وقتی به فیلمهای مناسبتی در سینمای جهان، بهخصوص هالیوود، نگاهی میاندازیم، متوجه میشویم که این فیلمها هرساله بازاری میلیارد دلاری را به خود اختصاص میدهند. این آثار که میتوان آنها را تحت عنوان سینمای مناسبتی دستهبندی کرد، شامل مجموعه فیلمهایی است که بهمناسبت روزهای خاص در تقویم میلادی، سیلی از آنها درژانرهای مختلف روانه بازار میشوند.
آمار ناچیز فیلمهای مناسبتی
سرزمین ایران، چه درمعنای خاص جغرافیایی و چه در معنای عام فرهنگی، دارای مناسبتهای بسیار بیشتری نسبت به آنچه سینمای مناسبتی در جهان روی آن مانور میدهد، است. اگر به همان معدود مناسبتهایی که در هالیوود، بازاری برای خود دستوپا کردهاند، نگاهی بیندازیم، ردپای فرهنگ و اسطوره ایرانی بهوضوح مشاهده میشود. این موضوع میتواند در کنار رویدادهای ملی و مذهبی، سوژهای ناب در اختیار سینماگران قرار دهد تا سینما را ابزاری برای معرفی فرهنگ، اسطوره و تاریخ ایران به جهان قرار دهند.از طرف دیگر، وقتی نظر جامعه را نسبت به ساخت آثار مناسبتی میسنجیم، معمولا با این گزاره روبهرو میشویم که رویدادهای ملی ــ میهنی مانند شبیلدا به فراموشی سپرده شده و در مقابل مناسبتهای مذهبی مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. شاید در نگاه اول این موضوع بیراه بهنظر نرسد، زیرا تعداد فیلمهایی که بهمناسبت رویدادهای ملی ــ میهنی تولید شده، بسیار ناچیز است. اما وقتی به آمار فیلمهای مناسبتی نگاه کنیم، این حقیقت روشن میشود که حتی شمار فیلمهایی که به مناسبتهای مذهبی پرداختهاند، در انبوه آثار تولیدی سینما بسیار کم است.
رویدادهای جذاب
سؤال اصلی اما اینجاست که کدام مناسبتها ظرفیت تبدیل شدن به سوژهای دراماتیک را دارند؟ برای رسیدن به جواب این سؤال، باید این نکته را درنظر داشت که تمام رویدادها و مناسبتهای ملی و دینی از نظر نمایشی جذابیتهای فراوانی دارند و راز ماندگاری آنها در پیچوخم تاریخ، عنصر روایتگری این رویدادهاست. عاملی که تعیین میکند که کدام سوژه در سینما مناسب است، ذائقه عمومی یک جامعه است. وقتی به جامعه ایرانی نگاه میکنیم، مناسبتهایی که در مرکز توجه قرار دارند عبارتند از: شب یلدا ، چهارشنبهسوری و نوروز و رویدادهایی مانند جشن سده، جشن مهرگان و… که از اعیاد مهم اقلیت زرتشتی و ایران باستان به حساب میآیند و در سالهای اخیر بهدلایل مختلف، توجه به آنها بیشتر شده است.
پیوند ازلی یلدا با اسطوره
یکی از مناسبتهای مهم ملی-میهنی در کشور که رسانهملی نیز هر ساله برای آن برنامهریزی میکند، شب یلدا است که به عنوان بلندترین شب سال از آن یاد میشود. شب یلدا که در تقویم به عنوان روز ترویج فرهنگ مهمانی و پیوند با خویشان یاد میشود، یکی از مناسبتهایی است که ظرفیت بالایی برای پرداخت سینمایی دارد. همانطور که تاکنون نیز فیلمهایی با موضوع یلدا ساخته شده است. اما ریشه یلدا در کجاست؟ چرا این شب بهخصوص باید اعضای خانواده در کنار هم جمع شوند؟ صرفابه خاطر اینکه یلدا بلندترین شب سال است؟ شب یلدا کجای دنیای پر رمز و راز اسطوره قرار دارد؟
یلدا نیز با اسطورهها پیوندی ازلی دارد. شاید درباره زادروز مهر و تولد خورشید بسیار شنیده باشید. درباره زایش میترا نقلهای متعددی وجود دارد؛ برخی او را زاده از سنگ میدانند و عدهای هم او را برآمده از گل نیلوفر میخوانند، همان نقشی که به دفعات در نقشبرجستههای هخامنشی دیده میشود. پژوهشگران، گرچه برای تولد مهر روایات گوناگون گفتهاند اما در یک چیز همعقیدهاند؛ اینکه مهر در نخستین شب زمستان به دنیا آمد. همان شبی که آن را شب یلدا مینامیم.
اسطورههای فراموششده شب یلدا
اما درباره یلدا، اسطورههایی وجود دارد که کمتر به آنها پرداخته شده است. این اسطورهها که در پس غبار زمان نامشان فراموش شده، امروز کمتر از آنها یاد میشود، اما علت بسیاری از رسوم یلدایی هستند. مثلا رپیثوین را ایزد گرمای نیمروز و فرمانروای ماههای تابستان میخوانند. او همکار و همراه تیشتر، ایزد باران و از ایزدان پیشازرتشتی است که در شمار نمایندگان طبیعت جای میگیرد. نام ایزد رپیثوین از اسم مونث «rapiwa» در اوستا میآید که مفهوم آن گاه نیمروز، گرمای نیمروز و مینو یا ایزد موکل بر نیمروز است.در متون اساطیری ایرانی آمده است که خورشید پیش از ورود شر، هنگامی که بیحرکت در بالای جهان ایستاده بود، در جایگاه رپیثوین قرار داشت. اینگونه است که نوروز، جشن پیروزی بر شر، که مراسمی خورشیدی به شمار میرود، جشنی برای رپیثوین است. او در همه فصلهای سال فعال است، اما معمولادر شب یلدا که دیو زمستان به جهان هجوم میآورد، رپیثوین زیر زمین پناه میگیرد و آبهای زیرزمینی را گرم نگاه میدارد تا گیاهان و درختان نمیرند. مراسم یلدا و دور هم جمعشدن در آن، مراسمی برای بدرقه رپیثوین است؛ آغاز زمستان و جشنگرفتن با خوراکیهای خشک که توشه سرما هستند و در دوران زرتشتی به میزد مشهور شدهاند، بازمانده از رسوم کهنسال تقدیس این ایزد به شمار میروند.برخی پژوهشگران معتقدند این رسم از نام سریانی آن بهمعنی میلاد قدیمیتر است و در آن ادغام شده و شکل دیگری گرفته است، همانطور که خود یلدا در طول زمانهای طولانی به روشهای مختلفی برگزار شده است. مراسم رپیثوین در اول فروردین را میتوان جشن بزرگداشت هفتمین آفرینش، یعنی جشن پیدایش آتش نامید که با وجه اسطورهای او یعنی گرما هماهنگ و هممعنی است و جشن بازگشت این ایزد به زمین است.رپیثوین نشانهای از یک جامعه کشاورزی است و با ایزدان گیاهی مثل تموز یا دوموزی در میانرودان و پرسفون و آدونیس در یونان و اوزیریس در مصر پیوند دارد. این گروه از ایزدان در زمستان به زیرزمین میروند و در آغاز بهار به روی زمین باز میگردند و با بازگشت خود به طبیعت جانی دوباره میبخشند. آنها با باززایی گیاه ارتباطی تنگاتنگ دارند و شادمانی برآمده از بازگشت آنها به شادمانیهای جشنهای آغاز سال پیوند میخورد.
دی؛ ماه بینام و رمزآلود
ژاله آموزگار، پژوهشگر و نویسنده، در مقالهای با عنوان «گاهشماری در ایران باستان» دیماه را بینام میداند. «ماه دهم سال که برابر ماه دی است، در فارسی باستان Anamaka نامیده میشود و نام بابلی این ماه Tebetu است. مفهوم نام این ماه میتواند ماه بینام باشد.» پیشوند «ا» برای نفی نام آمده و اینگونه این ماه را بدون نام رها کرده است. آموزگار میافزاید: «این معنی بحثهایی را پیش آورده است. شاید بتوان در آن نشانهای از فرهنگی بسیار کهن دید؛ دورانی که ماه زمستان چون با هیچ فعالیت انسانی تطابق نداشت، بینام بود. برخی تصور میکنند که در این نام اشاره به ایزدی اسرارآمیز نهفته است. همچنین در مورد اطلاق آن به اهورهمزدا یا میتره نظریات تردیدآمیزی را اظهار کردهاند. این نام در سانسکریت برای نامیدن ماه اضافی به کار میرود.»
