خیلیها سال جدید را با برنامهریزی برای اهداف مختلف شروع میکنند اما همینکه تعطیلات تمام میشود، همهچیز یادشان میرود. تا جایی که در خانهتکانی سال بعد، دفترچه اهداف سال ۹۸ را پیدا و به اهدافی که محقق نشده نگاه میکنند و تنها آه و حسرت برای شان میماند. به همین بهانه و در ادامه به اهمیت هدفگذاری و اشتباهات رایج در این زمینه میپردازیم. به امید اینکه به همه تصمیمات تان در سال جدید، لباس عمل بپوشانید.
اهمیت هدفگذاری
سبک زندگیِ «باری به هر جهت» نه تنها آدمها را موفق نمیکند بلکه به عمرشان هم دستبرد میزند. رانندهای که مقصد مسافرانش را نداند، شبیه کسی است که باد گره میزند! هدفگذاری درست به شما کمک میکند خودتان را طور دیگری محک بزنید، استعدادهایتان را شکوفا کنید و بهجای عادت به روزمرگیها، یک زندگی حساب شده و لذتبخش را تجربه کنید.
هدفگذاری درست چگونه است؟
هدفگذاری درست باید مبتنی بر ارزشهایی باشد که برای تان بیشترین اولویت را دارند. ارزشهای دهگانهای مثل «ارتباط، پرورش، خانواده، پول، شغل، تفریح، سلامت جسمی و روانی، یادگیری، معنویت و موفقیت». گام بعدی این است که برای هر هدف، یک زمان مشخص را در نظر بگیرید. برای این که بتوانید طبق اصل واقعیت پیش بروید، نیاز دارید تا اهدافتان را بر اساس توانمندیهای تان در نظر بگیرید. امیدواری، تلاش و قاطعیت در عمل، کمک میکنند تا مسیر رسیدن به هدفهایتان را هموار کنید.
۵ مانع اصلی عملی شدن تصمیمها
با این حال و در ادامه به رایجترین اشتباهاتی که مانع عملی کردن تصمیماتمان در سال جدید میشود، اشاره میکنیم. اشتباهاتی که هر تصمیم و هدفی را به سرمنزل شکست میرسانند!
اشتباه در مدیریت زمان
«از این شنبه شروع میکنم»، «سال جدید یه نسخه جدید از خودم رو به روز میکنم» و… جملاتی هستند که با قاطعیت خاصی بیانشان میکنیم اما پای عمل که میرسد، لنگ میزنیم. خیلی وقتها به کتابهای نخوانده و فیلمهای ندیدهمان که نگاه میکنیم، میگوییم «کاش وقت بیشتری داشتم». اما آیا واقعاً مشکل ما زمان است؟ همه ما زمان داریم اما مدیریت زمان، نه. مدیریت زمان به زبان ساده یعنی: «افزایش کارایی به معنی انجام درستِ کار و کارآمد بودن به معنی انجام کارِ درست». یا شاید بگویید «آن قدر سرم شلوغه که نمیرسم». اما دقیقاً مشغول چهکاری و دنبال چه هدفی هستید؟ اگر قرار باشد یک سری برنامههای اضافیتان را حذف کنید، از کدامشان صرفنظر میکنید؟
درک نادرست از نیازهای واقعی خودمان
شاید فهرستی بلند بالا از هدفهای تان را نوشته باشید اما آیا همین کافی است؟ موانعی هستند که نمیگذارند به اهدافتان برسید. گاهی نگرانی از نظرات مردم، برایمان تبدیل به یک اولویت مهم میشود، طوری که اصلا فراموش میکنیم خواست شخصی ما چه چیزی بوده است. قدم اول این است که نیازهای واقعیتان را بشناسید. اهدافی که بتوانند باعث رشد شما بشوند و با احساس رضایت از کامیابیتان، فکر کنید که نسبت به قبل، یک تفاوت مثبت در زندگیتان ایجاد شده است.
