فرحناز منافیظاهر، بازیگر بسیاری از سریالهای خاطرهانگیز و ماندگار تلویزیون بوده است؛ از پدرسالار، امام علی (ع)، مسافری از هند و خاله سارا گرفته تا دکتر قریب، دوران سرکشی، ستایش و این خانه دور است. منافیظاهر البته هنرمندی همهفنحریف است و علاوهبر بازیگری، حوزههای دیگری مانند گویندگی، مجریگری، عروسکگردانی و گزارشگری را نیز تجربه کرده است.
در سالهای اخیر به نسبت گذشته کمکار شدهاید. این روزها چه میکنید؟
بعد از بازی در سریال «بدل» به کارگردانی علیرضا مسعودی و تلهفیلم «ویلای موروثی»، ساخته نیما هاشمی در حال استراحت هستم. سریال «حال خوب» به کارگردانی کمال زحمتکش را هم برای مرکز ایلام کار کردهام که قرار است همزمان با ایلام از یکی از شبکههای سراسری هم پخش شود. میدانید که من همیشه نقش مادر را بازی میکنم و در سریال حال خوب، نقش مادری را برعهده دارم که دخترش در ایلام ساکن است، دامادش گرفتار اعتیاد شده و او برای نجات زندگی دخترش از تهران به ایلام میرود. درست است که مثل گذشته کار نمیکنم اما بیکار هم نیستم. کیفیت فیلمنامهها پایین آمده و کار کردن واقعا سخت شده است. بااینحال، گاهی مجبور میشوم برای گذران زندگی، نقشهای ضعیف را هم قبول کنم. از طرفی، هیچوقت دوست ندارم میدان را خالی کنم.
گویا به حوزه کارگردانی هم ورود کردهاید؟
بله، یک فیلم کوتاه به اسم «معجزه خدا» ساختهام که پروانه نمایش گرفته است. فیلم درباره زنی است که پسرش به جبهه رفته و شهید میشود. همرزم این شهید که اسیر شده، سالها بعد نامهای از او برای مادر میآورد که حالا به آلزایمر مبتلا است. نقش این مادر شهید را خودم بازی میکنم.
این همان فیلمی است که قرار بود در لبنان بسازید؟
بله. لبنانیها اول گفتند همه هزینهها با ماست و شما فقط فیلمت را بساز اما بعد هزینههایی مثل خرید بلیت را باید خودم متقبل میشدم. در نتیجه، تصمیم گرفتم فیلم را در تهران بسازم.
شغل اصلی شما بازیگری است و فقط از این طریق امرار معاش میکنید؟
من دبیر بازنشسته هستم اما حقوقم فقط کفاف کرایه راه و امور روزانه رامیدهد.من ساکن مارلیک هستم.درآمد اصلیام از بازیگری است و دستمزدها هم بالا نیست. من از هفت هشت سالگی دررادیو بودهام و نمایش رادیویی و قصه شب کار کردهام. ۱۳ ساله بودم که نمایش «ترب» را در جشن فرهنگ و هنر بازی کردم.
شما در سریالهای خاطرهانگیز زیادی مثل پدرسالار، روزگار قریب، امام علی(ع)، مسافری از هند، دوران سرکشی، این خانه دور است، کلاه پهلوی، خاله سارا و… بازی کردهاید. خودتان کدام یک از این سریالها را بیشتر دوست دارید؟
هر گلی بوی خودش را دارد اما سریال «روزگار قریب» را خیلی دوست دارم. انتخاب بعدیام هم «پدرسالار» است. سر روزگار قریب خیلی سختی کشیدیم. آقای عیاری از بازیگر واقعا بازی میگرفتند. البته سریال «امام علی(ع)» هم خیلی خوب بود.
مردم شما را بیشتر با کدام نقش و سریال بهیاد میآورند؟
بیشتر با نقشم در سریال پدرسالار. من زیاد سوار مترو و اتوبوس میشوم و اگر بتوانم خودم را هنرمند بدانم، واقعا مردمی هستم. مردم هم همیشه به من لطف دارند. واقعا باعث خوشبختیام است که مرا میشناسند. هیچوقت دوست ندارم مردم فراموشم کنند. خود واقعیام هستم و مثل بسیاری از بازیگران هرچند وقت یکبار چهرهام را کامل تغییر نمیدهم. البته مردم نقشم در سریال «ستایش» را هم دوست داشتند.
