رابسون جانواریو، سیدمجید حسینی، پژمان منتظری، امید ابراهیمی، آیاندا پاتوسی، سرور جباروف، کاوه رضایی، مامه تیام، اللهیار صیادمنش، … نه! اشتباه نکنید؛ این ترکیب یک تیم فوتبال نیست؛ لیست بازیکنانی است که در ۴ سال گذشته سلسلهای از سوءمدیریتها آنها را از استقلال گرفتهاند. اگر تمامی افراد این لیست تا امروز در باشگاه حفظ میشدند، بدون نیاز به جذب شیخ دیاباته و هروویه میلیچ آبیپوشان تهران یک مدعی بدقواره بودند برای قهرمانی آسیا. تیم مخوف جداشدههای استقلال به یک سرمربی نیاز داشت؛ که سران باشگاه آن را هم مشخص کردند: آندرهآ استراماچونی.
حالا دیگر شاهکار مدیریتی بیسابقه استقلال تکمیل است اما داستان «گتسبی» استقلالیها هنوز به سرانجام نرسیده. آبیها در دوران پسا استرا تلخیهای زیادی را نیز تحمل خواهند کرد. نه به این علت که ابرقهرمانشان پرکشیده و هیچکس نمیتواند جایش را پرکند. بلکه به این دلیل که مدیران باشگاه انتخاب کردند جدایی مرد ایتالیایی بهنحوی رخ ندهد که آسیب وارده به باشگاه به حداقل برسد؛ بلکه به گونهای رقم بخورد که دستانشان خالی از هر گونه گناه و رویشان پاک از هرگونه سیاهی جلوه کند؛ حتی شده به دروغ.
۵ امتیاز و ۲۴ روز
پس از غلبه بر شهرخودرو، استراماچونی در آخرین کنفرانس مطبوعاتی خود در ایران گفت: «باید در تیم ذهنیت بردن را بیشتر تقویت کنیم. گاهی پس از پیشافتادن از حریف ترسهای غیرقابل کنترل به بازیکنان وارد میشود.» جدایی مرد ایتالیایی موجب شد در این فاکتور، آبیپوشان بهجای جلو، رو به عقب گام بردارند. مقابل پیکان و ماشینسازی، استقلال پس از زدن گل نخست از هم گسیخت؛ ضعفهای دفاعیاش نمایان شد؛ گل تساوی را دریافت کرد و سپس به حریف پنالتی داد. در رقابت نزدیک فتح لیگ نوزدهم، حتی یکی از این ۵ امتیازی که در این ۳ دیدار از دست رفت، میتواند برای سلب رویای قهرمانی پسران آبی کافی باشد.
این سراسیمگی از نتایج نبود اعضای کادر فنی هم به شمار میرفت؛ اتفاقی که حاصل آن ۲۴ روز تمرین نصفهونیمه و یا تمرین نکردن بود؛ برای استقلالی که در ۴۰ روز آتی بازی با فولاد، نفت مسجدسلیمان، پرسپولیس، الکویت و شاید الریان را در پیش دارد. جلوی این آسیب میتوانست بهراحتی گرفته شود؛ تنها کافی بود در قرارداد با استراماچونی، وی ملزم به استفاده از حداقل یک دستیار تمریندهنده داخلی باشد.
۳ منهای ۳ استعفا
مسئولان مدیریتی باشگاه ثابت کردند که با فرهنگ عذرخواهی آشنا نیستند. در این دوران فاجعهبار، امیرحسین فتحی از مدیریت عامل استعفا داد اما در سکوت مطلق بهعنوان عضو هیأتمدیره کماکان حضور داشت. میرشاد ماجدی و علی فتحاللهزاده نیز هر یک استعفایی تقدیم هیأت مدیره کردند که دیگران آن را رد کردند. در نهایت، هیچکس حتی یک عذرخواهی خشک و ساده بابت اهمالی که منجر به عدول از قرارداد استرا شد، انجام نداد. در عوض، باشگاه با برچسبهای «رفتار غیرحرفهای، بیاحترامی و بیاخلاقی» روی سرمربی سابق استقلال آتش گشود.
۷ زیر ۸
گویا سردمداران و متولیان استقلال تنها جهت رفع تکلیف سرمربی جدید تیم را برگزیدند. بهنظر کسی خطور نکرد که تکلیف فلسفهای که مبتنی بر چینش ۲-۵-۳ در تیم جا افتاده و در فاصله ۲۱ روز منتهی به نیمفصل دوم بهسادگی تغییر نمییابد، چه میشود. فرهاد مجیدی هرچند دوره دیده و آیندهدار باشد، در بدترین زمان ممکن روی نیمکت سرمربیگری باشگاه نشست. وی لقب «۷ مقدس» خود را به قمار گذاشت و از حرفهای ۵ روز پیش خود که اظهارداشت بدون امضای معنوی هواداران استقلال سرمربی این تیم نمیشود، چشم پوشید. پشت به سکوها، رو به نیمکتی که به «۱۰ افسانهای» هم رحم نکرد.
۳۰ میلیون غریبه
حاصل انبار پر وعدهها و مژدههای پوچ و توخالی مدیران استقلال، همان همیشگی بود. اعتماد میان هوادار و مدیر، بزرگترین داشتهای بود که استقلال در این مدت آن را بهطور کامل از دست داد. شرایط آبیهای پایتخت کاملاً ناامیدکننده است؛ نه بهخاطر آنهایی که باید باشند و رفتند؛ بلکه بهخاطر آنان که باید بروند و هنوز هستند.