سرانجام شد آنچه نباید میشد. کورسوی امیدی که برخی انتظارش را میکشیدند به ناامیدی مطلق گرایید. پیام صادقیان رسما فوتبالش به نقطه پایان رسید؛ در ۲۷ سالگی. ایکاش اصلا هیچوقت دروازه گامبیا را در جامجهانی نوجوانان باز نمیکرد و بازوبند آن تیم را در نیجریه بر بازو نمیبست.
ایکاش اینقدر تکنیک نداشت و استادانه پاس نمیداد. ایکاش اصلا فوتبالیست خوبی نبود و استعداد نداشت تا حسرتش را نخوریم. بعد از ترک پرسپولیس با آنهمه حاشیه مشخص بود که روزهای سختی در راه است و مسیری که شماره ۱۱ در پیش گرفته به ترکستان است؛ نفت تهران، صبای قم، ماشینسازی تبریز، عثمانلیاسپور ترکیه و سپیدرود رشت. منتظر یک فرشته نجات بودیم تا پیام را به قول معروف سر به راه کند ولی نشد. او هیچوقت، دیگر آن استعداد خالص نشد و تنها با ۵ بازی ملی به پایان رسید. چقدر زود، ماجرای او دیر شد… .
افتتاح سایت شرطبندی، اختتامیه تلخ پیام در فوتبال
صادقیان که در خارج از ایران به سر میبرد در پیامی ویدئویی اعلام کرد که یک سایت پیشبینی به راه انداخته و هزینه سرسامآوری را هم برای تاسیس این سایت متحمل شده است. ورود صادقیان به این فضا یعنی خروج رسمیاش از دنیای بازیکنی، حتی اگر خودش به زبان نیاورد. چراکه طبق قانون هیچ بازیکنی نمیتواند خود یا نزدیکانش در سایتهای شرطبندی حضور داشته باشند. حال داستان پیام که جدیتر است. او شخصا سایتی را با این سبک و سیاق به راه انداخته که فعالیتش خلاف قانون است.
مجاهد؛ از بارسلونا تا محرومیت ۵ ساله
اما این بازیکن تبریزی اولین ستارهای نیست که اینگونه به نابودی کشیده میشود. قطعا اولین نامی که بعد از این مقدمه به ذهن فوتبالدوستان خطور میکند، مجاهد خذیراوی است؛ ستاره جنوبی که در استقلال چهره شد و آنقدر خوب بود که شایعه شد مورد توجه استعدادیابهای بارسلونا هم قرار گرفته است، اما انتشار فیلمی از او در سال ۱۳۷۹ منجر به محرومیت ۵ سالهاش در فوتبال شد. مجاهد بعد از اتمام این محرومیت دیگر نتوانست همان مجاهد محبوب بلاژویچ بشود.
میناوند؛ از یوسیال تا ویلای کذایی
به زحمت تا ۳۰ سالگی بازی کرد. بازیکنی که روزی تنه به تنه دیوید بکهام میزد و در لیگ قهرمانان اروپا به میدان میرفت، به خاطر حضور در یک میهمانی همهچیز را طی چند روز از دست داد. فیلمی از آن میهمانی و ویلایی که میناوند در آن حضور داشت، دست به دست شد و زندگی خصوصی و حرفهای این ستاره ملیپوش به یکباره به نابودی کشیده شد و خیلیزود دوران بازیکنی مهرداد به پایان رسید.
علی اکبریان؛ ستاره خوشچهره پای چوبه دار
خوشچهره بود و خوشتکنیک. هم برای استقلال بازی کرد و هم برای رقیب سنتیاش. پیراهن تیم ملی را هم به تن کرد وآینده درخشانی انتظارش را میکشید، اما اسیر اعتیاد شد. چندی بعد سر از زندان درآورد و تا پای چوبه دار رفت. علی اکبریان مدتهاست پشت میلههای زندان حبس شده و رویاهای پرپرشدهاش را مثل یک فیلم مرور میکند.
رضا حقیقی؛ جانشین جواد از تایلند دیپورت شد
تازه الان ۳۰ ساله شده است. در فجرسپاسی چهره شد و به تیم ملی رسید. در جامجهانی ۲۰۱۴ هم به میدان رفت. او را جانشین خلف جواد نکونام میدانستند. به پرسپولیس پیوست و همه را به ظهور یک ستاره جدید امیدوار کرد ولی خیلیزود همه این امیدها، جای خود را به یأس داد. حقیقی که سودای لژیونر شدن داشت بعد از حاشیههای گاه و بیگاهش از پرسپولیس جدا شد. در پدیده، صبا و شهرداری ماهشهر بازی کرد و به دلایل نامعلوم از تایلند دیپورت شد و حالا مدتهاست تیمی ندارد. به نظر میرسد فوتبال رضا حقیقی در سکوت به اتمام رسیده است.
