سریال اکازیون از داستانهای مختلف محسن آغاز میشود و نشان میدهد که چگونه در طول زندگیاش به شکستهای متعددی برخورده است و این شکستها دلیل اصلی برای عدم افشای یادآوریهای پدربزرگ به رعنا است.
در طول قسمتهای مختلف، رحیم و دیگر اعضای خانواده با موانع و مشکلاتی روبرو میشوند که ناشی از طمع و اشتیاق دایی محسن به پول است.
داستان بیشتر درباره شخصیت رحیم است که به دنبال ادامه تحصیل در کاناداست. همه چیز به خوبی پیش میرود تا زمانی که مشکلاتی ناگهانی برای او پیش میآید. او متوجه میشود که ممنوعالخروج شده است و دلیل این اتفاق دایی پردردسر او، محسن است. محسن، شخصیتی بیمسئولیت دارد که به دنبال رویای پولدار شدن میرود و برای این هدف، برنامههایی انجام میدهد که به طور مداوم به شکست منجر میشوند و برای خانوادهی رحیم دردسرهای بسیاری به وجود میآورد.
با پیشرفت سریال اکازیون، منصوره خواهره رحیم نیز وارد داستان و درگیر مسائلی متفاوتی میشود، از جمله رابطهاش با نامزدش نوذر که برای کار به ژاپن رفته است، اما بجای پول درآوردن برای ادامه ی زندگی از منصوره پول میخواهد!
منصوره با دردسرهای جدیدی پیرامون کار سابقش روبرو میشود. در عین حال، دایی محسن با نقشههای جدید خود که سعی در رسیدن به هدفش دارد، به مشکلات منصوره اضافه میکند! اما آیا این نقشهها به نفع اوست یا باعث شکست او خواهد شد؟
منصوره با نقشه هایی موفق میشود در یک خانه باغ کار جدیدی پیدا کند و مجبور است هر روز از ساعت هشت صبح تا غروب کار کند، اما…
در اپیزودهای بعدی میبینیم، محسن تصمیم میگیرد باغ آقای دکتر که منصوره در ان کار میکند را تبدیل به رستوران کند و از حیاط آن برای پرداخت بدهیهایش استفاده کند. ولی آیا این نقشه به خوبی پیش میرود؟ آیا نقشه رستوران موفق خواهد بود یا نه؟
بعد از راهانداختن رستوران، نوبر برادره نوذر، که در نبود برادرش رفت و آمدهای منصوره را کنترل میکند، متوجه نقشه این خانواده میشود و خودش را وسط ماجرا میاندازد و میخواهد خواننده رستوران شود، اما صدای او بسیار افتضاح است. تا اینکه…
محسن برای جلب توجه مشتریان به خوانندهای حرفهای نیاز دارد که بتواند مشتریانش را افزایش دهد. در این راه با محمود مقلد آشنا میشود که توانایی تقلید صداهای خوانندگان معروف را دارد. وقتی محمود مقلد به رستوران میآید، هر بار با تغییر چهرهاش به یکی از خوانندگان مشهور، مردم را گول میزند و از آنها پول میگیرد.
نقشه رستوران به خوبی پیش میرود ولی سرانجام با ورود حاج بابا (پدر منصوره و محسن) به داستان، اوضاع دچار پیچیدگی میشود و…
سریال اکازیون از جذابیتهای خود با تنشهای درون خانواده، ماجراهای پررنگ شخصیتها و روابط پیچیده بین آنها برخوردار است که برای تماشاگران باعث ایجاد هیجان و تعامل مستمر با داستان میشود.
در هر قسمت، پردهای از رازهای زندگی شخصیتهای داستان برداشته میشود و باعث میشود تا یک جمع خانوادگی شاد را هر هفته شب های ۴شنبه با سریال دی ال ایجاد کند.
نمایش آسیبهای کودکی در بزرگسالی با سریال افعی تهران
سریال افعی تهران داستان زندگی آرمان بیانی را روایت میکند، یک نویسنده و منتقد فرهنگی که بعد از سالها تصمیم میگیرد فیلم اول خود را بسازد. اما آرمان درگیر آسیبهای روحی است که در دوران کودکی به او وارد شده. این سریال به زیبایی نشان میدهد که هر فردی، بدون توجه به سن یا موقعیت اجتماعی، به تراپیست نیاز دارد تا به مشکلات روحی خود پرداخته و آنها را حل کند.
آرمان در طول سریال با چالشهایی مواجه میشود که از خاطرات زمان کودکیاش نشات گرفته است. پدری که حضور واقعی در زندگی آرمان نداشته و مادری که به دلایلی همواره او را ترسانده یا تنها گذاشته است. او بخاطر این زخمها، به یک فرد عصبی و بیتحمل تبدیل شده است که گاهی اوقات به اطرافیانش بیتوجه است.
روح و روان آرمان پر از زخمهایی ست که در دوران کودکی به او وارد شده است. با ورود به اتاق مشاوره، ما به زمان کودکی آرمان برمیگردیم و شاهد آسیبهایی میشویم که او را در زندگی بزرگسالی تحت تأثیر قرار دادهاند. همچنین، رابطه آرمان با فرزندش بابک نیز یکی از نقاط مهم این سریال است که نشان میدهد چگونه آرمان سعی میکند از تکرار زخمهای خود در زندگی پسرش جلوگیری کند.
هنگامی که همسر سابقش، الهه، قرار است ازدواج کند، بابک به او سپرده میشود. آرمان، با تلاش برای مراقبت از فرزندش، سعی در پوشاندن زخمهایی دارد که از بیپدری خود برده است.
سریال افعی تهران به شکل بیپرده نگاهی به نقاط ضعف سیستم آموزشی در ایران دارد، از جمله تنبیه بدنی کودکان در مدارس قدیمی. تابو شکنی آرمان در برابر این مسئله، باعث میشود بیننده بیشتر درک کند که چگونه گذشته تلخ میتواند بر رفتار یک فرد بالغ تأثیر بگذارد و او را حتی به انتقامگیری ترغیب کند.
تا اینجای داستان، آرمان بیانی به نابلدی در ارتباط با فرزندش اشاره میکند اما وقتی داستان پیش میرود، ما متوجه میشویم که آرمان در واقع تا حدی آگاهی دارد که خاطرات خوب برای فرزندش بسازد و از او حمایت بیشتری داشته باشد. این دوگانگی در رفتار آرمان تنها در صورتی قابل توجیح است که به عنوان یک شخصیت بازیگوش و عمیق معرفی شده باشد. اگر چه داستان تا قسمت ۱۰ به مرحلهای از پیچیدگی و تعارضات روحی آرمان پرداخته، اما هنوز مخاطب با شخصیت واقعی آرمان بیانی آشنا نشده است.
با این حال، این سریال با موضوعاتی که مربوط به آسیبهای روحی کودکی هستند، به یک نقطه مهم و جدید در فیلم های ایرانی پرداخته است که ارزش توجه و تأمل دارد. اما باید منتظر بمانیم تا ببینیم که این مسیر به کجا ختم خواهد شد.