امور مدیریتی باشگاه استقلال به طور کامل به اسماعیل خلیلزاده واگذار شده و تا پایان لیگ نوزدهم قرار است این شخص استقلال را در همه بخشهای میدانی و بیرون میدانی اداره کند و طبق اخباری که از باشگاه استقلال بیرون آمده تصمیمگیران باشگاه قصد ندارند فردی را به عنوان مدیرعامل باشگاه معرفی کنند.
اراده به واگذاری همه امور مدیریتی باشگاه استقلال به اسماعیل خلیلزاده درست در زمانی انجام شد که بازیهای لیگ به اتمام رسیده بود و سیاستگذاران این باشگاه به جهت آنکه اوضاع را بعد از برکناری امیرحسین فتحی در کنترل خود درآورند این شخص را در رأس امور قرار دادند. یکی از مهمترین دلایلی که موجب شده وزارت ورزش چنین مأموریت بزرگی را به خلیلزاده واگذار کند، مدیریت مسائل مالی است.
خلیلزاده پیش از آنکه به این سمت منصوب شود و در زمان مدیریت امیرحسین فتحی نیز ساز و کارهای مربوط به مسائل مالی و اقتصادی باشگاه را مدیریت میکرد و به عنوان عضو اقتصادی باشگاه محسوب میشد. هرچند با نفوذی که اکنون فرهاد مجیدی در تصمیمگیریهای باشگاه استقلال به دست آورده فرد دیگری به نام اسماعیلی نیز به هیأت مدیره باشگاه افزوده شده تا او نیز به مسائل اقتصادی نظارت و حتی کمکهایی به باشگاه داشته باشد اما روشن است باشگاه با محوریت خلیلزاده به جلو حرکت خواهد کرد و نه شخص دیگری.
در واقع اگر بخواهیم به دلایل انتخاب خلیلزاده که هیچ قرابتی با فوتبال و باشگاه استقلال نداشته واقعبینانه بنگریم هرگز تجربه تیمداری و یا این دست مسائل در انتخابش دخیل نبوده است و تنها مسائل مالی است که او را به گرداننده اصلی این روزهای استقلال بدل ساخته است و مشخص نیست که فردی با این درجه از ناآگاهی از زیر و بمهای فوتبال چگونه میخواهد در قامت مدیری باتجربه در پستی و بلندیهای نیم فصل دوم عمل کند؟!
خلیلزاده فردی است که پیشتر هواداران باشگاه استقلال صفحات بسیاری را در نقدش سیاه کردند و به شدت در نیم فصل اول منتقدش بودند. دلیل این حملات ناتوانی در حفظ استراماچونی بود اما خلیلزاده بیآنکه مأموریت بزرگ خود در باشگاه استقلال را جامه عمل بپوشاند حکم بزرگتری گرفت تا این سؤال برای هواداران ناراضی به وجود بیاید که به واقع چه شد که شخص تأثیرگذار در حفظ استراماچونی (عضو اقتصادی هیأت مدیره) با وجود آن شکست از سوی تصمیمگیران به عنوان سرپرست موقت برگزیده شد؛ حکمی که قرار است تا پایان نیم فصل نیز پا برجا باقی بماند.
خلیلزاده هیچ سابقه قابل استنادی در مدیریت تیمهای ورزشی ندارد. تنها سابقهای که درباره او نقل میشود اداره هتل و چند شرکت است که هیچ ارتباطی با حوزه فوتبال ندارد و شاید یکی از مسائلی که آینده استقلال را با مدیریت خلیلزاده به خطر میاندازد فقدان تجربه کافی در حوزه مدیریت تیمهای فوتبال باشد.
در نیم فصل دوم تیمها وارد دایره پرهیاهو و پرتنشی خواهند شد که لازم است مدیران باشگاهها به خوبی اوضاع را در کنترل خود درآورند و بر اوضاع مسلط شوند. لازم است که مدیر یک باشگاه در بزنگاهها با مصاحبههای خود ولو جنجالی وارد شود و گاهی هم لازم است نقش کاهشدهنده تنشها را ایفا کند. اینکه خلیلزاده تا چه اندازه در این موضوعات تبحر و برجستگی رسانهای دارد و اظهاراتش قابلیت تیتر شدن و جریانسازی، سؤالی است که به مرور زمان پاسخش را خواهیم یافت.
