«چهل تیکه» یکی از برنامههای شبکه نسیم است که در هفتههای اخیر روی آنتن این شبکه رفته و با دعوت از چهرههای سرشناس تلویزیون در دهه شصت و هفتاد مورد توجه قرار گرفته است.
برنامه «چهلتیکه» یکی از برنامههای تلویزیون است که برای خود تلویزیون و مخاطب همیشگی آن ساخته میشود. برنامهای که با زنده کردن خاطرات برای نسل دهه شصت و دهه پنجاه توانسته نظر مثبت طرفداران خود را جلب کند و در شرایطی که هر کدام از برنامههای تلویزیون به گونهای حاشیهساز میشوند، آرام و بدون حاشیه با گفتوگو با برنامهسازان و بازیگران تلویزیون در دهههای گذشته و پخش تصاویر خاطرهانگیز از برنامههای جذاب آن روزها مخاطب خود را به دست بیاورد. الهام حاتمی تهیهکننده و کارگردان و محمدرضا علیمردانی مجری برنامه «چهلتیکه» در کافه خبر مهمان خبرآنلاین بودند و درباره ایدههایشان برای این برنامه به سوالات ما پاسخ دادند. این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
چطور به این طرح دکور رسیدید؟
الهام حاتمی: وقتی من با آقای قانع درباره دکور حرف زدم،او قبلا برنامه «چهل تیکه» را دیده بود و با فضای برنامه آشنایی داشت. اوایل شروع همکاری هم تاکید کردم نشانههایی که معمولا ما را با گذشته پیوند میزند و زیاد استفاده شده مثل حوض و ماهی و دیوار آجری و گلدان شمعدانی و … نمیخواهم. زمان برد تا به نتیجه برسیم که دقیقا قرار است چه کاری انجام بدهیم. به نظرم شکل ایدهآل دکور برنامه را میبینیم. هر مهمانی که وارد میشود، چند لحظه اول فقط درباره دکور حرف میزند و هر کدام یک نکتهای از دکور برایشان جذاب است.
چرا میدان حسن آباد؟ این المانهای دکور انتخاب طراح دکور است یا خودتان؟
الهام حاتمی: با هم به این طرح رسیدیم. طراحی دکور ما حدود یکونیم ماه زمان برد. در صورتی که پیمان قانع معمولا چندروزه دکور طراحی میکند. طرحهای مختلفی رد شد تا به این طرح رسیدیم. ابتدا تنها نوار کاست در دکور مد نظرمان بود بعد وی اچ اس را اضافه کردیم و ترکیب اینها آنقدر جذاب شد که واقعا همه آن را دوست دارند. قرار بود دور دکورمان اول یک تصویر شهر باشد که دریک سیاهی دیده میشود. بعد نظرمان عوض شد و در جلساتی که داشتیم به این نتیجه رسیدیم که یک طرح معماری قدیمی استفاده کنیم و به میدان حسنآباد رسیدیم. به نظرم چیزی که الان میبینیم یکی از بهترین دکورهای تلویزیون است که خیلی ساده هویت برنامه را نشان میدهد.
به نظر شما چرا گذشته این همه برای ما جذاب است؟
محمدرضا علیمردانی: مردم دنیا سنتهایشان را نگه میدارند ولی به گذشته چندان فکر نمیکنند. سنتشان را به دلیل اینکه رسم و رسوم و تاریخ و فرهنگ کشور است نگاه میدارند. نشان میدهند با توجه به امکاناتی که وجود داشته که بودیم و چطور زندگی کردیم و رفتارهای خلاقانه ما به عنوان یک بشر چگونه بود. با همان امکاناتی که داشتند و سنتهایی که از پیش به آنها رسیده چگونه زندگی کردند. این را به عنوان تاریخ بشر حفظ میکنند که یادشان نرود رشد داشته و پیشرفت کردند. مثلا در یک برنامه استعدادیابی هندی یک بچه از گرسنههای فقیر زاغهنشین هندوستان روی صحنه میآید و فردی در حد آمیتا باچان که آنجا برایشان بت است به عنوان داور حضور دارد، بعد از اینکه بچه رپ هندی میخواند، این داورها با آن اصالت و استعداد، بعد از اینکه کار بچه تمام میشود، قطعا به این فکر میکند که این بچه هم برای همین خاک است و این جسارت را داشته که این مسیر را تا اینجا آمده. آمیتا باچان جلوی این بچه زانو میزند و بازوهای ضعیفش را در دست میگیرد و تحسینش میکند. به او یادآوری میکند چقدر میتواند برای کشورش سازنده باشد. از او میخواهد موسیقی را با کار خلاقه خودش مخلوط کند و یک ابداع جدید داشته باشد. با همین حرف این بچه را میسازد و راه را به او نشان میدهد. آن بچه به هر قیمتی که شده میرود و در این مسیر حرکت میکند و در آینده یک موزیسین بزرگ میشود مثل همین موزیسینهای جدید هند که بینهایت خلاق هستند و به موسیقی جهان خط میدهند. در هر مکتب و سبکی کار میکنند فوقالعاده هستند.
