برخی عقیده دارند که روش صحیح در رویارویی و نقد اثر هنری، آن است که بدون پیش زمینه ذهنی نسبت به آثار پیشین هنرمند، مواجهه صورت گیرد. گاهی اما مولفه های مشترک مضمونی، فرمی و یا ساختاری چنان در آثار یک هنرمند پر رنگ و تکرار شونده هستند که حتی شاید مقایسه و تحلیل این مولفه ها در میان آثارشان ضروری به نظر برسد.
کارنامه رسول صدر عاملی به گونه ای است که ناگریز باید او را از دسته دوم بدانیم. فیلم هایی چون «من ترانه ۱۵ سال دارم»، «دختری با کفش های کتانی»، «دیشب باباتو دیدم آیدا» و اکنون «سال دوم دانشکده من»، نقاط مشترک فراوانی دارند. صدر عاملی در این فیلم ها، سعی در بازنمایی دنیای درونی دختران نوجوان و جوان دارد و هر بار تلاش دارد از زاویه ای تازه به این مسئله ورود کند. بر خلاف عده بسیاری که ساخت چنین فیلمی را از صدر عاملی بعید می دانند، نگارنده تصور می کند این اثر در ادامه دغدغه های این فیلمساز ساخته شده و جهانی متفاوت از باقی آثار او ندارد. با این تفاوت که نگاه سازنده اثر درونی تر شده و تلاش کرده است این بار سلوکی ذهنی و روانی دختری حدودا ۲۰ ساله را در جامعه معاصر روایت کند.
قدم اول برای ورود به جهان فیلم، نام آن است. صدرعاملی با تاکید بر «سال دوم» دانشکده در عنوان فیلمش، قصد دارد بر سن شخصیت ها تاکید کند که در آن ظرافتی وجود دارد؛ اینکه آنچه از مهتاب و آوا می بینیم با توجه به سن آنها قابل تحلیل است و برای مثال دانشجوی سال آخر کمتر درگیر چنین مسائلی است و احتمالا رفتار محتاطانه تری در چنین موقعیتی دارد .در جلسه پرسش و پاسخ دوره گذشته جشنواره فیلم فجر، صدر عاملی در پاسخ به اعتراض برخی منتقدان که فیلم را توجیه کننده و عاملی در جهت عادی سازی خیانت می دانستند، فیلم خود را اثری در باب غریزه انسانی دانست که در هر جغرافیا به یک شکل نمود دارد. اتفاقا مسئله کلیدی که موجب خوانش های گوناگون و بعضا سوء تعبیر هایی از اثر شده، همین درون مایه پیچیده آن است. اساسا پرداخت به «غریزه انسانی» از منظر سینمایی، امری است دو پهلو، چرا که در این مورد بخصوص، ناخودآگاه، فیلمساز مجبور به قضاوت کردن است. اساساً پرداختن به چنین زیرمتن دشواری، بدون جانبداری یکی از دوسویه خیر و شر که برداشتی ازلی- ابدی از مفهوم غریزه انسانی است، امری اجتناب ناپذیر است.
صدر عاملی در گفت و گو هایش اشاره کرده برای نزدیک شدن به جهان شخصیت هایش، مدت زیادی را صرف تحقیق و معاشرت با دختران دانشجوی سال اولی و دومی کرده است و در پی آن تلاش داشته اثری باورپذیر و از لحاظ منطق روایت، فیلمی مستند درباره این رنج سنی بسازد. نشانه های فراوانی وجود دارد که گفته های صدر عاملی را مبنی بر پژوهش پیش از ساخت اثر تایید کند، اما به دلیل آنکه فیلمساز نتوانسته از عقیده شخصی اش( قضاوت خود) در خصوص رفتار مهتاب( سها نیاستی) اجتناب کند، رد پای حمایت و پشتیبانی فیلمساز از تصمیم های او به کلیت فیلم ضربه زده است. با این وجود سال دوم دانشکده من واجد ویژگی های قابل تاملی، بخصوص در مسیر روایت داستان است. سکانس افتتاحیه فیلم، منصور، نامزد مهتاب او را تا رسیدن به هم دانشکده ای هایش برای شروع سفر همراهی می کند. اختلاف سنی آن دو و عدم رضایت قلبی طرفین از رابطه با یکدیگر، به درستی به تصویر کشیده شده است. در ادامه، سفر مهتاب و دور شدن او از منصور معنایی تمثیلی یافته و به وجود فاصله زیاد میان او و نامزدش اشاره دارد. همچنین علاقه و کشش مهتاب به علی نامزد دوستش، پرداخت قابل قبولی دارد. چرا که ویژگی هایی چون جوانی، زیبایی،خوش صحبتی، ثروت و به طور کلی هر آنچه که بیشتر برای دختری در سن او جذاب به نظر می رسد و او خلا آن ها را در زندگی اش احساس می کند را در علی می یابد که نامزدش منصور فاقد اکثر آن هاست. همچنین سکانس هایی که مهتاب ماجرای قرارهایش با علی را با علم به اینکه آوا می شنود، مو به مو برای او بازگو می کند، بیشتر به قصد تطهیر رابطه خودش با علی است؛ این که میانشان اتفاقی نیفتاده و با بازگو کردن آن ماجراها برای آوا، سعی در آرام کردن وجدان خویش دارد. اما وجود چنین رفتارهایی از جانب مهتاب، منطق عینی واضحی ندارد و به همین خاطر موجب سوء برداشت هایی شده است تا جایی که عده ای او را گرفتار خواسته های نفسانی و بیماری سادیسمی می دانند!
البته نباید از نقش پرویز شهبازی در مقام نویسنده فیلمنامه نیز غافل شد. او در ساخته های پیشین خود نشان داده است که نسبت به جوانان و مسائل آن ها دغدغه مند است. اما همواره میان فیلمنامه هایی که خود ساخت آن ها را بر عهده داشته و فیلمنامه هایی که به دیگران واگذار کرده است، اختلاف فاحشی در سطح کیفی مشاهده می شود. اینطور به نظر می رسد که فیلمنامه های واگذار شده، آن نگاه تیز بین را در ترسیم مختصات دقیق روابط و شخصیت پردازی ها ندارد و همواره نتیجه نهایی از این حیث دارای ضعف های آشکار است. باقی شخصیت های فیلم از خانم نوزاد (ویشکا آسایش)، سرپرست دانشجویان در سفر، تا پدر آوا (علی مصفا) نقشی کنش گرایانه در روایت ندارند و بیش از اندازه تک بعدی به نظر می رسند. خصوصا پدر آوا که می توانست نقشی پررنگ تر در مسیر قصه ایفا کند. همچنین سکانس پایانی فیلم بیش از اندازه تحمیلی به نظر می رسد و تماشاگر نمی تواند دلیل تغییر رویه مهتاب و بازگشت او به نامزدش منصور را درک کند و تحول به یکباره او، بدون منطق است.
«سال دوم دانشکده من» مانند هر فیلم دیگری، ویژگی ها و کاستی هایی دارد، اما در زمان جشنواره و پس از آن در اکران عمومی، بیش از هر چیز کاستی های فیلم مورد بحث قرار گرفت و متاسفانه نقاط مثبت فیلم که بعضا تاکنون سابقه ای در سینمای ایران نداشته است کمتر مورد توجه قرار گرفت. بدون شک این فیلم به سبب رفتار شناسی شخصیت هایش، در آینده بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت.