندگار تبدیل کرد. در برخی سایتها از او اینطور نوشتهاند که روزگاری دورههای سخت نظامی را گذرانده بود و یکبار هم گفته بود که آرزویش این بوده که کماندو شود. امیریوسف قربانی، فرمانده هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران بعد از فصل دوم نونخ، وروایی را به دفترش دعوت و از این هنرمند ارتشی، تقدیر کرد.
هنرهای شیرین خانم
ندا قاسمی ایفاگر نقش شیرین در مجموعه نونخ بود. او بهعنوان یکی از دختران نورالدین خانزاده، دختری اهل هنر و عاشق نقاشی بود که دست بر قضا شانس نمیآورد و خواستگارانش هرکدام یک مشکل داشتند. مثلا سلمان که خواستگار شیرین بود و حتی دیدنش برای شیرین به عذاب تبدیل شده بود. یا فریبرز که شاگرد نانوا بود که تبدیل به یک آدم بدشانس شده بود که هر کجا میرفت مصیبت را با خودش میبرد. شیرین عاشق پدرش بود و در همه حال، مثل دیگر دختران، کنار پدر حاضر بود تا نورالدین خانزاده آنها را لوس کند و به آنها عروسکهای کوکی بابا بگوید.