احسان سالمی در یادداشتی درباره فیلمهای قهرمانمحور جشنواره فجر ۴۲ نوشته است: حالا که سینمای ایران تصمیم گرفته به سمت مسیرِ درستِ قهرمانپروری برود، نباید تجربه خوب تولید فیلمهای قهرمانمحور را در سالهای آینده نادیده گرفت.
احسان سالمی در یادداشتی با عنوان «این قصه قهرمان دارد» به چند فیلم از چهل و دومین جشنواره فجر و بخشی از تولیدات حوزه هنری در این زمینه پرداخته است:
«سینما با قهرمان تعریف میشود؛ در واقع اگر بخواهیم تعریف دقیقتری ارائه کنیم باید بگوییم: «سینما» با «داستانها» متولد شد و مبنای خلق «داستانها» نیز «قهرمانها» بودند؛ پس تار و پود سینما به قهرمان و قهرمانان گره خورده است.
البته این قاعده اساسی که به طور طبیعی باید همچون همهجای دنیا در سینمای ایران نیز مبنای تولید آثار قرار میگرفت؛ در برهههایی مورد کمتوجهی قرار گرفت! یعنی در سینمای ما فیلمهایی تولید میشدند که در آنها اثری از قهرمانها و کنشهای قهرمانانه دیده نمیشد. هر چند بر اساس برخی تعاریف آکادمیک، بسیاری از فیلمهای مورد اشاره، قهرمان هم داشتند؛ اما مهمتر از تعاریف مرسوم، آن برداشت و تفسیری است که مخاطب از قهرمان در ذهن خود دارد؛ قهرمانی که رفتار و منش قهرمانانه دارد. انسانی که یا از درون دچار تحول روحی و تغییرات بزرگ میشود و یا با منش خود باعث ایجاد تغییراتی مثبت در جهان پیرامونش میشود.
جشنواره چهل و دوم فیلم فجر از منظر حضور فیلمهای قهرمانمحور وضعیت بهتری نسبت به دورههای قبلی این رویداد داشت؛ اتفاقی که بخش مهمی از آن نتیجه حضور ۶ فیلم قهرمانمحور حوزه هنری در این دوره از جشنواره بود.
جایگاه قهرمان در فیلمهای امسال حوزه هنری
«این قصه قهرمان دارد»؛ شعاری بود که حوزه هنری برای تبلیغ تمامی آثاری که به چهلودومین جشنواره فجر آورد، انتخاب کرد. جملهای که در عین سادگی نشاندهنده اصلیترین سیاست این نهاد فرهنگی در حوزه تولیدات سینماییاش در سال جاری بود.
۶ فیلم حاضر حوزه هنری در فجر ۱۴۰۲، حول قهرمان بودند. «آسمان غرب» که یکی از مهمترین فیلمهای جشنواره امسال بود، روایتگر حضور دلاورمردان هوانیروز در نخستین روزهای جنگ تحمیلی و نقش شهید شیرودی و همرزمانش در جلوگیری از پیشروی نیروهای بعثی به داخل خاک ایران بود.
«احمد» دیگر فیلم قهرمانمحور جشنواره امسال بود که با وجود برخی ضعفهای فنی و روایی، اثری در ارتباط با حضور شهید احمد کاظمی در جریان اولین ساعات امدادرسانی به مردم زلزلهزده بم بود.
«صبح اعدام» هم روایتگر ساعات پایانی زندگی طیب حاجرضایی و اسماعیل رضایی دو تَن از چهرههای شناخته شده مخالف دربار پهلوی است که بعد از فاجعه خونین قیام ۱۵ خرداد، از سوی رژیم شاه به شهادت رسیدند.
«باغ کیانوش» که پدیده امسال فیلمهای حوزه هنری در جشنواره فجر بود؛ قهرمانانی نوجوان دارد که برای دفاع از خاک خود، تا پای جان میایستند.
اثر اقتباسی این دوره حوزه در جشنواره فجر یعنی «آپاراتچی» نیز درباره داستان واقعی جوانی ایرانی است که تصمیم میگیرد با وجود همه محدودیتها به آرزویش که فیلمسازی است، دست پیدا کند.
«رویاشهر» هم که یکی از چند پویانمایی جشنواره امسال بود، به طور مستقیم سراغ قصه قهرمانان رفته است و روایت شهری را به تصویر میشد که قصه آن به قصه قهرمانهایش گره خورده است.
از خیال تا واقعیت در خدمت قهرمانان
قهرمان و قصههای قهرمانانه در سینمای ما حکایت پیچیدهای دارند؛ چه بسیار قصههایی که به سراغ روایت داستان یک قهرمان واقعی رفتهاند؛ اما در مرحله تبدیل قصه به اثری سینمایی، ناکام ماندند و از سوی دیگر چه داستانهایی که زاییده خیال نویسندگانشان بودند؛ اما توانستند قهرمانانی بینظیر را برای مخاطبان سینما به ارمغان آورند.
«آسمان غرب» نمونهای موفق از روایت داستان زندگی یک قهرمان واقعی در سینما بود؛ روایتی که البته آن را فقط نباید داستان زندگی شهید شیرودی دانست؛ بلکه قصه جمعی از قهرمانان است که برای حفظ آب و خاک خود تا پای جان ایستادگی میکنند.
«آپاراتچی» هم نمونه دیگر استفاده سینما از وقایع تاریخی برای ساخت قهرمانهایی مخاطبپسند است که با داستان شیرین و رگههای طنزش میتواند تنور سینما را در اکرانهای پیشِرو گرم کند.