ولی به نظر میرسد ما آن آه و سوز را بیشتر از عبرت گرفتن دوست داریم.
محمدرضا علیمردانی: به این دلیل است که آدم سنتی آنجا متوجه شده که من باید تفاوتم با این نسل را بفهمم و چگونه باید راهنما و پشتیبان این خط باشم. حتی اگر قبلا توی سرش خورده باشد. ولی آدم سنتی ما اینطور نیست. نسل جدید را نابود میکند. گاهی هم در غالب دلسوزی و حس پدرانه هم این کار را انجام میدهد. گاهی حتی بعضی میآیند از من هم میپرسند مثلا این کار به درد ما میخورد یا نه؛ چرا من باید به کسی بگویم به درد کاری میخورد یا نه؟ من هرگز به کسی نگفتم. هر کس یک وجودی دارد و باید آنچه میخواهد را به دنبالش برود. همین که این رویا را دارد جدی است. شاید اصلا تو آمدی که این رویا را در خودت کشف کنی و بزرگترین موانع دنیا هم بر سر راهت باشد و رسالت تو در زندگی همین رد کردن این موانع باشد و این عبرت برای خیلیهای دیگر باشد. اصلا قرار است با گذر از این ناامیدی، امید خیلی از ناامیدان باشی.
برنامه «چهل تیکه» چرا به این نوستالژی اینقدر اهمیت میدهد و اصلا چرا این نوستالژی اینقدر مهم است که سوژه یک برنامه شود؟
الهام حاتمی: هدف ما در این برنامه یادآوری مواردی بوده که قبلا داشتیم و الان نداریم. چیزهایی که سرمایهمان بوده و فراموششان کردیم. یا چیزهایی که برای ما آموزنده است و با نگاه به آنها میتوانیم آینده را بهتر بسازیم. به عنوان مثال ما یک سری هنرمند داریم که سالهاست کار نمیکنند ولی سرمایه ما هستند. وقتی شهره لرستانی میگوید من ایدههای زیادی دارم که دلم میخواهد بسازم، این آدمها به نظر من یادآوری میشوند. ما در گذشته سرمایههایی داشتیم، در جنگ همه در کنار هم دستهای هم را گرفته بودیم، همه جور تحریم و سختی داشتیم، زندگی سخت بود اما خیلی خوب از آن دوران گذر کردیم. برنامه ما قصد ندارد تنها روی این نکته دست بگذارد که نوستالژی جذاب بوده. می خواهد بگوید قدر سرمایههایمان را بدانیم و حس میکنم تا این قسمت برنامه که پخش شده، در رسیدن به این هدف موفق بودیم. چون مخاطب برنامه ما وقتی از پای برنامه بلند میشود، حس جالبی دارد از اینکه مثلا زمانی که توپ و موشک و سروصدا بوده آقای محبی را داشتیم که داخل سنگرها و پناهگاهها برای مردم برنامه اجرا میکرده برای اینکه مردم آن لحظه درد را فراموش کنند. این یعنی همراهی برای کم کردن رنج در دورهای که دوره سختی بود. اینکه بخواهیم این دوره را فراموش کنیم و روی آن درپوش بگذاریم برای اینکه نبینیم یک اشتباه بزرگ است. بهترین آثار کودک ما در آن دوره ساخته شده. چون انگیزه داشتند، بچههایی که در جنگ و درد هستند برنامهای ببینند که حالشان را خوب کند. چقدر کار موزیکال خوب داشتیم، چقدر از خوانندهها و آهنگسازهای درجه یک کارهای درجه یکشان را آن دوره برای کودکان میساختند و برای بچهها کار میکردند. برای همین کارهای کودک آن دوران اینقدر خوب است.به نظرم برنامه «چهل تیکه» هدفش را درست انتخاب کرده. ما میخواهیم بگوییم گذشته کلی چیزهای باارزش داشته که میتوانیم آن را به آینده وصل کنیم و کلی اشتباه داشتیم که باید همانجا آنها را جا بگذاریم و از آن عبرت بگیریم.
