«منطقه مورد علاقه»، نشان میدهد که چگونه کل سیستم نازی طراحی شده است تا اطمینان حاصل شود که هیچ کس نمیتواند خوب باشد.
فیلم The Zone of Interest یا «منطقه مورد علاقه»، نشان میدهد که چگونه کل سیستم نازی طراحی شده است تا اطمینان حاصل شود که هیچ کس نمیتواند خوب باشد.
“منطقه مورد علاقه” اولین فیلم ساخته شده توسط “جاناتان گلیزر” در ده سال اخیر ظاهرا براساس داستان یک رمان ساخته شده است رمانی نوشته شده توسط “مارتین آمیس” به همین نام در سال ۲۰۱۴ میلادی. گلیزر در فیلم نبوغ فرمی و موضوعی را با اقتباس از مفهوم “ابتذال شر” مطرح شده توسط “هانا آرنت” ساخته است مبتنی بر این ایده مطرح شده از سوی آرنت که شر خود را نه به صورت شیطانی با شاخ و دم بلکه در ظاهر مردانی به ظاهر متوسط و میان مایه با ظاهر معمولی مانند “آدولف آیشمن” معمار “راه حل نهایی” (اصطلاحی برای نابودی یهودیان توسط نازی ها) نشان میدهد که مرتکب جنایات ناگفتنی شده بود.
چرا باید «منطقه مورد نظر» را ببینیم؟
رامین دایی، منتقد سینما: جدیدترین فیلم جاناتان گلیزر، در مورد فرمانده اردوگاه آشویتس و همسرش است که زندگی رویایی خودشون رو در کنار این اردوگاه بنا کردن! فیلم که بر اساس رمانی به همین نام ساخته شده،فضای بسیار عجیبی از دوران جنگ ترسیم میکنه،به طوری که هنگام تماشا در اولین لحظات هیچ حسی از جنگ و دوران تاریک اون زمان به بیننده منتقل نمیشه،اما با پیش روی داستان فیلم تبدیل به یکی از خاص ترین آثار ضد جنگی میشه که تابحال دیدیم. میزانسن توی این فیلم بالاترین و برترین نقطه قوتش محسوب میشه و برای نمایش اون از دوربینی بسیار خاص که گاها مارو یاد روی اندرسون میندازه استفاده کرده! فیلم از دیدگاهی متفاوت مفاهیم جد جنگی خودش رو منتقل میکنه و باعث میشه بیننده خودش دنبال این مفاهیم در بخش های مختلف اثر باشه. فیلم در کل اثر قابل قبول و خوبی به حساب میاد.
در این فیلم، هر دو نقش اول اصلی فیلم، درجه یک هستند و فیلم بینندگان را متزلزل میکند. شاید فیلم پیش پا افتاده بودن خانواده هوس و بوروکراسی نسل کشی را آشکار نسازد و چیزی اشتباه در تکرار سرد نگاه گلیزر از دیدگاه قاتل آنها و نگاههای اجمالی از جنایت نازیها وجود دارد را نشان بدهد، اما خوب این کار را انجام میدهد.
فیلم کلیشههای ساده درباره پیش پاافتادگی شر را از بین میبرد. بینندگان نمیتوانند از این شاهکار دور شوند. انجام این کار روح بیننده را به خطر میاندازد. این اثر، فیلمی دلخراش و قدرتمند که نگاهی غیر متعارف اما وحشیانه به شر و وحشت هولوکاست دارد.
جاناتان گلیزر با The Zone of Interest فیلمی ساخته است که شبیه هیچ فیلم دیگری نیست، فیلمی که مانند یک بیماری در ذهن غلبه میکند. این یک فیلم، یک اثر فوقالعاده قابل توجه است که با وحشت هولوکاست به روشی دلخراش و عمیق ارتباط برقرار میکند.