در فرهنگ هندی و سانسکریت، نام «دی» یا «دئوه» یا «دوا» (Deva) به معنی خدا و یکی از القاب شیواست و در کنار عبارت «مها» به معنی بزرگ، «مهادوا» را میسازد که خدای بزرگ معنی میدهد. «نام دی در گاهشماری زردشتی از واژه اوستایی daovah میآید که صفت دادار اهورهمزدا دانسته شده» اما لفظ دی به دیو منسوب است که در ایران در زمره اسطورههای منفی در نظر گرفته میشود. بنا بر گاهشماری زرتشتی، «ماه دهم یا ماه دی از day به معنی آفریدن، صفت اهورهمزداست. این ماه که سختترین ماه سال به شمار میآمد، برای تبرک باید لقب اهورهمزدا را داشته باشد تا مردمان در برابر دیو سرما نیرومندتر و مقاومتر از همیشه باشند و به عبارت دیگر قداست نام خدا، از آفات جلوگیری کند.»
از نظر جغرافیای تاریخی که با اسطوره پیوند دارد، «احتمال میدهند که در دورانی، سال با این ماه شروع میشد، زیرا در پایان ماه آذر و آغاز ماه دی، شب درازترین زمان خود را میگذراند و بعد، از فردا خورشید نیرو میگیرد و رشد میکند و از دیدگاه اسطورهای با شروع دی، میترا بر اهریمن غلبه میکند.»
برخی پژوهشگران، ماه دی را به دیو سرما منسوب کردهاند، اما منطقی بهنظر نمیرسد که یکی از ماههای سال که همه به نام امشاسپندان و نامهای مقدس هستند، بهنام یک دیو باشد. این پژوهش میگوید: آذر (آتش)، ایزد مینوی و نگهدار آتش مقدس در آتشکدههاست. در مقابل، دی که آغاز زمستان است، پلید و اهریمنی محسوب میشود. دی در اصل همان دیو است که نام آن بر سردترین ماه زمستان گذاشته شده است. بنابراین آذر نماد اهورهمزدا و دی نماد اهریمن است. تقابل میان آتش، نور و تقدس با تاریکی و سرما و پلیدی.اما آنچه درباره اسطوره شب یلدا معروف است، تولد میترا یا مهر در شب یلداست؛ مشهورترین روایتی که از این شب گفته شده و در ارتباط این شب با میلاد مسیح و همزمانی آن با دیگر ادیان بسیار سخن گفته شده است. اما آنچه کمتر به چشم آمده، این دو روایت از دی و رپیثوین است که در همه زمستان ادامه پیدا میکند.
شب یلدا در سینما
سینمای ایران اشتیاق بسیاری برای ورود به رسوم آئینی کهن دارد، اما شب یلدا مهجورترین رسمی است که سینما نتوانسته در برابر عظمت و محبوبیت آن، ادای دین شایستهای به عمل بیاورد. سینما در کنار پرداختهای متنوعی که به رسمهای آئینی دارد، اما رزومه چندان پرباری در حوزه شب یلدا ندارد. این مهجوریت به اندازهای است که سینمای ایران در تاریخ ۱۲۲ ساله خود، هنوز به شکلی مستقیم به آئین باستانی یلدا نپرداخته و هر آنچه که در این حوزه دارد، تنها بهانهای بوده برای پرداختن به درازای سال و سیاهی بیشتری که استعارهای از زندگی قهرمان داستان و شرایط اوست.این فقدان در شرایطی رقم خورده که سینمای ایران در برابر دیگر آئینهای باستانی، چنین انفعالی از خود نشان نداده و در مواردی متعدد به آئینهایی چون نوروز، چهارشنبهسوری، نذریپزان و… پرداخته است. نخستین فیلمی که با عنوان یلدا در سینمای ایران ساخته شد به سال ۱۳۴۹ بازمیگردد که ساموئل خاچیکیان اثری تحت عنوان «قصه شب یلدا» را جلوی دوربین میبرد. فیلمی که البته هیچ اشاره مستقیمی به موضوع شب یلدا ندارد و داستان برههای از زندگی دختری به نام یلدا را روایت میکند. داستان این فیلم درباره مرد جوانی است که دختر دلخواهش را پیدا میکند، اما بر سر راه ازدواج آنها، مشکلاتی وجود دارد که به خودکشی دختر منجر میشود. جوان بهموقع دختر را نجات میدهد و آن دو پس از یک سلسله ماجرا، سرانجام با هم ازدواج میکنند.