بیگمان اگر سرپرست موقت باشگاه استقلال بتواند در نیم فصل دوم عملکرد مطلوبی در مدیریت باشگاه استقلال داشته باشد و به خوبی از عهده حواشی برآید و به عنوان یک اهرم و بازوی قدرتمند برای سرمربی عمل کند، شاید برای یک فصل دیگر نیز از تصمیمگیران باشگاه استقلال رأی اعتماد بگیرد اما عمر خلیلزاده با توجه به فضایی که در باشگاه استقلال میشناسیم ممکن است بسیار کوتاهتر از دایره تصورات ما هم باشد و گزینه مورد نظر سیاستگذاران به دلیل نتایج و یا حواشی که در آینده گریبان استقلال را خواهد گرفت، به سرعت از دایره تصمیمگیری حذف و فرد دیگری به جایش بر مسند مدیریت باشگاه استقلال بنشیند.
وضعیتی که خلیلزاده اکنون با آن مواجه است مانند یک شمشیر دولبه میماند که هم ممکن است خودش را زخمی کند و هم حریف را. اگر حالت اولی رخ دهد نه تنها او بلکه باشگاه استقلال بخصوص فرهاد مجیدی که زمامدار امور فنی شده، لطمههای بسیاری خواهد دید. این احتمالات و قطعی نبودن موفقیت استقلال با زوج خلیلزاده – مجیدی در شرایطی به یک معمای پیچیده و احتمالاً زمانبر تبدیل شده که هواداران این باشگاه انتظار داشتند بعد از برکناری امیرحسین فتحی و رفتن استراماچونی گزینههایی در رأس مدیریت و امور فنی تیم قرار بگیرند که احتمال موفقیت آنها بیشتر است.
هیچ شکی وجود ندارد که مدیریت و سرمربی یک تیم لازم و ملزوم یکدیگر به حساب میآیند و اگر پای یکی از این دو عنصر مهم لنگ بزند، به دیگری هم لطمه وارد خواهد شد. در شرایط فعلی حتی احساس میشود درصد ناکامی خلیلزاده به دلیل فقدان تجربه حتی بیشتر از فرهادی باشد که خود نیز عمر کوتاهی در مربیگری گذرانده است.
تصمیمی که در لایههای بالایی باشگاه استقلال گرفته شد در حقیقت آن چیزی نبود که هواداران این باشگاه خواستارش باشند اما با این وجود شاید هواداران استقلال هم خوشبین ماندهاند تا زوج خلیلزاده – مجیدی به بهترین شکل ممکن پاسخگوی نیازهای آنها باشد و چه بسا استقلال را به سکوی قهرمانی لیگ نوزدهم سوق دهد.
هدفی که شاید اگر استراماچونی در این تیم میماند و یا مدیر باتجربهتری رأس امور را در دست میگرفت، قابل لمستر بود اما به هر حال اکنون سکان هدایت استقلال به دست کسانی سپرده شده که قطعاً خودشان هم نمیدانند سرنوشتشان با این تیم چه خواهد شد و به کجا خواهند رفت. فرهاد بیتجربه و جوان در حوزه مربیگری گرچه مجید نامجومطلق را به عنوان عنصری باتجربه در کنار خود میبیند اما باید مدیری کاردان و آشنا به امور باشگاهداری بخصوص در استقلال را نیز در کنار خود میدید تا احتمال موفقیتش فزونی میگرفت اما اینطور که پیدا است استقلال باید با همین زوج (خلیلزاده – مجیدی) به سوی اهدافی گام بردارد که سالهاست برایش آرزو شده است. حال مانده ایم با این سوال کلیدی: این زوج استقلال را خوشبخت می کند؟