روزنامه دیلی تلگراف این فیلم را فیلمی خواند که با تمام هنرش شاید کاملاً بر طعم بد آن نظارت نداشته باشد. برعکس، نقد منتقد فیلم ایتالیایی Davide Abbatescianni که توسط Cineuropa منتشر شد، نکات مثبت کمی را دربر گرفت. فیلم خوب ساخته شده اما یکنواخت است و به خاطر بازیهای بازیگران که احساس نمیشود، نمیتوان هیچ تغییری در مفهوم ارائه شده در فیلمی ایجاد کرد که تنوع ندارد و راکد مانده است.
تصاویر فیلم شوکه کننده هستند و میتوانند برای مخاطب تهوع آور باشند. اینجا باغ جلویی آفتاب گیر مملو از گل و منظم است روبروی خانهای مرتب که خانوادهای بزرگ و شاد در آن زندگی میکنند. اما صبر کنید. درست آن سوی حیاط یک حصار سیمانی خاکستری بلند با سیم خاردار در بالا و دودکشهایی در دوردست قابل مشاهده است.
منطقه مورد علاقه خانواده هس را در پیش زمینه نگه میدارد. ما آنان را در یک پیک نیک میبینیم، شامهای خانوادگی را برپا میکنند، در باغ بازی میکنند، از گلخانه و استخرشان لذت میبرند. هدویگ یک مادر پرورش دهنده فرزندان و خانه داری مهمان نواز است. در حالی که آنان زندگی خود را در خانه شادشان میگذرانند ما با وحشت تماشا میکنیم. این قاطعانه فیلمی نیست که در آن یک “نازی خوب” ریشه کن شود.
در عوض، این فیلم نشان میدهد که چگونه کل سیستم نازی طراحی شده است تا اطمینان حاصل شود که هیچ کس نمیتواند خوب باشد. ما در حال شنیدن صحبتهای هس در مورد زندگی در پیش زمینه هستیم. اما صدای محیطی در منطقه ممنوعه وجود دارد شبیه به زمزمه یک دستگاه نویز سفید، صدای کورهها در دوردست، همراه با شلیک گلوله و زوزههای گاه به گاه. برای شنیدن آن چه در خانه میگذرد باید کمی صداها را تنظیم کنیم.
هس و همکاران اش عمیقا توسط رژیمی شکل گرفته اند که در آن حرفه خود را ساخته اند که در آن ایدئولوژی نازی در زبان و سیستمهای آن رمزگذاری شده است. (آنان با هیبت و اطاعت از هیملر و هیتلر و البته از آیشمن صحبت میکنند) هس به عنوان مجری سیستمهای کارآمد نامی برای خود دست و پا کرده است: “قدرت خاص او تبدیل نظریه به عمل است”. این غیرقابل توجیه و اشتباهی مرگبار است که بگوییم منطقه مورد علاقه درباره افرادی است که در جهل سعادتمندانه نسبت به آن چه درست بالای دیوار باغ میگذرد زندگی میکنند.
آنان دقیقا میدانند چه اتفاقی در حال رخ دادن است. آنان اساسا از هم جدا شده اند. هس در مورد گاز گرفتگی هزاران یهودی صحبت میکند که گویی مشکل جالبی است که باید حل شود، اما این وظیفه اوست. جالبتر این است که خانواده او موضوع را میدانند. هدویگ با افتخار به مادرش میگوید به او لقب “ملکه آشوویتس” را دادهاند و پالتوی خزی را تحسین میکند که در محمولهای از یک زندانی به دست آمده و رژ لبی را که در جیب پالتو پیدا کرده است را امتحان میکند.
صحنههای خوشبختی خانوادگی در یک باغ زیبا یا یک خانه به راحتی اتفاق میافتند، اما با شدتی فیلمبرداری میشوند که صحنه را نادرست میکند. این دنیایی است که مسطح شده است آرزوی یک رویای فاشیستی از زندگی درست در عین حال همه سطوح و بدون اعماق. برای داشتن چنین زندگیای نیاز به توخالی شدن و توانایی نادیده گرفتن مداوم حواس ضروری است. آنان حتی نشان نمیدهند که میتوانند بوی کورهها را تشخیص دهند. زشتی روشن و مداوم گهگاه جای خود را به چیزی تکان دهنده میدهد (چند قسمت سیاه و سفید که به نور نگاتیو تبدیل میشوند یا عکس گلی که به رنگ قرمز خونی محو میشود)، بهتر است به ما یادآوری کند که هیچ کدام از اینها زیبا نیست و ما باید ترسیده باشیم.
