پس از سه فیلم به نسبت موفق «دهلیز»، «سیانور» و «دارکوب» بهروز شعیبی با چهارمین فیلم بلندش به سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر آمده است. شعیبی در «روز بلوا» قصهای ملتهب و پرتحرک را با محوریت نقد تخلفهای اقتصادی، اختلاس و پولشویی ساخته است اما نکتهای که فضای فیلم را پرالتهاب میکند قرار گرفتن روحانی خوشنام و معتبری در دو راهی انتخاب است. عماد (بابک حمیدیان) باید بین سکوت در مقابل تخلفهای اقتصادی به وجود آمده توسط نزدیکانش یا شفافیت و اعتراض یکی را انتخاب کند.
دوراهی که در یک سوی آن پای خانواده و آبروی خانوادگی در میان است و در سوی دیگرش دفاع از شرافت انسانی و حرفهایاش. سازنده «روز بلوا» بر این باور است که فراتر از مسائل اقتصادی و سیاسی و دیپلماسی خارجی، مهمترین چالش و تهدید جامعه مسائل فرهنگی، رویه زندگی و نوع تفکر و اخلاق است. او معتقد است که در چنین وضعیتی ساخته شدن فیلمهایی چون «روز بلوا» میتواند یک یادآوری و توجه به اهمیت لزوم تذکر باشد تا شاید تلنگری شود بر آنچه تا امروز از آن غافل شدهایم یا کمتر درباره آن صحبت شده است. او در گفتوگویی با «ایران» از دغدغههایش برای ساخت «روز بلوا»، لزوم شکلگیری فضای گفتوگو، مواجههاش با برچسبهایی همچون فیلمسازان حکومتی و سفارشی، تلاش برای پرهیز از شعارزدگی و اختلافات شکل گرفته در فضای امروز سینمای ایران گفته است.
سوژه «روز بلوا» را چطور انتخاب کردید؟ چه اتفاقی میافتد که یک فیلم شما مثل «سیانور» درام تاریخی-سیاسی میشود و فیلمهای دیگرتان مثل «دهلیز» و «دارکوب» درامهای اجتماعی. این تغییر در حس و حال فیلمها چقدر عامدانه است؟
«سیانور» از منظر من یک فیلم سیاسی صرف نیست. این فیلم هم مثل دیگر فیلمهایم کدهای اجتماعی مشخصی دارد که در هر دورهای قابل استناد است. اگر این نکات مدنظرم نبودند شاید اصلاً «سیانور» ساخته نمیشد. اما در حال حاضر فیلم نکاتی دارد که بهلحاظ فضای اجتماعی قابل تعمیم هستند. ضمن اینکه در این فیلم کدی راجع به شخصیتهای سیاسی از نوع حکومتیاش ندادیم و فقط اتفاقات یک دوره تاریخی را حول محور فعالیت جوانان و سازمان مجاهدین و فعالان سیاسی روایت کردیم. من بهعنوان یکی از افراد همین جامعه باید فیلمی بسازم که دغدغه روز خودم باشد. من هم مثل بقیه تأثیر گرفته از فضای پیرامون و شرایط اجتماعی هستم و تا مسألهای دغدغهام نشود سمتش نمیروم. طرح اولیه «روز بلوا» هم از من بود و با حسین ترابنژاد آن را پروراندیم و بعد هم با همکاری مهران کاشانی فیلمنامه را نوشتیم. پیرامون ما مسائل مختلفی وجود دارد که باید راجع به آنها حرف زد. ماحصل همین دغدغهها شد «روز بلوا».
طبعاً هر فیلم بازتابی از روحیه فیلمساز است و تجربه زیسته او و شما هم از این قاعده مستثنی نیستید. اما امسال بخش زیادی از فیلمهای جشنواره با درک روح زمانه لحن اعتراضی به خود گرفتهاند. اقبال به مسائل روز با نگاه انتقادی بخصوص از آن جنسی که در «روز بلوا» شاهدیم از چه چیزی ریشه میگیرد؟
از همان مسائل اجتماعی که همه ما درگیر آن هستیم. در برههای هستیم که باید راجع به آن با هم حرف بزنیم. اگر در اکران عمومی بودیم راحتتر میتوانستم راجع به قصه حرف بزنم اما در وضعیت نمایش محدود جشنواره که خیلی از مخاطبان فیلم را ندیدهاند مجبورم گفتههایم را در این عبارتها خلاصه کنم که زندگی اجتماعی امروز ما در مسیری افتاده که لازم است دائم به هم یادآوری کنیم و تلنگر بزنیم؛ باید مردم نسبت به مسئولان، مسئولان نسبت به هم و مردم نسبت به هم حرف بزنند. تصور میکنم فراتر از مسائل اقتصادی و سیاسی و دیپلماسی خارجی، مهمترین چالش و تهدید امروز مسائل فرهنگی، رویه زندگی و نوع تفکر و اخلاقمان است. دغدغه اصلی فیلم «روز بلوا» یادآوری اخلاق بخصوص اخلاق اجتماعی است. متأسفانه امروز اخلاق اجتماعی ما در مسیر درستی نیست و احتیاج داریم اصول آن را به هم یادآوری کنیم.
در واقع معتقدید فیلم «روز بلوا» و روایت قصه روحانی فیلم که در دو راهی انتخاب بین سکوت و چشم بستن بر تخلفهای به وجود آمده از سوی نزدیکانش یا دفاع از شرافت انسانی و حرفهایاش مانده، میتواند تلنگری باشد بر خیلی از اشخاصی که شاید در جایگاه این فرد باشند.