ولی این هدفهای ایدهآلی که شما میگویید خیلی برداشت من به عنوان مخاطب از برنامه شما نبود. برای اینکه به این اهداف برسید چه برنامههایی دارید؟
الهام حاتمی: یکی از کارهایی که ما به دنبالش هستیم این است که یادآوری کنیم چه سرمایههایی داریم. مثلا صداپیشه زی زی گولو در برنامه ما میگوید من هنوز کلی ایده در سرم دارم، یا مثلا رضا فیاضی میگوید اگر به من فرصت بدهید میدانم چه کارهایی میخواهم انجام بدهم. یا آقای پسیانی از گذشتهای که داشتند حرف میزنند. با وجود اینکه مادرشان هنرمند بوده دوست نداشته فرزندش بازیگر شود اما این آدم چطور زحمت کشیده و بالا آمده و به نسل آینده میگوید هیچکس از نقطه صفر یکباره به صد نرسیده. یکی از نکاتی که خیلی طلایی است و در برنامه ما به آن اشاره میشود همین است که آدمهایی که در زندگیشان به یک نقطهای رسیدهاند به راحتی آن را به دست نیاوردهاند. آدمهایی که این نقطه طلایی در زندگیشان همیشه مانده آدمهایی بودند که در هر کاری سختیهایش را کشیدند.
یکی از نکات دیگر درباره «چهل تیکه» سفید بودن دکور آن است. نترسیدید توی ذوق مخاطبی بخورد که به دکور روشن خیلی عادت ندارد؟
الهام حاتمی: این ریسک بزرگی بود. چون در رنگ تیره همه چیز زیباتر دیده میشود ولی در رنگ سفید این طور نیست. این روحیه تیمی بوده که پشت این کار است. ما دلمان خواسته بگوییم همه چیز روشن است، آینده روشن و طلایی است، فقط باید در کولهباری که از گذشته داریم را باز کنیم و ببینیم از چه چیزهایی میتوانیم برای آینده استفاده کنیم و چه چیزهایی کولهبارمان را سنگین کرده باید که باید آن را زمین بگذاریم. من فکر میکنم در این کار موفق بودیم اگرچه این روزها دعوت کردن یک سری مهمانها به خاطر شرایطی که دارند سخت است و ما خیلی دوست داریم در برنامهمان باشند چون تاریخ تلویزیون هستند.
مخاطب برنامه شما چند ساله هستند؟
الهام حاتمی: مخاطب برنامه ما متولدان دهه پنجاه، شصت و حتی چهل هستند ولی برای من خیلی جالب است که در پیامهایی که برای برنامه ما میآید بچههایی که در سنین کمتر و جوانتر هم هستند، برنامه را میبینند. یک دلیلش هم فضای موزیکالی است که ما به کار اضافه کردیم و بازخوانی آهنگهای قدیمی در فضای استودیو با تماشاچیها است. از طرف دیگر بسیاری با بچه هایشان برنامه را می بینند و با تصاویری که از این برنامه پخش میشود خاطرهبازی میکنند،قطعا برنامه برای نسل جدید هم جذاب میشود.
یعنی واقعا هنوز فکر میکنید که افراد با فرزندانشان تلویزیون میبینند و این انتقال تجربه نسلی اتفاق میافتد؟
الهام حاتمی: به نظرم آدمهایی که مخاطب تلویزیون هستند، بله. وقتی ما در استودیو هر چه میگوییم زیر ۳۰سال نیایند ولی باز هم نوجوانها میآیند و میگویند ما این نوستالژیها را دوست داریم و به آن علاقمند هستیم، این نشانگر این است که مخاطبی هم که در خانه است هم از هر نسلی می تواند باشد.
الان مثلا وقتی آقای علیمردانی را در برنامه شما میبینند به خاطر «دیرین دیرین» میبینند یا به خاطر برنامه «چهل تیکه»؟
الهام حاتمی: به نظر شما چه تعداد از آدم هایی که برنامه را می بینند میدانند که ایشان «دیرین دیرین» را گفتند؟ شما مخاطب عام را ببینید. خیلی از افراد شاید اطلاعاتشان در این حد نباشد. آقای علیمردانی یک دوبلور موفق است، فقط هم «دیرین دیرین» نیست. قطعا شغل ایشان و جذابیت شخصیت ایشان یکی از بردهای برنامه ما است. من درباره این موضوع هیچ تردیدی ندارم و خیلی هم سخت ایشان را راضی کردم که اجرای این برنامه را قبول کنند و الان هم از انتخابم و از پافشاری که داشتم راضی هستم. چون به نظر من او خودش رنج کشیده آن نسل است و اتفاقا تجربیات جالبی را با خودش آورده. در برنامه ما یک قسمتی داریم که آقای علیمردانی قصههای طنزی از زندگی آدمهای اطراف خودمان و خودشان را تعریف میکنند و دردهای گذشته را با لبخند تعریف میکنیم.
با توجه به اینکه شبکه نسیم الان در نبود «دورهمی» و «خندوانه» به رکود رسیده است، شما برنامهای را دارید که بخشهایی از گفتگوی آقای علیمردانی با مهمانها زیاد وایرال میشود.
الهام حاتمی: در فصل قبل ما درباره کارها و آثار یک فرد صحبت میکردیم بدون اینکه خودش حضور داشته باشد ولی الان با حضور خود فرد این کار را انجام میدهیم. به زودی هم یک بخش به برنامه اضافه میشود که ما شب آدمهای مختلف را میگیریم. به زودی شب داوود رشیدی و خسرو شکیبایی را خواهیم داشت و از نزدیکان این افراد به برنامه دعوت میکنیم. به نظر من همه آدمهای موفق گذشتهشان را حفظ کردند. خوب است که گذشته آدمها یادشان بماند ولی خوب نیست که در گذشته بمانند. آقای علیمردانی یک جمله جالب دارد. میگوید هر کس بلد است با زنده نگه داشتن خاطرات، حال خودش و دیگران را بهتر کند، زندگی را نباخته. به هر حال خاطرات در وجود ما میماند ولی ما قرار نیست در خاطرات غرق شویم. آقای پسیانی که به برنامه آمده بودند میگفتند بیشتر شاگردهایشان جوان هستند برای اینکه بتواند آنچه بلد است را به آنها یاد بدهد. این مکته مهمی است. اگر هر فرد فوت کوزهگریش را به نسل بعد یاد بدهد دیگر اشتباهات گذشته دائما تکرار نمیشود.
ولی به نظر میرسد این ویژگی در ما هست که نخواهیم کسی رقیبمان شود.
الهام حاتمی: بله همینطور است ولی ما اگر با این مساله کنار بیاییم، صنعت و فیلمسازیمان رشد میکند. هر وقت ما یک آدم بااستعداد میبینیم سعی میکنیم او را کنار بزنیم؛ اتفاقا باید کنار خودمان بگذاریم تا رشد کردنش را ببینیم.
یک جا گفتید که در دعوت از مهمانها کار سختی دارید. چه اتفاقی میافتد؟ مسائل مربوط به اسپانسرینگ است یا لیستهای سیاه پرتعداد تلویزیون؟
الهام حاتمی: ما تا به حال برای دعوت به کسی از لحاظ تلویزیون به مشکل نخوردیم. اما درباره اسپانسر یک نکته را توضیح بدهم. من هیچوقت نخواستم برنامهام اسپانسر داشته باشد و الان هم دلم نمیخواهد. نمیگویم اگر اسپانسر بیاید این به مشکل میخورد ولی این برنامه برای تلویزیون است و نباید آدم غریبهای در این برنامه وارد شود. من دوست دارم این برنامه همینطور ادامه پیدا کند و امیدوارم اگر قرار شد ادامه پیدا کند، همچنان خود شبکه نسیم از آن حمایت کند. در دعوت از مهمانها یک مقدار مشکلات مالی وجود دارد ولی همه مشکل مسائل مالی نیست. گاهی به انتخاب مهمانها هم برمیگردد. مثلا بعضی دوست ندارند دیده شوند، بعضی خلوتی گزیدند و دوست دارند تنها باشند، سنی از آنها گذشته و دوست ندارند مردم آنها را با چهره امروزشان ببینند…
چه کسانی بودند که خیلی دوست داشتید و نشده؟
الهام حاتمی: از آدمهایی که من دعوت کردم و خیلی دوست داشتم بیایند اما نشده، خانم برومند، آقای طهماسب، آقای جبلی و … بودند. این آدمها تاریخ تلویزیون هستند.
یعنی شما هیچ مهمانی از «کلاه قرمزی» نتوانستید داشته باشید.
الهام حاتمی: نه متاسفانه. اگرچه خانم برومند آنقدر کارهای درجه یک داشتند هر آدمی میآید یک ربطی به خانم برومند دارد و برای همین میگویم تاریخ تلویزیون هستند.
درباره کار کودک حرف زدیم. الان تقریبا میتوان گفت هیچ کار شاخصی نه در سینما و نه در تلویزیون برای کودک نداریم و کاملا بازی یکطرفه به نفع برنامههای خارجی است. آن زمان هم چون برنامه خارجی ندیده بودیم برنامههای داخلی کودک برایمان جذاب بود؟ انتخاب دیگری نداشتیم.
الهام حاتمی: نه اینطور نیست. اگر اینطور بود الان باید جذابیتشان را از دست میدادند.
ولی هنوز هم چاق و لاغر و سمندون و بچهها سلامت باشید ترسناک هستند. حتی از بازم مدرسهم دیر شد استرس میگرفتیم.
الهام حاتمی: غیر از اینها کارهای جذابی مثل «خونه مادربزرگه» یا «آقای حکایتی» داشتیم که هنوز هم در ذهنمان مانده. در تحقیقاتی که در دنیا انجام شده ثابت کرده است که موسیقی باعث میشود آموزشی که به بچهها داده میشود پس ذهنشان بماند. من خودم به عنوان کسی که سالها در پخش شبکه یک کار کردم، معتقدم که از وقتی که برنامههای کودک به یک شبکه جدا منتقل شد انگار خیلی مخاطب کودک ریزش پیدا کرد. فکر میکنم وقتی در یک شبکه روزی یک ساعت برنامه کودک پخش میشود، بیشتر دیده میشود. حتی مثلا شبکه نسیم هم الان باید یک باکس برنامه کودک داشته باشد چون شبکه نشاط و سرگرمی است. به نظرم تلویزیون یک خانواده است و همه باید از هم حمایت کنند. وقتی شبکه پویا یک برنامه کودک خوب پخش میکند باید شبکه دو یا یک آن را تبلیغ کند. اتفاقا این روزها خیلی برنامه خوب ساخته میشود ولی یا زمان پخش مناسبی ندارد.چقدر صداهای خوب، تصاویر خوب، گرافیک خوب دارند. وقتی یک انیمیشن داخلی در دنیا جایزه میگیرد، اگر اینجا دیده نمیشود حتما یک ایرادی وجود دارد. مثلا ساعت پخش یا بستر پخششان خوب نیست. نسل ما با آن برنامهها خاطره دارد ولی نسل جدید فرق میکند. ما یک هفته صبر میکردیم تا ادامه یک قصه را ببینیم. نسل جدید اینطور نیست.
الان جنگ اسپانسرها به برنامه کودک هم رسیده.
الهام حاتمی: من ترجیح میدهم در اینباره حرف نزنم چون هیچوقت نخواستم اسپانسر داشته باشم.
برای اینکه به شما پول ساخت برنامهتان را دادند.
الهام حاتمی: یک برنامهای که اسپانسر دارد قیاس مالیاش با برنامهای که اسپانسر ندارد شدنی نیست. چون باید با اقتصاد مقاومتی برنامه بسازید.
شما وقتی پیمان قانع را برای دکور آوردید یک حداقلی را داشتید.
محمدرضا علیمردانی: قانع کاملا رفاقتی کار کرد.
الهام حاتمی: من خودم کارم را خیلی دوست دارم و چون پدرم نظامی بوده عادت کردم به اینکه زندگیم را مدیریت کنم و فکر میکنم این هم در کار من تاثیر داشته. از همه مهمتر اینکه من در این کار دوستان خوبی داشتم که بدون آنها این اتفاق نمیافتاد. فواد صفاریانپور، پیمان قانع و … با من همراهی و رفاقت کردند که این کار پیش برود. سعی کردند با این پروژه کنار بیایند که به نتیجه برسد. این برنامه حاصل دو سال عمر من در آرشیو است.
دسترسی به این آرشیو برای شما راحت بود؟
الهام حاتمی: قطعا کار آسانی نیست . آقای میرمیرانی به من میگفت نوستالژی یک موضوع زنانه است. همیشه در خانه زنها هستند که آلبومها و دفترهای قدیمی بچهها را نگه میدارند و خیلی به ظرافت و حوصله نیاز دارد. من واقعا حرفهام را خیلی دوست دارم و برای همین با عشق انجامش میدهم. الان به هیچ چیز فکر نمیکنم. نه پول و نه موقعیت اجتماعی و … تمام فکرم این است که برنامه تمیز باشد و مشکلی نداشته باشد. مهمانهایی که انتخاب میکنم حرفی برای گفتن داشته باشند و فکر میکنم این علاقه را به همه گروه تسری دارند و تحت تاثیر این علاقه من واقعا دارند زحمت میکشید.
آقای علیمردانی از تئاتر و دوبله و صداپیشگی و خوانندگی و … همه کارها را امتحان کردید. از تجربه اجرا بگویید. یک دورهای هر شبکه تلویزیون یک بازیگر مجری بود. چه شد که وارد اجرا شدید و چه شد که اجرای «چهل تیکه» را پذیرفتید؟
محمدرضا علیمردانی: من وارد هر کاری شدم به این دلیل بود که بخشی از بازیگری محسوب میشود. اگر در حوزه صدا پیش رفتم به این دلیل بود که جز درسهایم بود. یک بازیگر باید خواندن، ساززدن و اجرا بلد باشد. جز مشقهای هفتهگی ما استندآپ کمدی و تراژدی بود. هیچوقت هم فکر نمیکردیم یک روز یک شغل مجزا باشد و افرادی بیایند بابت این کار دستمزد بگیرند. بخشی از درس ما بود و چون دغدغهام بازیگری بود همه را تجربه کردیم. هر کاری پیش آمده و دیدم حالم با آن خوب است پیش رفتم. انتخاب اشتباه هم داشتم، گاهی بین بد و بدترانتخاب کردم، چون در تمام این مسیر باید از همین طریق امرار معاش میکردم. در همان جوانی ازدواج کردم، فرزنددار شدم و باید خرج زندگی را هم میدادم. نیما رئیسی یک بار گفت آنطور که به ما بازیگری یاد دادند به ما گفتند یک بازیگر باید یکسری از کارها را بلد باشد، ما گیر نمیدهیم به همصنفهای خودمان که مثلا چرا در فلان حیطه کار نکردید ما محکومیم به اینکه چرا چند کار با هم انجام می دهیم؟ یک بازیگر ترجیحا بهتر است که همه اینها را انجام بدهد و بلد باشد. تفاوت یک بازیگر به عنوان یک آرتیست با خیلی از هنرهای دیگر همین است. همیشه از اجرا گریزان بودم. همانطور که مثلا از به طور مستقل استندآپ اجرا کردن گریزان بودم. وقتی خانم حاتمی با من صحبت کردند از نگاهشان به موضوع نوستالژی خوشم آمد و از شخصیت خودشان. بعد از اینکه پذیرفتم یک گرفتاری داشتم که وقتهایم را چطور تنظیم کنم. چون یک مصیبت دیگری که ما داریم این است که یک سرماخوردگی ساده باعث میشود چند تا پروژه بخوابد چون وابسته به دخالت من است و به سختی خودم را به «چهل تیکه» رساندم و تا اینجا هم آمدیم.
