من از سنین کم موسیقی را شروع کردم و از همان ابتدا، نام استاد ناصر چشمآذر را میشنیدم چرا که به نظرم ایشان یکی از اساتید طلایی دوران موسیقی پاپ هستند، همچنین موسیقی فیلم. آثار ایشان در این دو زمینه بهقدری قوی بودند که ناخودآگاه هرکسی را به خود جذب میکرد و به همین دلیل شما ناچار میشدید آثارشان را دنبال کنید.
نحوه آشنایی من با استاد ناصر چشمآذر، اولین بار بعد از فوت استاد بابک بیات و در منزل ایشان اتفاق افتاد و در همان روزها موضوع کوچکی بین من و یکی از کارگردانها پیش آمده بود که باعث رنجش من شد و مرحوم ناصر چشمآذر در آنجا حضور داشتند. ایشان کلی از من دلجویی کردند و این رفتار و حسن صداقتشان باعث خرسندی و دلگرمی من شد. همین امر و موضوع موجب شد که ما به هم نزدیک شویم.
اگر بخواهم به سبک و سیاق و مدل فعالیت ایشان بپردازم، باید ساعتها درباره آن صحبت کرد و نوشت، چرا که بسیار در کارشان غنی و ماهر بودند و آثارشان زوایای مختلفی داشت.
چشمآذر، در موسیق پاپ با خوانندگان بزرگی کار کردند که باعث درخشش آن کارها شد و هرکسی آهنگهای آنها را میشنید، متوجه میشد که موسیقی مربوط به ناصر چشم آذر است. کارهایشان شما را ترغیب میکرد که آنها را به خاطر بسپارید و با آن زندگی کنید. ایشان بسیار خلاق بودند و زمانی که پشت پیانو خود مینشستند، در لحظه آثاری را خلق میکردند که اطرافیان از آن لذت بسیار میبردند. اما خودشان آنقدر غرق در منویات درونی خویش میشدند که متوجه نبودند چه شاهکاری را خلق کردهاند اما اطرافیان از شنیدن آن حجم از زیبایی حیرت میکردند.
ایشان نه تنها درکارشان نمونه بودند، بلکه شخصیت بسیار صادق، مهربان و رُکگویی هم داشتند و همین شخصیت را نیز در موسیقیهایشان میدیدیم. دائم دلتنگ و بیقرار بودند و یکی از زیباترین خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که هرگاه دلتنگ کسی میشدند، اصلا به این مورد توجه نمیکردند که از او بزرگترند یا کوچکتر؟ آخرین بار ایشان تماس گرفتند یا طرف مقابل؟ با این چیزها کاری نداشتند و دوستانشان را دنبال میکردند.
آن کسانی را که دوست داشتند، دعوت میکردند تا به موسیقیهایشان گوش دهند و نظراتشان را درباره آن بگویند. من فکر میکنم کارهایی که آقای چشمآذر در طول حیات پربارشان به سرانجام رساندند، قطعا کار هیچ کس دیگری نمیتواند باشد.
آقای چشمآذر که استادی بی بدیل و بی همتا بودند، کودک درونشان همیشه شاد و سرحال بود و خیلی معصومانه برخورد و زندگی میکرد. آدمها را بسیار خوب میشناخت، آنها را تشخیص میداد و خیلی صریح هم به آنها این موضوع را میگفت؛ به آنها میگفت تو همچین آدمی هستی و این ویژگی شخصیتیات خوب و این ویژگیات بد است.
اگر هم یک موسیقی از یک نفر میشنید که خوب بود، شماره آن فرد را اگر نداشت، پیدا میکرد، زنگ میزد و به او میگفت آفرین. از بابت این موضوع هم هیچ ابایی نداشت که فکر کند خودش را کوچک کرده است و از این طریق به پیشرفت و تشویق نسل جدید کمک میکرد.
جای تاسف است از اینکه استاد چشم آذر در حال ساخت موسیقی فیلم«مشمشه» با کارگردانی شاهد احمدلو بودند که متاسفانه نیمههای راه، سفر ابدی را در پیش گرفتند و همه ما را تنها گذاشتند. همه مستاصل ماندند، مخصوصا شاهد احمدلو که شیفته و دلباخته موسیقیهای ایشان بود. بعد از درگذشت آقای چشمآذر، آقای احمدلو و خانواده محترم چشمآذر و یار همیشگیاش همسرشان خانم شیرین احمدلو ،من را برای ادامه ساخت موسیقی آن کار انتخاب کردند و یکی از دلایل این موضوع این بود که من ارتباط بسیار نزدیکی با آقای چشمآذر داشتم و ایشان هم به من لطف داشت و بارها در پیش آقای احمدلو و خانوادهشان از من تعریف کرده بود. پذیرفتن این موضوع در ابتدا برای من بسیار دشوار بود، چرا که با اتفاق رخ داده در یک بحران روحی قرار گرفته بودم و حتی فکر کردن به این موضوع هم من را اذیت میکرد اما در نهایت پذیرفتم و یک موسیقی خوب ساختم و آن را هدیه کردم به روح استاد ناصر چشمآذر.
یادشان گرامی و امیدوارم همه ما قدردان این اساتید باشیم و تا زمانی که در قید حیات هستند، نهایت شور، شعف و زندگی را با ارتباط درست در آنها ایجاد کنیم نه اینکه آنها را تنها بگذاریم.