نماد یلدا در سینما
اما یلدا رادر سینمای ایران با فیلم کیومرث پوراحمدمیشناسند. فیلمی که درسال ۸۰ ساخته شد و با محوریت یک بازیگر (محمدرضا فروتن) و فضایی محدود، توانست به یکی از آثار ماندگار تاریخ سینمای ایران تبدیل شود. البته که در این فیلم پوراحمد، هیچ اشاره ضمنی به مراسم و آداب شب یلدا نمیشود، اما داستانی را روایت میکند که در یک شب طولانی رقم میخورد و در نهایت به برف و سپیدی صبح میانجامد.این فیلم داستان پدری است که همسر و دختر خردسالش را برای جستوجوی زندگی بهتر، برای دریافت اقامت، به خارج از کشور میفرستد، اما همسرش با خیانت به او برای پناهندگی اقدام میکند و این مرد که با بحران بزرگی در زندگیاش روبهرو شده، در شب یلدایی خودساخته فرو میرود تا اینکه با ورود زنی تازه به زندگیاش، این شب برای او به پایان میرسد. البته که ذکاوت پوراحمد در این فیلم، تقابل تنهایی شخصیت اصلی فیلم با نشاط و دورهمی مربوط به این شب است که استعاره زیبایی از این شب را در ذهن مخاطب زنده کرده و یک انتظار طولانی دراماتیک را تجسم میبخشد.
تلاقی سینما و یلدا
در سال ۱۳۹۷، مسعود بخشی، فیلم یلدا را جلوی دوربین میبرد. این فیلم، بیش از دو فیلم دیگر، به موضوع شب یلدا گره میخورد، اما باز هم اثراتی از رسوم این شب و آئین کهن ایرانی به چشم نمیخورد.همانگونه که مشاهده شد، تمام داشته یلدایی سینمای ایران، این سه فیلم است که این آثار نیز اشاره مستقیمی به آئین کهن ایرانیان نداشته یا صرفا داستان آنها در این شب به وقوع پیوسته است یا بیانی استعاری از یک سیاهی طولانی در زندگی قهرمان داستان دارند. یلدا، مهجورترین رسم آئینی کشور در حوزه سینماست که در کنار تمام جذابیتها و مقبولیت گستردهای که دارد، نتوانسته به سوژهای وسوسهانگیز برای فیلمسازان و فیلمنامهنویسان ما تبدیل شود.
چهارشنبهسوری و ایران فرهنگی
چهارشنبهسوری نیز یکی از آن مناسبتهای مهم است که در حوزه فرهنگی ایرانی بعد از نوروز قرار دارد و در کشورهای مختلفی چون جمهوری آذربایجان، افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، ترکیه و سایر نقاط جهان بهواسطه حضور ایرانیان برگزار میشود. چهارشنبهسوری در عین استقلالی که دارد، میتوان یکی از جشنهایی دانست که به منظور استقبال از نوروز انجام میشود. همچنین درباره پیشینه چهارشنبهسوری نقلهای بسیاری وجود دارد و برخی پیدایش آن را در فرهنگ ایران باستان میجویند.به گفته ابراهیم پورداوود، ایرانشناس و نخستین اوستاشناس ایرانی، با توجه به نقش پررنگ آتش در فرهنگ ایران باستان، شاید جشن گرفتن چنین مناسبتهایی مربوط به جشنهای ششروزه پایان سال (گاهنبار همسپتمد) باشد که پس از اصلاح تقویم در زمان اردشیر نخست ساسانی برگزار میشدند. براساس باور زرتشتیان، در این گاهنبار، فروهرها و روان درگذشتگان بر زمین نازل میشوند. احتمال دیگر این است که چهارشنبهسوری بازمانده و شکل تحولیافتهای از جشن سده باشد، که احتمال بعیدی است.در قدیمیترین اشاره به «شب سوری» در قرن چهارم در تاریخ بخارا، اشارهای به روز چهارشنبه نیست، اما از لفظ «عادت قدیم» استفاده شده که نشاندهنده پیشینه این جشن است. این فرض که برافروختن آتش در این روز بازمانده سنت اعلان سال نو با آتشافروزی بر بامهاست و پریدن از آتش، یادمان عبور سیاوش از آتش است نیز مطرح بوده است.
نقش سینما در تبیین چهارشنبهسوری
چهارشنبهسوری به عنوان یکی از مراسمهای آیینی ایرانی پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به سوژه فیلمهای مختلف دارد؛ هم به عنوان شبی که با جشن و سرور همراه است و هم شبی که به خاطر صدای انفجار و آتشسوزی، خطرناک و ناامن به نظر میرسد. فیلمهای مختلفی بوده که ماجرایشان در این شب شکل گرفته و چهارشنبهسوری به نحوی در شکلگیری درام آنها نقش دارد. البته در بعضی از فیلمها فقط به عنوان یک آیین به آن اشاره شده و در معنای فیلم اثر چندانی ندارد.با شنیدن اسم این جشن، طبیعی است که ناخودآگاه به یاد فیلم چهارشنبهسوری اصغر فرهادی بیفتید. داستان فیلم در شب چهارشنبهسوری اتفاق میافتد اما کارگردان از معنایی که امروزه این جشن به ذهنها متبادر میکند، استفاده کرده است. فرهادی درباره انتخاب این روز برای فیلم خود گفته است: «روز چهارشنبهسوری را به عنوان یکی از ناامنترین روزهای سال انتخاب کردم و به نظرم رسید مکان و معماری زندگی این آدمها در مجتمع آپارتمانی میتواند پاسخگوی داستان فیلم در ایجاد این فضای ناامن باشد». در کنار فیلم چهارشنبهسوری، فیلمهای دیگری نیز وجود دارد که غالبا کمدی است و صرفا به معنایی که این جشن امروزه در جامعه ایرانی پیدا کرده، دامن میزند. فیلمهایی مانند تگزاس ۲ و نهنگ عنبر: سلکشن رویا از این دست آثار است.به طور کلی، چهارشنبهسوری نیز مانند سینمای مناسبتی که موضوع این گزارش است، عملا در سینمای ایران جایگاهی ندارد، در حالی که ظرفیتهای بسیاری برای ساخت فیلمهای سینمایی در ژانرهای مختلف دارد. همچنین نقش سینما در تبیین این رویداد ملی که در سالهای اخیر از ریشه خود فاصله گرفته و تنها نامی از آن باقی مانده، بسیار میتواند تأثیرگذار باشد.
نوروز؛ نماد وحدت فرهنگی
نوروز مهمترین نمادی است که در گستره ایران فرهنگی وجود دارد و حلقه اتصالی است که کشورهای این حوزه تمدنی را به هم وصل میکند. امروزه براساس اسناد یونسکو، ۱۶ کشور ایران، عراق، هند، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، آذربایجان، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، آلبانی،ترکیه، ترکمنستان،سوریه،گرجستان، پاکستان و مقدونیه شمالی بهطور رسمی نوروز را جشن میگیرند. این درحالی است که دربسیاری ازکشورهانیز بهواسطه حضور ایرانیان،این جشن بهشکلباشکوهی برگزارمیشود.ریشه مناسبتهایی چون نوروز به اساطیر گره خورده است و با شناخت این اساطیر میتوان به ظرفیتهای این مناسبتها در عرصههای هنری مانند سینما و ادبیات پی برد. بنابر اسطورهها، نخستین نوروز در زمان جمشیدشاه جشن گرفته شد. نام جمشیدشاه در اوستا بهعنوان پادشاه نیکسرشتی که ایران را از گزند اهریمن و خشکسالی محافظت میکند، آورده شده است. در فلسفه بهوجود آمدن نوروز نیز آمده، بعد از اینکه جمشید اهریمن را شکست میدهد، خشکسالی از سرزمین ایران دور میشود و برکت و فراوانی جای آن را میگیرد. مردم این روز را بهعنوان «نوروز» نامگذاری میکنند و آن را جشن میگیرند. در ادبیات کهن ایرانی و در کتابهایی مانند شاهنامه، تاریخ طبری و در نوشتههای ابوریحان بیرونی نیز جمشید بهعنوان مؤسس و بنیانگذار نوروز شناخته میشود.