تماشای منطقه مورد علاقه باید باعث احساس وحشت در ما شود و سپس به کاری که آرنت همواره درباره آن نوشته بود فکر کنیم. آرنت در مقدمه کتاب “حیات ذهن” استدلال کرد که پادزهر ظلم بی فکر نظامهای استبدادی اطراف ما ممکن است این تفکر باشد: “ممکن است مشکل خیر و شر توانایی ما در تشخیص درست از باطل با توانایی ما مرتبط باشد: فکر کردن”. او میپرسد شاید فکر کردن باعث شود مردان از ارتکاب اقدامات بد خودداری ورزند.
کاری که “گلیزر” از طریق منطقه مورد علاقه انجام میدهد آن است که تماشاگر را فقط طعم آن شوک را بچشد و سپس ما را مجبور به تفکر کند. او هرگز بی رحمیها را آشکارا نشان نمیدهد نه برای این که کنجکاوی ما را تحریک کند بلکه بدان خاطر که نمیخواهیم آنها را ببینیم. به تصویر کشیدن آن در نوع خود یک جنایت است. در عوض، او یک لایه بصری و شنیداری از انتزاع را اضافه میکند تا به ما اجازه دهد خودمان را آزمایش کنیم تا ببینیم آیا احتمالا از آن دسته افرادی هستیم که حاضریم اکنون خود را جای آنان قرار دهیم.
واکنشها به «منطقه تحت نظر»
هالیوود ریپورتر: حالا دیگر گفتن این حرف جسارت و ذکاوت خاصی نمیخواهد که جاناتان گلیزر عاجز است از ساختن فیلمی که اصالت نیروبخشی نداشته باشد.
ورایتی: این فیلم عالی است؛ هراسانگیز و عمیق، تفکربرانگیز و غوطهورکننده؛ فیلمی که شرارت آدمی را در مقابل نور میگیرد و آن را زیر میکروسکوپ بررسی میکند؛ فیلمی که نظربازی و کنجکاوی ما برای دیدن نادیدنی را به بازی میگیرد؛ و این کار را با اصالتی نیروبخش انجام میدهد.
تایم: «منطقه تحت نظر» در ظاهر فیلمی است که احتمالا کمترین آسیب روحی در خصوص هولوکاست را به تماشاگرانش میزند؛ با وجود این، فیلم به آرامترین شیوه ممکن تماشاگران خود را ویران میکند.
آسوشیئیتد پرس: جاناتان گلیزر نویسنده و کارگردان، در فیلم وسواسگونه و دلخراش خود راهی پیدا کرده است تا شر و شرارت را بدون نمایش خود ترس به تماشاگر منتقل کند؛ و با اینکه ترس از جلوی چشمان ما میگریزد، به شیوههای عمیقتری به احساسات ما حملهور میشود.
گاردین: فیلم با موسیقی درخشان میکا لیوی و طراحی صدای جانی بِرن، دارای قدرتی بیچونوچرا شده است اما میتواند بحث احضار جلوههای سینمایی خوشظاهر از ترسهای تاریخ را یک بار دیگر به جریان بیندازد.
نیویورکر: فیلم گلیزر عرضه و نمایش ترسهای عمیق با استفاده از پرداختن به چیزهای پیشپاافتاده است، اشاره به شناعت به شکل آسیبهای روزمره کوچک. در این تلاش، جسارتی مفهومی وجود دارد اما گلیزر شجاعت یا دقت لازم برای تمام کردن موفقیتآمیز کار را ندارد.
نیویورک تایمز: تمام چیزی که از دیدن فیلم برمیآید این است که گلیزر یک مشق فیلمهنری توخالی و خودستایانه را انجام داده است که در آشویتس و روزگار هولوکاست روی میدهد.