اما همیشه قرار نیست، برای خَلق قهرمان دست به دامن وقایع و اتفاقات تاریخی شد و قهرمانی را از دل تاریخ بیرون کشید تا قصه آن را بر پرده سینما برای مخاطبان به تصویر کشید؛ گاهی میتوان به سراغ خَلق قهرمانهایی جذاب و بدیع رفت که مخاطب هیچ پیشفرض ذهنیای درباره آن نداشته باشد.
«باغ کیانوش» نمونهای دیدنی از خلق قهرمانهای نوجوان بود که با انتخاب محیط بِکر روستایی و بازه زمانی جنگ تحمیلی برای روایت قصه، دست روی حوزهای گذاشته که اتفاقاً سینمای ما حداقل در یک دهه گذاشته کمتر تلاشی در زمینه قهرمانسازی در آن انجام داده است. خلق قهرمان نوجوان و اساساً قصهگویی برای نوجوانان، دغدغهای است که در میان دغدغه ساخت فیلم کودک و بزرگسال، به دست فراموشی سپرده شده بود و «باغ کیانوش» فرصتی برای توجه به این حوزه شد.
«رویا شهر» هم ایدهای خلاقانه در زمینه قهرمانسازی برای کودکان و نوجوانان است که سعی کرده در دل قصهای فانتزی، چهره قهرمان را فراتر از قدرتهای فیزیکی و ظاهری به تصویر بکشد و مفهوم قهرمانی را در ذهن کودک به جای زورِ بازو و توانِ جسمانی با مفاهیمی متعالی همچون انساندوستی و توجه به منافع جمعی پیوند بزند.
فجر، حوزه هنری و هماوردی ضدقهرمان با قهرمان
هر قصه قهرمانمحوری بر پایه درگیری و کشمکش قهرمان و ضدقهرمان شکل میگیرد. «ضدقهرمان» شخصیتی در داستان است که بیش از همه میخواهد قهرمان را از رسیدن به اهداف و آرزویش بازدارد. پس هر چه ضدقهرمان قصه در مسیرش محکمتر و قابل قبولتر ظاهر شود؛ تقابل و هماوردی قهرمان با او پرفراز و نشیبتر و به تَبَع آن دیدنیتر خواهد بود. به عبارتی، قهرمانی که در تقابل با ضدقهرمان نباشد در چشم مخاطب «لاتِ کوچه خلوت» دیده میشود!
به نظرِ نگارنده، یکی از مهمترین دلایل توجه ویژه مخاطبان به فیلم «باغ کیانوش» در برابر سایر آثار حوزه هنری در جشنواره فجر امسال، توجه ویژه قصه این فیلم به موضوع ضدقهرمان بود. ضدقهرمانهای این قصه با جان و دل برای لطمه زدن به قهرمانها وارد عمل شده بودند و آن چیزی که مخاطب را در جریان تماشای «باغ کیانوش» روی صندلی میخکوب میکرد، دلهره فهمیدن نتیجه نهایی هماوردی قهرمانان و ضدقهرمانان این قصه بود.
ضدقهرمانها همیشه لازم نیست که یک انسان باشند؛ گاهی یک محیط یا شرایط ویژهای که قهرمان را در احاطه خود میگیرند؛ تبدیل به ضدقهرمانی جذاب برای هماوردی با قهرمان میشوند. «آپاراتچی» دقیقاً با همین الگو، قصهی خود را پیش میبرد؛ آنچنان که بزرگترین هماورد قهرمان قصه در رسیدن به اهداف و آرزوهایش، شرایط زمانی و محیط خاص سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران است و قهرمان باید برای رسیدن به آرزویش باید بر این شرایط خاص غلبه کند.
ضدقهرمان خیالی داستان فانتزی «رویا شهر» هم از جنس شخصیتهایی است که میخواهند به هر قیمتی قهرمان باشند و این دقیقاً نقطهای است که میتوان در آن ضدقهرمانی خلق کرد که بسیاری از کنشهایش شبیه قهرمانان است اما در پَسِ پرده حقایق دیگری در ارتباط با این شخصیت وجود دارد که باعث میشود؛ تقابل او با قهرمان اصلی قصه تبدیل به یک بازی پیچیده اما جذاب شود.
به عقب برنگردیم!
مسیری که امسال با ساخت و نمایش ۶ فیلم قهرمان محور حوزه هنری و آثار قهرمانمحور سایر فیلمسازان در جشنواره فیلم فجر هموار شد، نباید به واسطه بیتوجهی در سالهای آینده تبدیل به همان مسیر سنگلاخ گذشته شود. حالا که سینمای ایران تصمیم گرفته به سمت مسیرِ درستِ قهرمانپروری برود، نباید تجربه خوب تولید فیلمهای قهرمانمحور را در سالهای آینده نادیده گرفت.
البته استمرار این حرکت، نیازمند برنامهریزی دقیقتر و عرضه محصولات حرفهایتر به چرخه سینمایی کشور است؛ آنچنان که همه ۶ فیلم قهرمان محور حوزه هنری در جشنواره فجر چهل و دوم، در یک سطح نبودند و برخی از این آثار به طور محسوسی نسبت به سایر آثار تولید شده از سوی حوزه هنری، در روایت قصه قهرمانِ محوری خود ضعیفتر عمل کردند.