شیث؛ همهچیز از یک خوشحالی شروع شد
داستان شیث رضایی را هم که همه از بر هستند. بازیکن شمالی که از همان ابتدا سرش درد میکرد برای حاشیه؛ از درگیری با علی دایی تا ماجرایش با محمد نصرتی. استعداد بالایش بر هیچکس پوشیده نبود. شیث تا بازوبند پرسپولیس هم پیش رفت، اما جنجالهای بیپایانش در عملکرد داخل زمینش تاثیر گذاشته بود. جداییاش از پرسپولیس در سال ۹۱ مساوی بود با اتمام فوتبالش. حضور در شهرداری تبریز، مس کرمان و راهآهن هم دوای درد او نشد. شیث بعد از فوتبال سراغ خوانندگی رفت، اما بعد از چند ترک، در آنجا هم به بنبست رسید و حالا کسی از او خبری ندارد.
حاجمحمد؛ پایان آقای ستاره در ۲۵ سالگی
مهدی حاجمحمد نمونه دیگری از ستارههای خاموششده فوتبال ایران است. او در دهه ۴۰ به فوتبال ایران معرفی شد. ۱۷ ساله بود که بازیکن فیکس تاج سابق شد و سال بعد به عضویت تیم ملی درآمد. بازیهای آسیایی ۱۹۷۰ نزدیک بود که او مصدوم شد. نمیتوانست بازی کند، اما به اصرار مکری، رئیس وقت فدراسیون به مسابقات آسیایی رفت. رفت و در باخت ۰-۱ ایران به کره در زمین حضور داشت و اتفاقا، بازی دلچسبی هم به نمایش نگذاشت. آقای رئیس که آن زمان همهکاره بود انگ کمکاری به مهدی زد و او از تیم ملی کنار گذاشته شد. همان زمان با عباس خسروانی، رئیس باشگاه تاج هم به مشکل خورد و نتیجهاش، تبعید شدنش برای گذراندن سربازی در بیابانها بود؛ جایی به دور از فوتبال. وقتی برگشت، دیگر آن مهدی حاجمحمد که همه میشناختند، نبود. دیگر آن بازیکنی نبود که مرحوم ایرج داناییفر را مجاب کرد تا پسرش، علی را به تیم دیگری بفرستد تا ذخیره او نشود. دیگر آنی نبود که بیوک جدیکار را نیمکتنشین خودش کرده بود. به عقاب رفت و سپس ماشینسازی و بعد هم در سن تقریبا ۲۵ سالگی فوتبال را کنار گذاشت.
دیگر ستارههایی که زود خاموش شدند
محمد برزگر، حمید شفیعی، رضا حاجقاسم، هادی مهدویکیا، فرد ملکیان و… نامهای دیگری هستند که مرگ فوتبالی، خیلیزود سراغشان آمد و اجازه نداد تواناییشان در مستطیل سبز را آنگونه که شایسته بود به همگان نشان بدهند. بیشک در آینده نیز از ایندست ستارههای سوخته خواهیم داشت. بازیکنانی که خواسته یا بعضا ناخواسته، مرگ فوتبالیشان از راه میرسد. فعلا آخرین جوانمرگ، پیام صادقیان است.
بیتوجه به پیشنهاد فولاد و تیم ترک؛ پیام رفت که برنگردد؟
پیام صادقیان از فوتبال خداحافظی کرد و درحالی خودش این خبر را در لایو اینستاگرامش اعلام کرد که طبق خبری که «فرهیختگان» کسب کرده، از سطح اول فوتبال ایران و حتی ترکیه پیشنهادهایی داشت. طبق شنیدهها صادقیان بهتازگی از دو تیم لیگ برتری ازجمله فولاد خوزستان پیشنهاد داشت و حتی طبق اطلاعات موجود، این بازیکن سابق برای مذاکره با یک تیم ترکیه راهی این کشور شد که درنهایت تصمیم دیگری گرفت. از سوی دیگر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران و این موضوع که شرطبندی در کشورمان امری ممنوع محسوب میشود، به نظر میرسد صادقیان با علم این موضوع وارد کارزار شرطبندی شده و ظاهرا او دیگر راه برگشتی برای خود به کشورمان با این اقدام باقی نگذاشته است.