هر لحظه، عطر خودشو داره…
الن کیسبییر نظریه پرداز حوزه روایت در سینما، فیلم را گونهای کالای هنری میداند که از قابلیت اثر گذاری مداوم بر تماشاگران برخوردار است. او با اشاره و تاکید بر وجود عناصر جمالشناختی در سینما، به احساس یا برداشت مخاطب از چیزی درون فیلم اشاره میکند که تولید ایدههای مربوط به آن، در نظر برخی فیلمسازان از جمله اهداف غایی در ارتباط با هنر سینما به شمار میرود.
هادی مقدم دوست به گواه کارنامه کاری خود در نگارش و کارگردانی آثار مختلف نشان داده است که به این امر مهم کاملا آگاه بوده و اساس و بنیان قصه در فیلمهای خود را در ارتباط با چالشهای فردی به ظاهر ساده، اما در باطن پیچیده مربوط به شخصیتها شکل میدهد.
به علاوه او تلاش میکند تا از طریق تصویر کردن بحرانهای جهان شمول، طیف فراگیری از مخاطبان را با خود همراه کند.
از این منظر، «عطر آلود» یک نمونه مهم و قابل بررسی است. فیلمساز با دستمایه قرار دادن ژانر ملودرام برای ساخت و پرداخت داستان خود و بهره گیری متعادل از احساسات گرایی و شاعرانگی به صورتی توامان و مرزبندیشده، تمرکز خود را در سیر پیشرفت روایت بر پرسوناژ اصلی قرار داده و روند ناکامی او را در بستری از گرههای روانی ناشی از مشکلات بیرونی و درونی تعریف میکند.
در عین حال وجود کاراکترهای دیگر و مسیری که شخصیت اصلی برای تعامل با آنها طی میکند، مجرایی برای بهره بردن از رویکردی بینامتنی را پیش روی نویسنده قرار میدهد. فیلم ایدهای کاملا انتزاعی دارد و مقدم دوست «عطر» و «عمل بوییدن» را ابزاری برای طرح مسئله و ایجاد داستانی متفاوت و بکر برای رویارویی شخصیت با خویشتن خود قرار داده است. مسئله اصلی فیلمساز قرارگرفتن «انسان» در بزنگاه اخلاقی و نوع عملکرد او در این شرایط است.
«عطرآلود» با فراهم آوردن زمینهای انباشته از شاعرانگی متعادل، از واقعیت جاری و کادر بندی شده موجود در عمده فیلمهای اجتماعی سینمای ایران فراتر رفته و با طرح داستانی متفاوت و خلق اتمسفری گیرا، از قابلیتهای مدیوم سینما به خوبی بهره گرفته و مسیری متفاوت را پیشنهاد میکند. فیلم راوی انسانی است که به پایان زندگی نزدیک شده و همچنان در تقلا برای دستیابی به یگانه آرزوی شخصی خود است. چینش نوعی رویکرد تقابلی میان مفاهیم متضاد یأس و امیدواری و همچنین زندگی و مرگ، مفهوم انباشته در زیرمتن اثر را شکل میدهد و در ذهن مخاطب، چالشی چند جانبه را پدید میآورد.فیلمنامه «عطرآلود» به لحاظ فنی و ساختاری از ویژگیهای مثبتی سود میبرد. برای مثال بهره گیری از فلاش بک و فلاش فوروارد همسو با منطق درونی اثر بوده و به خوبی اجرا شده است، هر چند در لحظات معدودی، ریتم درونی اثر را با اختلال مواجه میکند. با این وجود، روند تحول «علی» با بازی مصطفی زمانی طرح ریزی مناسبی نداشته و فقدان زمینه چینی مناسب، پذیرش تمام و کمال این شخصیت را با مشکل روبهروکرده است. نکته منفی دیگر در ارتباط با اثر این است که چگونگی رخ دادن وقایع بسیاری در فیلم وابسته به عنصر شانس و تصادف بوده و از رویکردهای علی و معلولی منطبق بر اصول درام نویسی تبعیت نمیکند.
در فیلمهای پیشین هادی مقدم دوست، نکات و ظرافتهای موجود در فیلمنامه بیش از اجرا به چشم میآمد و حالا در «عطرآلود» این دو مقوله به صورتی مکمل و نزدیک به یکدیگر عمل کرده و پیش میروند. فیلمبرداری خلاقانه روزبه رایگا از دیگر نقاط قوت فیلم به شمار میرود تا جایی که نشانههای تصویری اثر، نقش مهمی در پیشرفت روایت برعهده دارد که فهم آنها نیازمند نگاهی دقیق است.
به نظر میرسد تلاشهای علی برای ثبت عطر خود و نوع ارتباط او با عاطفه همسرش، شاکله اصلی قصه در این فیلم باشد، در حالی که فیلمساز در خلال روایت داستان خود، روی عمیقترین احساسات بشری دست گذاشته و پیش روی مخاطب آینهای قرار میدهد تا به تماشای خود در مواجهه با کاراکترهای فیلم بنشیند. «عطرآلود» دارای جذابیتهای پرشمار و ایدههای خلاقانه بسیاری است که عنصر تخیل در بروز نشانههای سمبولیک و رویکردهای تاویل پذیر فیلم نقش کلیدی و مهمی برعهده دارد.
*عنوان یادداشت برگرفته از دیالوگی در فیلم است.