چرا نقش مهری در سریال پدرسالار تا این حد در ذهن مردم مانده است؟
مهری مهربان بود و همه را با هم آشتی میداد. من اکثرا نقش مثبت بازی میکنم و مردم معمولا چنین نقشهایی را دوست دارند. مهری نیز به عنوان دختر بزرگ پدرسالار،شخصیت مهربانی بود ودرذهن مردم باقی مانده است. ازسوی دیگر،چون سالها تدریس هم کردهام، شاگردانم درکوچه وخیابان خیلی محبت دارند و مرا به بچههایشان معرفی میکنند که باعث خوشحالیام میشود.
چه شد که سریال پدرسالار بعد از گذشت نزدیک به ۳۰ سال همچنان محبوب است و بیننده دارد؟
چون واقعا مردمی است و در دل مردم رخ داده. مردم همیشه میگویند تصور میکنیم قصه سریال پدرسالار در همسایگی ما اتفاق افتاده است. همین قابل لمس بودن قصه و شخصیتها، باعث شده که پدرسالار تا این حد با استقبال مردم مواجه شود.
در پدرسالار دوبلور به جای شما صحبت کرده بود. خودتان راضی بودید؟ دوبلور میتوانست به اندازه بازیگر، حس نقش را به بیننده انتقال دهد؟
من آنزمان هم باید مدرسه میرفتم و هم سر فیلمهای«راه افتخار» بودم ودرنتیجه نمیتوانستم جای خودم صحبت کنم. طبیعتا دوبلور نمیتوانست صددرصدحس بازیگر را به مخاطب منتقل کند اما آنها هم حرفهای دوبله بودند و کارشان را بهخوبی انجام دادند.
خاطره جالب ناگفتهای از سریال پدرسالار دارید؟
برای فیلمبرداری سریال از بعدازظهر تا شب و حتی صبح کار میکردیم. تازه صبحش من باید میرفتم مدرسه. وقتی بعدازظهر دوباره سر صحنه میرفتم، آنقدر خسته بودم که دنبال جایی برای خواب میگشتم. یک روز در داخل کمدی رفتم و خوابیدم. یک لحظه شنیدم که خانم ریاحی صدایم میکند و دنبالم میگردد.در کمد را که بازکردم، پرسید کجا هستی که همه دارند دنبالت میگردند! خلاصه که تا مدتها همه به این ماجرا میخندیدند. خاطره دیگرم از این سریال، مربوط به سکانسهای کلهپاچهخوری و حلیمخوری بود که خوردن من زبانزد همه شده بود. هرچه مرحوم خواجویی میگفت خانم منافیظاهر کمتر بخور که برای سکانس بعدی هم بماند، جواب میدادم نمیتوانم، چون باید طبیعی جلوه کند.
چرا بیشتر نقشهایی که بازی کردهاید، کوتاه و فرعی بوده است؟
نه، بسیاری ازنقشهایم هم اصلی بوده؛مثل روزگار قریب، امام علی(ع) وستایش.اینگونه نبوده که همه نقشهایم کوتاه بوده باشد.مثلا دریک تلهفیلم به اسم«یادگاری که دراین گنبد دوار بماند»، که برای مرکز همدان کار کردم، نقش اصلی را بر عهده داشتم.
بلندی و کوتاهی نقش چقدر برای خودتان اهمیت دارد؟
برای من فرقی ندارد. خیلی ازنقشهای کوتاه راهم خودم انتخاب میکردم.ازآنجا که مدرسه میرفتم وچندجا کارمیکردم، نمیخواستم نقشم بلند باشد.
در دهه ۷۰ اجرای مسابقه «تلاش» را بر عهده داشتید که اتفاقا خیلی هم پرمخاطب بود. از آن تجربه بگویید.
من سال۱۳۷۶ مسابقه تلاش را با همسرم (مرحوم حسین محباهری) اجرا کردم. دنبال کسی میگشتند که روحیه شادی داشته باشد و از آنجا که میدانستند من روحیه شادی دارم، معرفیام کردند.
چرا کار اجرا را ادامه ندادید؟
کار اجرا، تجربهای بود که دوست داشتم انجامش دهم اما بازیگری را بیشتر ترجیح میدادم و علاقه اصلیام بازیگری است. مدتی نیز در برنامه «جمعهها با شبکه ۲» گزارشگر بودم. دربرنامههای کودک مانند«هادی وهدی»و«شنل قرمزی» هم عروسکگردانی کردهام. در هر حال، اگر دوباره پیشنهاد اجرا داشته باشم، ممکن است قبول کنم.