تمرکز ویژه هفدهمین جشنواره سینماحقیقت به عنوان مهمترین رویداد رقابتی سینمای مستند ایران بر دو بحران اساسی امروز کشور یعنی آب و مساله جمعیت، محمل و بستری مناسب برای پیوند ذوق و خلاقیت فیلمسازان و هشدار هنرمندانه آنها درباره این چالشهاست.
شاید خیلیها با اصطلاح آب بندان آشنا نباشند؛ آیا آب بندان یا آب بندها همان تالابهای دستساز هستند؟
آب بندان الان به اسم تالابهای انسانساخت شناخته میشود اما در زمانهای دور، نیاکان ما این سازهها را برای ذخیرهسازی آب در مصارف کشاورزی میساختند. طی سالها به خاطر وجود همین آب ذخیره شده و مدیریت شده، زیستگاههای گیاهی و جانوری هم به وجود آمد، رشد کرد و تبدیل به تالابهای انسانساخت شد.
اینکه سراغ روایت آب بندان رفتید به دلیل طرح معضل و موضوع نابودی آنها بود یا تجربه زیستی در این مورد داشتید؟
یکی از همین آب بندانها، نزدیک زادگاه پدری و محل زندگیمان است و دوران کودکی من در نزدیکی همین آب بندان گذشت. میدیدم که در فصول مختلف، پرندگان به این آب بندان مهاجرت میکردند؛ مهاجرتی که کارکردی برای بومیان منطقه هم داشت. یعنی آب بندان تنها برای امور کشاورزی نبود، اگرچه مهمترینش ذخیرهسازی آب برای مصارف کشاورزی بود اما مشتقاتی هم داشت و صید ماهی و شکار پرندگان هم باعث تامین غذا و درآمدزایی بومیان میشد. در طول سالیان، من این فرآیند و پیوست زیستی محیط و اهالی با آب بندان را میدیدم. پدر من هم کشاورز بود و عمده مصرف آب زمین کشاورزیاش از همین آب بندان تامین میشد. همیشه برایم دغدغه بود که کاری در این زمینه انجام بدهم و این سازه را معرفی کنم؛ اینکه سازه خاکی آب بندان حدود ۵۰۰ سال قدمت دارد و چقدر روی زندگی مردم آن مناطق تاثیر گذاشته است. باتوجه به اینکه خیلی از کارشناسان صاحبنظر هم راجع به آب بندان نظر دادهاند و این سازه خاکی را تنها دستساز بشر میدانند که به خلقت هم کمک کرده است. این اکوسیستم باعث ایجاد ۱۷۰ نوع گیاهی و جانوری و یک زیست مسالمتآمیز در محدوده آب بندان شد. زیستی که تا همین دو دهه قبل ادامه داشت اما متاسفانه از آن زمان سازمانهای جهاد کشاورزی و سیستمهای آب منطقهای تصمیم گرفتند این آب بندانها را رسوبگیری کنند. این رسوبگیری و خاکبرداری باعث نابودی بافت زمین شد و خیلی از این آب بندانها صرفا به پرورش ماهی تبدیل شدند. از آنجا که به زیرساختهای زمینی آسیب وارد شده، در برخی مناطق مازندران ما به شورابه رسیدیم و آب بندانها عملا کارکردشان را از دست دادند.
با این تفاسیر، دیگر آب بندانی در مازندران باقی مانده؟
آن کارکردی که آب بندانها در گذشته داشتند و در فیلم هم به آن اشاره شده، تا حدود زیادی در بیشتر مناطق مازندران از دست رفته است و شاید تنها یکی دو آب بندان آن بافت سنتی خود را حفظ کرده باشد.
این مساله در مستند شما اشاره نشده و بیشتر روی وجوه مثبت آب بندان و نقش مهم آن در زیست بوم تمرکز کردید اما در برخی اخبار این سالها، بحث آب بندانهای غیرمجاز هم مطرح شده و گاهی خبر تخریب آنها را در رسانه میخوانیم.
