رضا قیصریه، نویسنده و مترجم وضعیتش نسبت به چند سال پیش بهتر است و با اینکه قدرت تکلم خود را به دست آورده؛ اما حوصله نوشتن ندارد.
رضا قصریه صحبتهایش را اینگونه آغاز کرد: فرناندا پی وانو، استاد ایتالیایی اهل تورینو است که با همینگوی دوست بود و مدت زیادی با او رفتوآمد داشت. او خاطرات خودش از این نویسنده را نوشته است و من این اثر را با نام «همینگوی» ترجمه کردهام. البته چند اثر دیگر هم از همینگوی نیز ترجمه کردهام.
خالق «کافه نادری» در ادامه با اشاره به داستانهای تالیفی خود گفت: کافه نادری باعث شد که گریزی هم به حوزه تالیف داشته باشم. البته من دو اثر نوشتم، یکی «کافه نادری» و دیگری «هفت داستان».
درباره تجدید چاپ کتابهایش از او سوال میکنیم که آیا ناشران حقالتالیف و حقالترجمه آثارش را میدهند که او در جواب میگوید: بله میدهند. البته چیزی نمیشود؛ چون من زیاد کتاب ندارم. در شرایط فعلی دو سال طول میکشد تا یک کتاب تمام شود و به چاپ بعدی برسد و آن هم پولی نمیشود. من از هیچ کدام از ناشرانم نارضایتی ندارم چون حقم را پرداخت کردهاند.
اصغرصمدزاده که مدتی است با رضا قیصریه زندگی میکند و به نوعی پرستار اوست این حرفها را قبول ندارد و معتقد است که حقالتالیف قیصریه درست پرداخت نداشته است. او میگوید در پنج سالی که پیش رضا قیصریه زندگی میکند، کلا یک میلیون ۳۵۰ هزار تومان حق التالیف و حق الترجمه دریافت کرده است. قیصریه وسط حرف او میآید و میگوید: حوصله این گونه پیگیریها را ندارم. به خاطر دارم که رضا براهنی حوصله این کارها را داشت و به سراغ ناشر میرفت و پیگیر چاپ کتابهایش بود؛ اما من از همان زمان که پیگیریهای او را میدیدم به خودم میگفتم که حوصله چنین کارهایی را ندارم.
رضا قیصریه از آن دست مترجمان ناشرپسند است. بیش از خودش نگران ناشران است، به این موضوع توجه ندارد که اگر کاغذ گران شده، کتاب هم چند برابر شده است و برای ناشر فرقی نمیکند. او با ناراحتی میگوید: دلم برای ناشر میسوزد، این روزها شنیدهام که کاغذ خیلی گران شده است و ناشر گناه دارد.
اصغر صمدزاده به کتابی ایتالیایی اشاره میکند و میگوید: کتاب «در ستایش ۷۷ سالگی» با نام «گفتوگو در تهران» به زبان ایتالیایی در ایتالیا چاپ شده و خندهدار آنجایی است که ناشری ایرانی زنگ زد و گفت که دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان به ما بدهید تا این کتاب را در ایران چاپ کنیم. یعنی پول که نمیدهند، هیچ؛ به دنبال این هستند که پول هم بگیرند.
از او درباره آثار منتشر نشده سوال میپرسیم که در پاسخ میگوید: کتاب در حال انتشار چیزی ندارم. فقط «پیکاسو» مانده است که آن نیز آماده انتشار است و به زودی از سوی نشر نیلا منتشر میشود.
رضا قیصریه سال ۹۳ سکته مغزی کرد و از آن سال بازنشسته شد؛ او این روزها کمتر بیرون میرود و بیشتر افراد به دیدنش میآیند. او درباره وضعیت این روزهایش گفت: درآمدم از حقوق بازنشستگی دانشگاه آزاد است. من به خاطر مریضی بازنشسته شدم. از روزی که به خانه آمدم، شاگردانم به من سر میزنند؛ اما آنها هم دغدغههای خاص خودشان را دارند و گرفتار هستند و من نیز انتظاری از آنها ندارم.
او با اشاره به سینمای ایتالیا و سینمای ایران میگوید: آخرین باری که به ایتالیا رفتم، دیدم که در آنجا خاطر کیارستمی را خیلی میخواهند. چند روز پیش هم شنیدم که یک فیلم ایرانی به نام «متری شیش و نیم» در جشنواره فیلم ونیز گل کرده است و خیلی خوشحال شدم.
از ما اسم کارگردان را میپرسد. کمی درباره سعید روستایی برای او صحبت میکنم. کارگردان دهه هفتادی که با دو فیلم توانسته در سینمای ایران بسیار خوب بدرخشد. سعید روستایی را نمیشناسد، فیلم او را هم ندیده است اما میگوید: دیدم کلی این جوان را تشویق کردند. ایتالیاییها برای هر کسی انقدر دست نمیزنند. به نظرم این فرد هم مثل اصغر فرهادی بدرخشد. مطرح شدن در اروپا بسیار مشکل است و اگر این افراد چنین اتفاقی را رقم زدهاند، بدون شک کار بسیار ارزشمندی تولید کردهاند.
در آخر درباره مترجمان خوب ایتالیایی از او سوال کردیم که اظهار کرد: در میان مترجمان ایتالیایی، بهمن فرزانه مترجم خوبی است. البته من کار دانشجویان خوبم مانند خانم مهرگان و اعظم رسولی را نیز میپسندم.