ریشههای اساطیری نوروز
نوروز اما به همینجا خلاصه نمیشود و بزرگداشتی برای آفرینش نخستین انسان (کیومرث) در اساطیر ایرانزمین نیز بوده است. پیش از آفرینش انسان، بنابر اساطیر زرتشتی، اورمزد شش پیشنمونه یا نمونه اولیه از موجودات آرمانی یا مینویی آفریده است. جشنهای آفرینش در روزهای خاصی از سال برگزار میشده است و نوروز در این اسطوره، جشن سالگرد آفرینش انسان بهعنوان یاریدهنده اورمزد برای شکستدادن اهریمن است.جشن نوروز همچنین جشن بازگشت روان یا فروهر مردگان نیز شناخته میشود. فروهر نوعی از روان است که نقش همزاد آدمیان را دارد و قبل از آفرینش صورت جسمی انسان، آفریده شده و بعد از مرگ به دنیای دیگر رهسپار میشود.فروهرها در اساطیر ایرانی، هر سال یکبار اجازه دارند که به زمین برگردند و به بازماندگانشان سر بزنند. بازماندگان برای خوشامدگویی از این فروهرها، خانههای خود را تمیز میکنند تا روان درگذشتگانشان از تمیزی و آراستگی خانهها شاد شود و فروهرها برکت خود را به خانه فرود آورند. این همان فلسفه گرهخورده با خانهتکانی در فرهنگ ایرانیهاست.
به یاد رفتگان
از سوی دیگر، بازماندگان برای اینکه این فروهرها راه خانه خود را گم نکنند، در پنج روز پایانی سال که روز فرود فروهرهاست، روی پشتبام خانههای خود آتش روشن میکنند. همچنین دراین روزازخانه خود خارج نمیشوند تا فروهرها به خاطر نبود صاحبخانه در خانه، ناخشنود و ناراضی نشوند.در باورهای اسطورهای مربوط به باروری و زاد و ولد، ایزدانی مشهور به «ایزد گیاهی» وجود دارند که مرگ آنها نماد زمستان و زندهشدن دوباره آنها، نماد بهار و زندهشدن طبیعت است. سیاوش بهعنوان ایزد گیاهی ایرانی یا ایزد «شهید شونده» در میان بومیهای ساکن در ایران و دینهای آسیای غربی شناخته میشود.هنگام شهادت این ایزد، عزاداریهای عمومی برپا میشد که شامل سینهزنی، زنجیرزنی، زاری و زخمزنی به خود میشد. براساس اسناد تاریخی، زمان انجام این عزاداریها قبل از نوروز بوده است که مردم به سوگ سیاوش مینشستند و بعد از رسیدن نوروز، به جشن و شادی میپرداختند و زندهشدن سیاوش را جشن میگرفتند.احتمالا برای بسیاری، حاجی فیروز بیشتر از دیگر شخصیتهای نمادین یا افسانهای مرتبط با عید نوروز شناخته شده است. این شخصیت که سر و رویی سیاه و لباسی قرمز به تن دارد و با دایرهزنگی نوید رسیدن بهار را میدهد، همان سیاوش یا ایزد شهید شونده است که در اسطورههای ایرانباستان با کشاورزی عجین شده و ایزد گیاهی است.
نوروز و غفلت سینماگران
نوروز را میتوان یکی از پرکاربردترین المانهای مناسبتی در سینما دانست، اما متاسفانه سینماگران ما نیز آنچنان که باید و شاید به این رویداد ملی و مذهبی نپرداختهاند. اغلب آثاری که تاکنون ساختهاند بیشتر به حالوهوای این روز و انسانها در آستانه سال نو پرداختهاند. میتوان گفت تاکنون به ابعاد اساطیری جهانشمول این جشن پرداخته نشده است، در حالی که نوروز به تنهایی برای سینمای ایران بازاری چندصد میلیون نفری را فراهم کرده است. سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۰ میلادی با تصویب یک قطعنامه، نوروز را به رسمیت شناخت و آن راجشنی برای گرامیداشت نوشدن سال برای بیش از۳۰۰ میلیون نفردرسراسرجهان معرفی کرد. به همین خاطر، نوروز میتواند از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی یکی از ابزارهای مهم در دست دولت و بخش خصوصی باشد.