کمالگرایی و هراس از شکست
کمالگرایی، هراس از شکست و نقص و قوانین ذهنی سفت و سخت، آفتهایی هستند که نمیگذارند حرکت رو به جلو داشته باشید. درست مثل زمانی که کسی با خودش میگوید «وقتی به مقصد نمیرسم، اصلاً چرا قدم بردارم؟». «شکست»، در ذهن برخی افراد به معنای «باختن» است. خیلی وقتها شکستها اطلاعات خوبی به شما میدهند و اگر خوب دقت کنید متوجه میشوید، باختنی در کار نیست. معمولاً افرادی که «سختکوشی» و «تابآوری» بالایی دارند، حتی زمانی که به نتیجه دلخواه هم نمیرسند، دست از تلاش نمیکشند و بازهم ادامه میدهند. برای همه ما پیش میآید که بگوییم «نمیشود» اما برای این که مطمئن شوید واقعاً به بنبست رسیدهاید یا نه، لازم است یکبار دیگر، همهچیز را «بازبینی» کنید. شاید لازم باشد مسیرتان را تغییر دهید تا به مقصد مطلوب برسید.
دلیلتراشیهای افراطی
آدمها به دو شیوه، علت کارهای شان را بیان میکنند. مثلاً بعضیها معتقدند این شرایط بیرونی است که به آن ها اجازه پیشرفت نمیدهد. عدهای هم بیشتر روی نقاط ضعف و قوت خودشان متمرکز هستند. هر دو دیدگاه لازم است اما اگر بیش از حد به دلیلتراشیهایی مثل مقصر دانستن دیگران و عوامل محیطی رو بیاوریم، احتمال شکست خودمان را بالا بردهایم. حتما شرایط اقتصادی و… مهم است اما در بهترین حالت میتوانیم ظرفیتهای خودمان را بالا ببریم تا تغییرات محیطی، تأثیر کمتری بر روند زندگی ما داشته باشند.
عجله برای زود به نتیجه رسیدن
خواستن یک زندگی مناسب، آنهم به سبک فستفودهای امروزی بیشتر شبیه خیال و رویاست. برای تغییر کردن، باید قاعده «زود، تند، سریع» را کنار بگذاریم. شاید کتابهای زرد روان شناسی به شما این فکر اشتباه را القا کنند که برای موفقیت و متحول شدن فقط یک شب دیگر مانده است اما واقعیت این است که اگر عجله کنید، دیرتر میرسید. با عجله نمیتوانید نقاط مثبت و منفیتان را بررسی کنید. پس این احتمال هست که باز هم شکست بخورید.
اهمیت هدفگذاری
سبک زندگیِ «باری به هر جهت» نه تنها آدمها را موفق نمیکند بلکه به عمرشان هم دستبرد میزند. رانندهای که مقصد مسافرانش را نداند، شبیه کسی است که باد گره میزند! هدفگذاری درست به شما کمک میکند خودتان را طور دیگری محک بزنید، استعدادهایتان را شکوفا کنید و بهجای عادت به روزمرگیها، یک زندگی حساب شده و لذتبخش را تجربه کنید.
هدفگذاری درست چگونه است؟
هدفگذاری درست باید مبتنی بر ارزشهایی باشد که برای تان بیشترین اولویت را دارند. ارزشهای دهگانهای مثل «ارتباط، پرورش، خانواده، پول، شغل، تفریح، سلامت جسمی و روانی، یادگیری، معنویت و موفقیت». گام بعدی این است که برای هر هدف، یک زمان مشخص را در نظر بگیرید. برای این که بتوانید طبق اصل واقعیت پیش بروید، نیاز دارید تا اهدافتان را بر اساس توانمندیهای تان در نظر بگیرید. امیدواری، تلاش و قاطعیت در عمل، کمک میکنند تا مسیر رسیدن به هدفهایتان را هموار کنید.
۵ مانع اصلی عملی شدن تصمیمها
با این حال و در ادامه به رایجترین اشتباهاتی که مانع عملی کردن تصمیماتمان در سال جدید میشود، اشاره میکنیم. اشتباهاتی که هر تصمیم و هدفی را به سرمنزل شکست میرسانند!
اشتباه در مدیریت زمان
«از این شنبه شروع میکنم»، «سال جدید یه نسخه جدید از خودم رو به روز میکنم» و… جملاتی هستند که با قاطعیت خاصی بیانشان میکنیم اما پای عمل که میرسد، لنگ میزنیم. خیلی وقتها به کتابهای نخوانده و فیلمهای ندیدهمان که نگاه میکنیم، میگوییم «کاش وقت بیشتری داشتم». اما آیا واقعاً مشکل ما زمان است؟ همه ما زمان داریم اما مدیریت زمان، نه. مدیریت زمان به زبان ساده یعنی: «افزایش کارایی به معنی انجام درستِ کار و کارآمد بودن به معنی انجام کارِ درست». یا شاید بگویید «آن قدر سرم شلوغه که نمیرسم». اما دقیقاً مشغول چهکاری و دنبال چه هدفی هستید؟ اگر قرار باشد یک سری برنامههای اضافیتان را حذف کنید، از کدامشان صرفنظر میکنید؟
درک نادرست از نیازهای واقعی خودمان
شاید فهرستی بلند بالا از هدفهای تان را نوشته باشید اما آیا همین کافی است؟ موانعی هستند که نمیگذارند به اهدافتان برسید. گاهی نگرانی از نظرات مردم، برایمان تبدیل به یک اولویت مهم میشود، طوری که اصلا فراموش میکنیم خواست شخصی ما چه چیزی بوده است. قدم اول این است که نیازهای واقعیتان را بشناسید. اهدافی که بتوانند باعث رشد شما بشوند و با احساس رضایت از کامیابیتان، فکر کنید که نسبت به قبل، یک تفاوت مثبت در زندگیتان ایجاد شده است.
کمالگرایی و هراس از شکست
کمالگرایی، هراس از شکست و نقص و قوانین ذهنی سفت و سخت، آفتهایی هستند که نمیگذارند حرکت رو به جلو داشته باشید. درست مثل زمانی که کسی با خودش میگوید «وقتی به مقصد نمیرسم، اصلاً چرا قدم بردارم؟». «شکست»، در ذهن برخی افراد به معنای «باختن» است. خیلی وقتها شکستها اطلاعات خوبی به شما میدهند و اگر خوب دقت کنید متوجه میشوید، باختنی در کار نیست. معمولاً افرادی که «سختکوشی» و «تابآوری» بالایی دارند، حتی زمانی که به نتیجه دلخواه هم نمیرسند، دست از تلاش نمیکشند و بازهم ادامه میدهند. برای همه ما پیش میآید که بگوییم «نمیشود» اما برای این که مطمئن شوید واقعاً به بنبست رسیدهاید یا نه، لازم است یکبار دیگر، همهچیز را «بازبینی» کنید. شاید لازم باشد مسیرتان را تغییر دهید تا به مقصد مطلوب برسید.
دلیلتراشیهای افراطی
آدمها به دو شیوه، علت کارهای شان را بیان میکنند. مثلاً بعضیها معتقدند این شرایط بیرونی است که به آن ها اجازه پیشرفت نمیدهد. عدهای هم بیشتر روی نقاط ضعف و قوت خودشان متمرکز هستند. هر دو دیدگاه لازم است اما اگر بیش از حد به دلیلتراشیهایی مثل مقصر دانستن دیگران و عوامل محیطی رو بیاوریم، احتمال شکست خودمان را بالا بردهایم. حتما شرایط اقتصادی و… مهم است اما در بهترین حالت میتوانیم ظرفیتهای خودمان را بالا ببریم تا تغییرات محیطی، تأثیر کمتری بر روند زندگی ما داشته باشند.
عجله برای زود به نتیجه رسیدن
خواستن یک زندگی مناسب، آنهم به سبک فستفودهای امروزی بیشتر شبیه خیال و رویاست. برای تغییر کردن، باید قاعده «زود، تند، سریع» را کنار بگذاریم. شاید کتابهای زرد روان شناسی به شما این فکر اشتباه را القا کنند که برای موفقیت و متحول شدن فقط یک شب دیگر مانده است اما واقعیت این است که اگر عجله کنید، دیرتر میرسید. با عجله نمیتوانید نقاط مثبت و منفیتان را بررسی کنید. پس این احتمال هست که باز هم شکست بخورید.