کلا اجرا را ادامه میدهید؟
محمدرضا علیمردانی: من دوست ندارم اسمش را اجرا بگذارم. چون مجریها معمولا به این شکلی که من عمل میکنم عمل نمیکنند. نه اینکه نمیتوانند. هر کسی پرستیژ و استایل خودش را دارد. ما هم این را تجربه میکنیم. شاید در فصل بعدی یا قسمتهای باقیمانده دست به کارهای دیگر هم زدم. نسبت به هدف برنامه و آنچه پشتش است، آنچه در تواناییهای من هست میتواند قابل استفاده باشد. برای من این کار هم بخشی از بازیگری است. به دوستان مجری هم گفتم که قصدم این نیست که پا در کفششان بکنم.
ولی این کار را کردید. بخش گفتگوی برنامه شما تمام المانهای اجرا را دارد.
محمدرضا علیمردانی: بله ولی زبان خودم است. حس و حال خودم است.
الهام حاتمی: به نظر من مجریها خیلی دوست دارند دیده شوند ولی آقای علیمردانی این ویژگی را ندارد. خیلی از مهمانها بعد از برنامه به من گفتند که آقای علیمردانی به ما اجازه میدهد که حرف بزنیم و مدام توی حرف ما نمیآید و یکی از چیزهایی که جالب است همین استقبال مهمانها بود. سبک اجرای آقای علیمردانی این است که مهمان را آزاد میگذارد. اجازه میدهد آنچه دلش میخواهد بگوید. البته این ویژگی برنامه ما هم هست که گاهی مهمان تا دو ساعت هم حرف میزند چون این تاریخ است و باید حفظ شود. گفتوگوهایی اتفاق میافتد که ممکن است هیچ جای دیگری دیده نشود. آقای علیمردانی این اجازه را میدهد که فرصت داشته باشند تا زمانی که میخواهند حرف بزنند.
علیمردانی: به خاطر محدودیت زمان در پخش ممکن است برنامه کوتاه شود ولی مهمانها راحت حرفشان را میزنند. شما جواب سوالتان را گرفتید که چرا اجرا میکنم؟
بله. بخشی از بازیگری شما است اما آقای علیمردانی که اینقدر بازیگری برایش اهمیت دارد الان به عنوان بازیگر هم شناخته میشود.
محمدرضا علیمردانی: درست است. اگر بخواهم بگویم به عنوان هدف برای خودم چطور چیده بودم، میگفتم من اول بازیگری خواهم کرد و با بازیگری بالا میروم بعد خوانندگی و بعد صداپیشگی. این تصمیم من بود ولی تصمیم خدا برعکس من بود و اینطور چید.
یک ویژگی که خیلی به شما کمک کرده همین است که میگویید هر چه پیش آمد خوش آمد.
محمدرضا علیمردانی: بله. تسلیمم
پیش از برنامه درباره مهمانها چقدر میخوانید و اطلاعات کسب میکنید؟
محمدرضا علیمردانی: آنهایی که همکاری یا رفاقتی با هم داشتیم که دربارهشان میدانم درباره بقیه هم یک منبع اطلاعاتی در کنارم دارم به اسم خانم حاتمی که از او کمک میگیرم. یک سری اطلاعات را قبل از برنامه میدهند و یک سری را هم نمیدانم عمدی در کارشان است یا فرصت نمیشود در حین مصاحبه میدهند.
الهام حاتمی: گاهی لحظه ایجاب میکند که یک موضوعی را بیشتر بسط بدهیم.
محمدرضا علیمردانی: من به این روش احترام میگذارم. اینکه یک موردی را قبلش ندانم و در حین برنامه به من بگویند هم خوب است.
برای فصل بعد چه برنامهای دارید؟
محمدرضا علیمردانی: ما هنوز برای همین فصل کلی برنامه و رونمایی داریم.
الهام حاتمی: نیما رئیسی به ما به عنوان خواننده اضافه میشوند. ساختن یک برنامه در این ابعاد یک سری آزمون خطاها دارد. ما یک تیم فکری داریم که با آنها متنهای استندآپ ابتدای برنامه را بارها و بارها میخوانیم و چکشکاری میکنیم. یک سری سوالات ثابت هم داریم که مثلا حتما درباره رویاهای آدمها از آنها میپرسیم و اینکه این رویاها چه تاثیری در زندگیشان داشته. یک سوالهای شاخصی داریم و مدام هم سعی کردیم آنها را پختهتر کنیم و ایرادات را برطرف کنیم. بعضی آدمها گفتوگو را میبندند. شما هر تلاشی میکنید گفتوگو بسته است، برای این گفتوگو هیچ کاری نمیشود کرد. اما بعضی از آدمها مدام خودشان بحث جدید باز میکنند و بحث را ادامه میدهند. در این گفتوگوهای باقیمانده ایدههایی که داریم اگر عملی شود حتما برنامه جذابتر خواهد شد. درباره فصل بعد هم تصمیم با شبکه است که ادامه دهیم یا نه. اگر قرار شد ادامه دهیم انشالله پرتوانتر پیش میرویم.
درباره نیما رئیسی گفتید. همین ویژگی نوستالژیک بودن برنامه باعث شد برای تیتراژ هم سراغ یک ملودی قدیمی بروید؟
الهام حاتمی: بله. کسی که تلویزیون را روشن میکند و برنامه ما را روی حالت بیصدا میبیند، میفهمد برنامه درباره چیست و از سوی دیگر کسی که در اتاق دیگر باشد و فقط صدای برنامه ما را بشنود هم باید بفهمد برنامه درباره چیست. به نظرم نیما رئیسی یکی از بهترینهایی است که کارهای گذشته را خیلی خوب میخواند. این آهنگ هم براساس یک ملودی قدیمی است که نیما رئیسی آن را بازسازی کرده است. ترانه خیلی خوبی هم آقای غیاثی گفتند و اینها در کنار هم موسیقی تیتراژ ما را به این شکل درآورده که من خیلی دوستش دارم. نیما رئیسی در کنار محمدرضا علیمردانی دو آدم بیادعا هستند که هر دو به پیشرفت هم کمک میکنند.
این روزها بحث داغ تلویزیون کپی بودن برنامههای سرگرمی تلویزیون است. ما چرا در سرگرمی سازی در تلویزیون خلاقیتی نداریم؟
محمدرضا علیمردانی: خوشبختانه این موضوع شامل حال برنامه ما نمیشود. افتخار ما این است که کپی از هیچ برنامه خارجی و داخلی نیستیم. «چهل تیکه» تنها برنامهای دراین دست برنامهها است که کاملا خلاقانه و نو است و به تولیدات خود تلویزیون میپردازد. این برنامه از این جهت که به گذشته و برنامهسازان گذشته و نوستالژیهای آن میپردازد به نظر من خیلی خلاقانه است.
الهام حاتمی: ما از جایی کپی نکردیم. دکورمان کپی نیست و همه چیز در این برنامه اصل است و برای همین خیلی مجبور شدیم آزمون و خطا کنیم. به این دلیل که هیچ کس تجربهای در این زمینه نداشته که ما از آن استفاده کنیم. من یک نکتهای که باید حتما بگویم این است که این برنامه در بدو شروع و ادامه پیدا کردنش به دلیل اعتماد و کمکهای آقای احسانی بود که از این برنامه حمایت کرد و پشت این برنامه ایستاد. برای تمام اعتمادی که به من شد سپاسگزارم.