رضا فیاضی میگوید، صحبتهایش درباره مهران مدیری پخش شد و در مورد سحر قریشی هم همینطور بود؛ ناقص پخش و منتشر شد.
بخشهایی از گفتگو با این بازیگر و نویسنده را مرور میکنیم.
بگذارید مقداری درباره مشکلات و دغدغههای پیشکسوتان تئاتر، سینما و تلویزیون صحبت کنیم که خودتان هم جزو همین طیفید. شخصیتهایی مثل “فردوس کاویانی” دوست ندارند جلوی دوربین باشند و از عکاس فراریاند. مصاحبه نمیکنند اما سالها برای مردم خاطره آفریدند…
برای من خیلی افتخار است با امثال فردوس کاویانی کار کردهام و در کارنامهام ثبت شده است. با او روی صحنه حاضر شدم و”هاملت و سالاد فصل” را بازی کردیم. آن زمان هم فردوس دچار فراموشی میشد و در واقع با هم خاطرهها داشتیم. وقتی میشنوم بیمارند و سالهای سال هم کاری از او نمیبینم دلم میگیرد. فراموش شدن خیلی سخت است و آوردن اینطور آدمها پای تلویزیون و جلوی دوربین هم کار زیاد درستی نیست. وقتی به علت بیماری، چهرهشان آن صلابت گذشته را ندارد؛ همین چندی پیش در سریال نمایش خانگی مهران مدیری، محسن قاضیمرادی را دیدم اشکم جاری شد. یا فریماه فرجامی را روی آنتن آوردند دلم به درد آمد. این چهرهها برای مردم خاطرهانگیزند. خدا نکند من به جایی برسم که نتوانم تکلم کنم و مردم با ترحم به من نگاه کنند.
دوست دارید درباره انتقادی که از برنامه “دورهمی” و مهران مدیری داشتید اینجا صحبت کنید.
بگذارید من در این مجال درباره پخش آن ویدئو صحبت کنم. متأسفانه بعضی از دوستان ناجوانمردانه حاشیه میسازند یعنی تیترهایی که انتخاب میکنند تیترهای منصفانه و خوبی نیست یا بخشی از صحبتها را تقطیع میکنند. بخشی از صحبتهای من درباره مهران مدیری پخش شد و در مورد سحر قریشی هم همینطور بود؛ ناقص پخش و منتشر شد. من در آن برنامه راجع به دروغگویی صحبت میکردم و به نقد تئاتر برمیگشت؛ راجع به تئاتر از من پرسیدند نظرتان راجع به تئاتر چیه؟ و اصلاً این مفهومی که انتقال داده شد درست نبود. باید کامل پخش میشد تا تکلیف مخاطب با این ویدئو و مفاهیمش روشن شود. من گفتم جای خیلی از هنرمندان بزرگ ما خالی است و آدمهای حاشیهدار در میدانند؛ یادم نمیآید از سحر قریشی نام برده باشم اما از این نام بردن غرضی نداشتم. من راجع به دروغ و مفاهیم خیلی مهمتر صحبت میکردم اما طوری نمایش داده شد که جایگاه آن مفهوم و بحث را پایین آورد. من نامی از مهران مدیری و برنامه “دورهمی” نبردهام و فقط گفتم دروغگویی از خانواده شکل میگیرد به جامعه کشیده میشود ما نمیتوانیم بگوییم ما آدمهای بدبختیم.
با رامبد جوان “نوعی دیگر” را کار کردید و شنیدیم که شما ایشان و خیلیهای دیگر را معرفی کردید.
رامبد جون از بچههای من و خیلی جوانتر بود که در فرهنگسرای بهمن با هم کار میکردیم. همکار ما به نام اکرم قاسمی گروه جوانی را برای ما آورد و گفت که ما میخواهیم تئاتری کار کنیم (سالهای ۷۱ و ۷۲). گفت بیا تئاتر کار کنیم و نامش “بازی، شادی، نمایش” شد. رامبد جوان، خواهرش پوپک جوان و چند نفر دیگر، کار دلنشینی شد. من تئاتر دیگری را با فیتیلهایها داشتم و آنها را من به تلویزیون معرفی کردم. خدا را شکر که برنامههایشان گرفت.
خندوانه هم رفتید؟
من در برنامه “خندوانه” روبروی رامبد جوان به عنوان مهمان ننشستم. من هنوز گلایه دارم؛ وقتی آقای کریمی با من از این برنامه تماس گرفتند؛ من را بردند در بیابانی و نمیدانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد. فقط گفتند برنامه رامبد جوان است. من تفنگ دست گرفتم و شلیک کردم اتفاقا خوب هم نشانه رفتم. من تا آن زمان نمیدانستم قرار نیست مقابل رامبد جوان مثل مهمانان دیگر قرار بگیرم. با خودم گفتم اشتباه کردم؛ چون جایگاه من آنجا نبود و خوب برخورد نشد. جالب است که قبل از رفتن به این برنامه، نوهام به من گفت بابا یادت نرود خوب لبخند بزنی!
با مهران مدیری ارتباط خاصی داشتید؟
ما در تئاتری که کار آقای بهروز غریبپور بود به اسم ” نیکی و کارآگاه ۲ ” باید دوبلور این کار میبود من دقیق یادم نیست کدام نقش را دوبله کردند، به غیر از این برخوردی با هم نداشتیم.