فیلمهای نوروزی
یکی از معدود فیلمهایی که درباره اسطوره نوروز ساخته شده است و در قامت یک فیلم مناسبتی هم از نظر زمان اکران و هم از نظر داستانپردازی موفق ظاهر شده، فیلم «نوروز» به کارگردانی سهیل موفق و با بازی علی نصیریان است. این فیلم که محصول ۱۴۰۲ است، در نوروز ۱۴۰۳ اکران شد و توانست در حال و هوای نوروزی مخاطبان خود را به ریشههای نوروز نزدیک کند.از دیگر فیلمهایی که در حالوهوای نوروز و خردهفرهنگهای مربوط به آن میگذرد، میتوان به فیلم «ماهی» اثر کامبوزیا پرتوی اشاره کرد. کامبوزیا پرتوی در سال ۱۳۶۶ یکی از نوستالژیکترین و بهترین فیلمهای سینمای ایران در ارتباط با نوروز را ساخته است. فیلم ماهی با وجود اینکه از داستانی بومی بهره میگیرد، بهدلیل داشتن داستان سرراست و فوقالعاده جذابش در جشنوارههای خارجی نیز به چشم آمد و حتی در سال ۱۳۶۸ جایزه یونیسف را از چهلمین جشنواره فیلم برلین دریافت کرد.یکی از کارگردانانی که دوره زمانی نوروز و آخر سال را به بستری برای روایت داستان خود انتخاب کرده، رضا میرکریمی است. میرکریمی در نخستین فیلمش سراغ سوژهای متناسب با آخرین روز سال و لحظه سال تحویل رفت.«کودک و سرباز»داستان سربازی است که در پاسگاهی در یکی از روستاهای خراسان خدمت میکند و میخواهد خودش را در نیمه اول تعطیلات نوروز به روستایشان در شمال کشور برساند تا از دختر مورد علاقهاش خواستگاری کند. اما همه چیز طبق برنامههای او پیش نمیرود. میرکریمی همچنین در فیلم درخشان و ماندگارش به نام «خیلی دور، خیلی نزدیک» زمان فیلمش را روزهای پایانی سال قرار داده است. البته بحث زمان تقویمی همانند کودک و سرباز در این فیلم مطرح نبود و میرکریمی بیشتر بهدنبال طرح مسائل دیگری بود، ولی با این حال، فضای آخر سالی فیلم تا حدودی داستان را تحتالشعاع خود قرار میداد.
ضرورت توجه به فرهنگ و تاریخ در سینما
خلاصه اینکه، با بررسی فیلمهای مناسبتی و مقایسه آنها با رویدادهایی که در تاریخ و فرهنگ ایرانزمین وجود دارد، این حقیقت روشن میشود که سینمای ایران هیچ توجهی به فیلمهای مناسبتی ندارد و به عبارت دیگر سینمای مناسبتی در ایران وجود ندارد. در صورتی که این رویدادها و مناسبتها میتوانند چنان ظرفیت عظیمی در اختیار سینماگران ایرانی قرار دهد که نه تنها سینما امروز ایران را نجات دهند، بلکه بازارهای منطقهای را نیز فتح کنند. حقیقیتی که خیلیها نمیخواهند آن را قبول کنند این است که سینمای ایران، حتی امروزه که از روزهای اوج خود فاصله گرفته، باز در سطح منطقه و جهان جزو سینماهای شاخص به حساب میآید و با توجه به خلأ فرهنگی که در سینمای ایران و منطقه وجود دارد، سینمای مناسبتی میتواند بازاری چندصد میلیون نفری با بهرهوری بسیار بالا در اختیار تولیدکنندگان سینمایی قرار دهد. البته که در این مسیر همکاری نهادها و سازمانهای مختلف خصوصی و دولتی ضروریترین بخش کار است و امید میرود تا دولت و بخش خصوصی به اهمیت این نوع از سینما پی ببرند و شاهد شکوفا شدن فرهنگ اصیل ایرانی بر پرده نقرهای باشیم.