این روزها کلی سوژه داریم که سر نخ همه آنها به یک نفر ختم میشود. فردی که به نوعی میتواند حکم جعبه سیاه را در فوتبال ما داشته باشد.
فردی که هرگز نمیتوان گذشتهاش را کتمان کرد؛ داریوش مصطفوی. برای باز کردن قسمتهایی از این جعبه سیاه سراغ داریوشخان رفتیم و با او از هر دری سخن گفتیم. چکیده حرفهایش را بخوانید.
هر تیمی پول ندهد محروم میشود
از حرف من در مورد بدهی تیمها سوء برداشت شد، به ویژه در مورد استقلال. من نمیدانم استقلال دقیقاً چقدر بدهی دارد. مدیران این باشگاه باید در موردش حرف بزنند، ولی اگر پول طلبکاران را ندهند، قطعاً به مشکل برمیخورند. حالا میخواهد استقلال و پرسپولیس باشند یا سایر تیمهای لیگ برتری.
ما اصلاً نمیخواهیم برایشان دردسر درست کنیم بلکه هدفمان اطلاعرسانی، هشدار و کمک است تا برایشان دردسر ایجاد نشود.
چرا من شلاقهای روشن را بخورم؟
در مورد رأی حسن روشن بگویم با توجه به نظر قاضی محترم مبنی بر تعلیقی بودن حکم، بدیهی است که تهدیدکننده نیست، ولی حتی اگر تهدیدکننده بود، باز هم من مثل یک عده نبودم که بیایم در رسانهها بگویم حاضرم جای روشن شلاق بخورم. چرا من باید جای روشن شلاق بخورم؟
حسن روشن خودش میداند چقدر دوستش دارم، ولی باید در حرفهایش یک مقدار حرمت افراد را بیشتر حفظ کند. انتقاد کردن یک مسئله است و تهمت زدن، مسئلهای دیگر. ما نباید کاسه داغتر از آش شویم.
رضا افتخاری که شاکی حسن روشن است، در فدراسیون من کار کرده و کاملاً میشناسمش و به نظرم بیگناهترین فرد در فوتبال است و باید از او دلجویی شود. شک نکنید که حکم محرومیت ۵ ساله او هم در کمیتههای فدراسیون میشکند.
اگر میدانستم فتحی استقلالی است…
انتقادات مجتبی محرمی را خواندم. امثال محرمی و پیوس فرزندان این مملکت هستند. مثل پسرهای خودم هستند. فوتبال ما به مجتبی و فرشاد بدهکار است، همانطور که به امثال خداداد، علی دایی، ذوالفقارنسب و… بدهی دارد.
آقای فتحی رئیس کمیته انضباطی در سال ۷۳ بود، ولی اگر من آن زمان میدانستم ایشان استقلالی است، هرگز این سمت را به او نمیدادم تا الان هیچ حرف و حدیثی ایجاد نشود. البته حتماً محرمی، عابدزاده، شاهرودی و… به خاطر دارند که خود من باعث شدم محرومیت آنها بشکند و حتی ثلث آن را هم نکشیدند.
من رأی دادم نه فتحی
البته در مورد فتحی یک طرفه هم به قاضی نرویم و همه کاسه کوزهها را سر او نشکانیم. در ماجرای آن رأی ایشان دبیر جلسه بود و من همراه با مرحوم داود نصیری و یک شخص دیگر که نامش الان یادم نمیآید، رأی دادیم.
رأی محرومیت را من به همراه سایر دوستان دادم و آن را به شورای عالی بردیم که شامل من، آقای هاشمیطبا و آقای فائقی بود. یادم نمیرود آقای هاشمیطبا به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی زیر حکم پاراف کرد: «با این که باید بیشتر محروم شوند و رأی سنگینتر باشد، موافقم.» آن را به فیفا و AFC هم فرستادم و تأییدیه گرفتم.
محرومیت استقلال
این همه پرسپولیسیها علیه من شعار دادند، ولی هیچ کس ندید که به خاطر رعایت قانون، مدیرعامل وقت استقلال (کاظم اولیایی) را هم محروم کردم و بازی این تیم مقابل برق شیراز را ۳ بر صفر به سود شیرازیها اعلام کردم (بهار سال ۷۴).
این را هم بگویم که نه در داستان شهرآورد سال ۷۳، نه در ماجرای محرومیت استقلال سال ۷۴ و نه در داستان عزل محمد مایلیکهن هیچ کس من را تحت فشار نگذاشت و استقلال فدراسیون زیر سؤال نرفت.
قلعهنویی و اروپا
رابطه من و امیر قلعهنویی مثل یک پدر و پسر است. امیر بامعرفت و لوطیمسلک است. من کاری برایش نکردم فقط زمانی که دبیرکل بودم، او سرمربی تیم ملی شد که تازه داستان خرد جمعی هم بود. عدهای، چون خودشان نمیتوانند امیر قلعهنویی شوند، دلشان میخواهد امیر را کوچک کنند تا اندازه آنها شود.
قلعهنویی به استقلال کلی تخفیف داد و رأی کمیته انضباطی، باشگاه را مکلف به پرداخت ۸۱۰ میلیون تومان کرده است. به نظرم امیر نباید تخفیف میداد، چون این پول حق زن و بچههایش است. او تخفیف را به شرطی باید میداد که پولش را بگیرد، ولی الان تخفیف داده و به اصل پولش هم نرسیده است.
به نظرم اگر شکایت کند، میتواند اصل پولش را بگیرد. من اگر مسئول بودم، میگفتم نه تنها اصل، بلکه خسارت دیرکرد پول طلبکاران را هم باید داد. کاش قلعهنویی در اروپا به دنیا میآمد، چون اگر در آنجا متولد شده بود، قطعاً الان یکی از بزرگترین مربیان قاره سبز تلقی میشد و همه جهان او را میشناختند.