سیدمحمدعلی واحدی، که بیشتر با نام اقبال واحدی شناخته میشود، تنها یک مجری تلویزیونی نیست؛ او بهعنوان یک سفیر فرهنگی برای روستاها و طبیعت ایران شناخته میشود. واحدی، با شور و اشتیاق، به گوشه و کنار ایران سفر کرده و فرهنگ، هنر و آداب و رسوم اصیل روستاها را به تصویر میکشد.
تاثیر دوران کودکی بر خلاقیت
واحدی درباره دوران کودکیاش و تاثیر آن بر شخصیت و بزرگسالیاش میگوید: «زمانی که کودک بودیم، فکر نمیکردیم که قرار است در آینده چهکارهایی انجام دهیم. بسیاری از رفتارها و روحیات انسان در دوران کودکی ناخودآگاه است، ولی در آینده هر فرد و در اینکه قرار است در چه فضاهایی حضور داشته باشد، مؤثر است.» او بهیاد میآورد که در دوران کودکی یک اتفاق بامزه در زندگیاش رخ داد که به نوعی به شکلگیری علاقهاش به تصویر و خلاقیت کمک کرد. این خاطره به زمانی مربوط میشود که مسجد جامع نارمک در حال ساخت بود و پدرش امام جماعت آنجا بود. او میدانست که در داخل مسجد کتابخانهای وجود دارد و به این خاطر زیاد به آنجا میرفت.
لحظات شگفتانگیز
واحدی با ذکر یک خاطره از آن دوران میگوید: «یکی از کاروانهای حج از مراسم اربعین در کربلا فیلم هشت میلیمتری گرفته بود و اجازه نمیدادند در مساجد فیلم پخش کنند. تنهاکسی که با اینکار مشکل نداشت، پدرم بود و اجازه داد در کتابخانه مسجد آپارات را راه بیندازند. آنزمان من فقط شش سال داشتم و به جای پرده نمایش، از دیدن دستگاه آپارات حیرت کرده بودم. آن آپارات آنقدر برای من جذابیت پیدا کرد که سینما، عکاسی، دوربین و تصویر، همه زندگیام شد.»
از عکاسی تا سیاست
او به فعالیتهایش در دوران نوجوانی اشاره میکند و میگوید: «در دوران نوجوانی به دنبال آشنایی با انواع دوربینهای عکاسی رفتم و ظهور و ثبت عکس را یاد گرفتم و از این تجربهها واقعا لذت میبردم. وقتی به سربازی رفتم، در چاپخانه ارتش مشغول به خدمت شدم و سعی کردم حتی در سربازی نیز از نور و عکس و تصویر جدا نشوم. بهواسطه دردست داشتن فضای چاپخانه، اعلامیههای امام خمینی(ره) را چاپ میکردیم.» واحدی تاکید میکند که زندگی او به سمت هنر وتصویر کشیده شده است و برای ادامه تحصیل تصمیم میگیرد درهنرستان برق درس بخواند. اوازمعلمان برجستهای که دردوران تحصیلش داشت، یادمیکندو میگوید: «ما درچنین منطقهای بزرگ شدیم وهمگی روحیات سیاسی داشتیم. بههمین دلیل به کارهای چریکی و اعلامیهنوشتن علاقه پیداکرده بودیم.یادم هست یکی ازمعلمان ما قبل ازانقلاب نارنجکی سر کلاس آورده بود وکار با نارنجک رابه ما یاد میداد.»
از سیاست تا دنیای تصویر
مجری برنامه «سفرنامه صبا» با اشاره به خانوادهاش که سابقه سیاسی داشتند، میگوید: «پدرم بارها در سال ۴۲ و حتی در دهه۳۰ زندان رفته بود و به اعدام هم محکوم شده بود. مادربزرگم در دوران شاه، مادر دو شهید بود و کسی آنزمان نمیدانست شهیدداشتن یعنی چه.» واحدی درباره ورودش به صداوسیما و تحصیل در رشته فیلمسازی و کارگردانی میگوید: «من میتوانستم فیلمساز شوم و بیشتر به پویانمایی علاقهمند بودم. از این رو پویانمایی «همسفر» را ساختم. این اثر را در سال ۷۲ برای جشنواره سوره اصفهان فرستادم و توانستم جایزه تندیس طلایی پویانمایی رایانهای ایران را بهدست بیاورم. یکی دیگر از پویانماییهایی که ساختهام، داستان یک قطره آب است که حرکت میکند، یا لوبیایی که رشد میکند.»
یک ده آباد، به از صد شهر خراب
او معتقد است که «یک ده آباد، به از صد شهر خراب» است و در خصوص ارتباط این ضربالمثل با تصمیمات حرفهایاش میگوید: «وقتی به تلویزیون آمدم، با خودم فکر کردم بهتر است همه توانم را روی کار در این فضا بگذارم. با اینکه کارگردانی خوانده بودم، سعی کردم در دل کار از آن استفاده کنم و خودم را ملزم به بهترین استفاده از آنتنی میدانستم که در اختیارم گذاشته بودند.» واحدی در مورد دیدگاهش نسبت به زندگی و تصمیمات انسان میگوید: «بهنظرم تمام سرنوشت ما دست خودمان نیست و فقط تصور میکنیم که تصمیمگیرنده ما هستیم. من کاملا جبری به سرنوشت نگاه میکنم. همانطور که معتقدم هیچ برگ درختی بدون اذن خدا به زمین نمیافتد، در خصوص انسانها نیز فکر میکنم ممکن نیست همهچیز دست خودشان باشد.»
حکمت خداوند و صداقت در اجرا
او در ادامه اظهار میکند: «من فکر میکنم باید در این مسیری که هستم قرار میگرفتم و حضورم در این جهان طراحی شده است. زمانی که حکمت خداوند را در نظر بگیریم، نه «ایکاش» و حسرتی باقی میماند و نه انسان خودش را برای آنچه دست او نیست، اذیت میکند.» واحدی درباره شیوههای متفاوت مجریگری خود و فانتزیهای ذهنی و احساساتش در اجرا میگوید: «در اجرا همیشه خودم هستم و نمیتوانم نقش بازی کنم. ما باید کاری کنیم که مخاطب شیشه تلویزیون را نبیند. اگر احساس کند بین مجری و او فاصلهای نیست و هرچه گفته میشود صادقانه و واقعی است، رابطه او با برنامهها و انتقال پیام باکیفیتتر خواهد شد.»
ترویج فرهنگ و هنر روستاها
او اضافه میکند: «مخاطبان ازتماشای زندگی واقعی لذت میبرند،چراکه بهترمیتوانند آنچه را مشاهده میشودباور کنند. من همیشه در حال تولید محتوای ذهنی هستم که گاهی به قاب تصویرمیآید و گاهی درسطح نوشتهای باقی میماند.تلاش میکنم علاقهمندیهایم را که طبیعت و روستاهاست از طریق تولیدات تصویری تعریف کنم.طبیعت و روستا زمانی تعریف پیدا میکند که انسانها در آن محیطها حاضرشوند واجتماعات انسانی روستاهاست که فرهنگ و هنر و آداب و رسوم هر منطقه را شکل میدهد.»
در نهایت، اقبال واحدی با تاکید بر اهمیت فرهنگ و هنر روستاها و طبیعت ایران، بهعنوان یک مجری و برنامهساز تلویزیونی، به ترویج این ارزشها ادامه میدهد و به مخاطبان خود یادآوری میکند که هرکدام از ما میتوانیم در حفظ و انتقال این میراث فرهنگی سهمی داشته باشیم.