بله. کاملاً درست است.
از نگاه شما دلیل رویکرد فیلمسازان به این دست فیلمهای اعتراضی تذکرها و حرفهای ناگفته مردم جامعه است که عموماً در هیچ رسانه جمعی درباره آن صحبت نمیشود و دربارهشان فضای گفتوگو شکل نمیگیرد؟
نکته دقیقاً همین است؛ شکل گرفتن فضای گفتوگو و حرف زدن با هم. امروز به جایی رسیدهایم که «روز بلوا» میتواند در جامعه ساخته شود بدون اینکه خط قرمزی را رد کرده باشد. تلاشم این بود موضوعاتی که کمتر درباره آن صحبت شده – یا اگر گفته شده لحن و برداشتی داشته که فضای حاشیهای پیرامونش ایجاد شده – را طوری مطرح کنم که به آن مسأله فکر کنیم، نه اینکه التهاب ایجاد کنیم. امروز باید «روز بلوا» ساخته شود و درباره آن حرف بزنیم. ما مردم سرزمینی هستیم که در آن یکتاپرستی و دینداری سابقه چندین هزار ساله دارد و همیشه اخلاق با تفکرمان عجین بوده. به بیان دیگر دینداری ما را به طرف اخلاقمداری برده و اخلاقمداری به سمت دینداری. امروز در برهه زمانیای قرار داریم که باید اخلاق را به هم یادآوری کنیم، بر این مبنا میگویم «روز بلوا» باید ساخته میشد.
اما هر فیلمسازی که بهسمت این موضوعات میرود عموماً با انگ و برچسب حاکمیتی بودن و سفارشی بودن مواجه میشود؛ بخصوص وقتی پای سرمایهگذاری نهادهایی مثل سازمان اوج در میان باشد. چقدر تلاش کردید با چنین بازخوردهایی مواجه نشوید؟
در فیلم «سیانور» هم که به تعبیر شما فیلمی سیاسی محسوب میشود هیچ جملهای را در فیلم به سفارش کار نکردم؛ هیچ وقت! حتی در کارهایی که با فضای کمدی و مفرح مثل «گلشیفته» ساختهام هم سفارشی نپذیرفتهام. باورم این است که اگر قصه حرفی دارد که آن را میفهمم باید بسازمش. اما اگر آن را نفهمم و به آن باور نداشته باشم حتماً اشتباهی در ساختش خواهم داشت. هیچ سفارشی پشت این کارها نبوده است؛ حتی در ساخت سریال «پردهنشین» که با موضوع روحانیت تولید شد و طرح اولیه آن از سوی آقای گلبن در تلویزیون ارائه شده بود. در این سریال هم وقتی به مرحله نگارش فیلمنامه رسیدیم تأکید کردم که باید همه دغدغههای خودمان در آن لحاظ شود. بههمین دلیل با اطمینان میگویم کار سفارشی نکردهام.
«روز بلوا» را هم خودم به مؤسسه اوج پیشنهاد دادم و انصافاً هم همکاری خوبی داشتند. بر این باور بودند که باید فیلم خودت را بسازی و در هنگام اجرا هم این باور بر رابطهمان حاکم بود. حتی در حد یک جمله هم بر سر مسائل محتوایی بحث نکردیم. همان فیلمی را ساختیم که به آن اعتقاد داشتیم و همان حرفی را زدیم که باید میگفتیم. آنها هم درک کردند قرار نیست کار عجیبی بکنیم جز یادآوری اخلاق و یادآوری مسائلی که درباره آنها دچار غفلت شدهایم. وقتی نسبت به مطرح شدن مسألهای احساس نیاز میکنم دیگر به این فکر نمیکنم که در موقعیت کنونی ساخت این فیلم چه واکنشهایی دارد و بقیه با چه زاویه دیدی درباره آن فکر خواهند کرد، مهم این است فیلمی با محوریت دغدغه خودم بسازم.
فضای روایی این دست فیلمها به گونهای است که اغلب فیلمسازان دچار شعارزدگی میشوند. نگران نبودید در این ورطه و دام بیفتید.
باز هم تأکید میکنم که این کار سفارشی نیست و باور من است و همین مؤلفه مانع شعارزدگی آن شده است. ویژگی دیگری که به گرفتار نشدن در این دام کمک میکند، داشتن همراهان خوب در ساخت فیلم است. آقای تختکشیان از حرفهایترین تهیهکنندههای سینما هستند و مهران کاشانی (فیلمنامهنویس) هم آدم خوشقریحه و کاربلدی است. مؤسسه اوج کاملاً دستمان را بازگذاشت و اجازه داد فیلمنامه خودمان را بنویسیم و کار کنیم. در کنار مجموعه این مؤلفهها، شخصاً قرارم این نبود که کار شعاری بسازم، قرار بود راجع به موضوعی حرف بزنم و پرسشی را مطرح کنم. پرسشی که در فیلم مطرح میشود سؤال واقعی من و خیلی از آدمهای جامعه است، بدون هیچ جانبداریای. شعارزدگی وقتی سراغ این موضوعات میآید که از پیش تعیین کنیم و قرار باشد از یک گروه جانبداری کنیم. وقتی میخواهیم قضاوت کنیم نه روایت. اما من بهدنبال روایت کردن بودهام نه قضاوت.