میتوان گفت اصلا آب بند غیرمجاز نداریم.
یعنی این یک تعریف و توجیه قانونی برای تخریب آب بندان است؟ چون دریکی از همین خبرها آمده که آب بندهای غیرمجاز استان گلستان در راستای عدالت توزیع آب تخریب شدند.
نمیتوان اسم آنها را آب بندان گذاشت. آنها سازههایی هستند که بومیها به آن اِستِل میگویند؛ نوعی استخر ماهی است که برخی اشخاص آنها را ایجاد میکنند و ممکن است باعث تغییر مسیر آبی کشاورزان منطقه شود و آن را تحتالشعاع قرار دهد. از این نظر مدیریت آبی استان درمورد تخریب این سازههای غیرمجاز، کار درستی انجام میدهد. آب بندان به تصمیم جدی اهالی روستا برمیگشت که جمع میشدند و نسبت به ساخت این سازه و آبگیری آن اقدام میکردند. البته مستند آب بندان یک فیلم آماری نیست و نیامدیم آمار و ارقام ارائه دهیم. هرچند میشد آن شیوه را هم درنظر گرفت و فیلمی چالشی ساخت اما مدنظر ما نبود. همین امسال خبر رسید که سد شهید رجایی هم در مازندران خشک شد و آبی برای کشاورزان نداشت. تنها آبی که کشاورزان منطقه را سرپا نگه داشت، از همین آب بندان موجود و باقیمانده مازندران تامین شد.
امسال تمرکز و اولویت جشنواره سینماحقیقت بر دو بحران آب و مساله جمعیت است. به جز توجهی که فیلم شما در این موضوع جلب میکند، مستند آب بندان انگار با این روایت و ذکرخیر ایام قدیم، نیمنگاهی هم به بحث ذخیرهسازی و مدیریت آب در زمانه بحرانی امروز دارد و میتوان با نگاه به آن الگوی تعریف شده، این فیلم را یک هشدار آبی و زیستمحیطی هم درنظر گرفت.
بله، درست میگویید. یکی از امتیازات این آببندها برای بومیان، بحث تغذیه سالم و صید و مصرف ماهیهای غنی و ارگانیک است. خیلی از این ماهیان بومی که در مستند میبینیم، به جز یکی دو نقطه عملا در هیچ جای دیگر مازندران نمیبینیم و منقرض شدهاند. با تخریب بافت و زیرساخت منطقه، دیگر هیچ املاحی وجود ندارد، بنابراین ماهیهایی که در این محیط پرورش مییابند، چطور و با چه منابعی باید رشد کنند؟ یعنی با حجم فضولات موجود در محیط، ماهیهای مسمومی سر سفرههای مردم میرود. در حالیکه در زمان قدیم و تا دو دهه قبل، همه چیز روال درست و طبیعی خود را در این زیست بوم طی میکرد و صید و معیشت مردم به راه بود. تا زمانی هم صید و شکار به اندازه بود و در هماهنگی با محیط زیست قرار داشت و اهالی به قدر مصرفشان صید و شکار میکردند.
اما در همین مستند آب بندان، اتفاقا سکانسهای شکار نشان از زیادهروی شکارچیان دارد و به نظر باید آن را به عنوان یکی از نقاط آغاز انحراف از مسیر همزیستی مسالمتآمیز دانست؛ مسالهای که باعث تسریع نابودی آن زیست بوم و آب بندها شد.
قصدم طرح همین موضوع بود که با تشدید شکار پرندگان، تخریب زیستبوم و آب بندانها هم شروع میشود.
آن ماجرای زخمی شدن شکارچی موقع شلیک به پرندهها که در فیلم میبینیم، واقعی است یا بازسازی شده؟ همانجایی که راوی از غضب خداوند حرف میزند.
این تصاویر کاملا مستند است.
خیلی جذاب و سینمایی است.
پدرم باوجود اینکه کار کشاورزی میکرد، فیلمبردار هم بود. این هم یکی از تصاویری است که ایشان فیلمبرداری کرد. من همیشه این راشها را میدیدم و رغبت زیادی برای استفاده از آنها در فرصتی مناسب داشتم.
یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم، انتخاب این زاویه دید برای روایت موضوع آب بندان است، اینکه ما ماجرا و تاریخ اوج و حضیض این سازه را از زبان همسر کهنسال یک میرآب فقید میشنویم. اول پای حرفهای ایشان نشستید و بعد گفتههای او را در متنی شسته رفته پیاده کردید؟
من یک همزیستی هم با این شخص به عنوان راوی داشتم و او را میشناختم. بنابراین بعد از پنج جلسه گفتوگو به این گفتار متن رسیدیم و درنهایت روایت را هم به خود ایشان سپردیم.
از دیگر امتیازات آب بندان، تصاویر هوایی از محیط و آب بندان و محدوده پیرامون آن است. میدانم که تصویربردار فیلم هم خودتان بودید. شاید اگر دوربین روی زمین و همسطح آدمهای روستا بود، کار اینقدر جذابیت نداشت اما حالا با اتخاذ این شیوه و حرکات آهسته، فیلم، عمق بیشتری پیدا کرده و تاثیر تخریب و نابودی آب بندها در این تصاویر زیبا و شاعرانه بیشتر خودش را نشان میدهد.
ممنون از تعریف شما. یکی از اولویتهایم در همه کارهایی که تا امروز انجام دادهام و آن را از اساتید هم یاد گرفتم، جدی گرفتن پژوهش تصویری است. طی پژوهش تصویری همین فیلم هم به این نتیجه رسیدم که یکی از فرمها و شیوههای تصویری کار، تصاویر هوایی باشد، اما تصاویر اسلوموشن در فیلم نداشتیم ولی سعی کردیم در آن تصاویر هوایی دوربین ساکن باشد یا حرکت دوربین به حداقل برسد.
نخستین نمای فیلم که بسیار هم زیباست و ماهیگیران در حال صید هستند، مگر اسلوموشن نیست؟
دقیقا، درست است (میخندد). نمیدانم چرا آن را فراموش کردم. فقط همین نما را به صورت صحنه آهسته میبینیم. درمجموع به این فرم در تصاویر رسیدیم. ضمن اینکه میخواستم مراحل کاشت، داشت و برداشت را به شکل متفاوت و با نگاه دیگری به مخاطب نشان دهیم.
فقط هم این تصاویر شکل زیباییشناسانه و کارتپستالی ندارد و به ارتقای مفهوم روایت کمک میکند و به آداب، سنن و فرهنگ مردم روستا گره میخورد.
پلانهای زیادی داشتیم که خیلی هم برای آن زحمت کشیده بودیم اما صرفا به این دلیل که فکر کردیم فیلم رابه سمت تصاویر کارتپستالی و نمایشگاهی میبرند، آنها را درتدوین حذف کردیم ودرعوض سراغ تصاویری رفتیم که به کار روایت کمک کند.
«آب بندان» در بخش مسابقه ملی نیمهبلند هفدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت حضور دارد. وقتی از رضا اکبریان میپرسیم چه پیشبینیای درباره موفقیت در این رویداد و دریافت جایزه در این بخش دارد، میگوید: درمورد جوایز هیچ پیشبینیای ندارم چون همه چیز به نگاه داوران و قضاوت آنها بستگی دارد. ضمن اینکه جز یکی دو فیلم از جمله مستند «به شکوه نگاه میکنم» که خودم فیلمبردارآن بودم، آثار این دوره راندیدهام وبرآیندی ازاین رقابت ندارم. کارگردان مستند آب بندان، جشنواره سینماحقیقت را ویترین سینمای مستند میداند ومیافزاید: این رویداد بهترین فرصت وموقعیت برای نمایش فیلمهای مستند در ایران است و اتفاقات خوب و مثبتی در حوزه سینمای مستند را رقم زد.