دربی ۹۲، پر از هیجان و گل بود. بیانصافی است اگر بخواهیم از کنار هیجانی که خیلی وقتها در دربی پایتخت از بیننده دریغ میشد به راحتی بگذریم و آن را نادیده بگیریم. این بار سرخابیها واقعا آمده بودند تا فوتبال را به معنای واقعیاش بازی کنند و از احتیاط رایج در فوتبال ایران فاصله بگیرند. پس باید به آنها خسته نباشید بگوییم. همینقدر که به شعور تماشاگر ایرانی احترام گذاشتند باید راضی و خشنود باشیم!
دربی یعنی کریخوانی. نمیشود اهل دربی باشی و طرفدار یک تیم و برای تیم مقابل کری نخوانی. اصلا قاعده فوتبال این نیست. آنکه از نیمههای شب قبل از نبرد خود را به جولانگاه فوتبال میرساند و رنج شبزندهداری در سرمای زمستان خدا را به جان میخرد اگر کری هم نخواند که اسیر همان سرما شده و استخوان دردش را تا ابد با خود به دوش میکشد. پس حق بدهیم که آبیها بلند فریاد بزنند سرخها خوششانس بودند و پرسپولیسیها هم همین را بگویند. نباید از این حرفها رنجید. شیرینی یک دربی به همین حرفهای به ظاهر بیسروته است. حتی این بار این کریها بیشتر به دل مینشیند. پاداش خوب بازی کردن و نترسیدن از باخت همین دلنشینی جذاب است.
در میان این همه هیجان و کریخوانی و دلنشینی، مهم بسته نماندن چشمهاست! بازی را باید با دقت چند بار نگاه کرد. حق این بازی تساوی ۲- ۲ نبود. این بازی باید یک برنده میداشت. هم پرسپولیس لایق کسب پیروزی بود هم استقلال. کجای کار این دو تیم اشتباه کردند که بازی مساوی تمام شد؟! باید بیشتر دقت کرد.
پرسپولیس کوه تجربه بودف اما همین تجربه باید بلای جانش میشد. تجربهای که با پیری و کندی همراه باشد باید یک جای کار تاوان بدهد. کندی خطدفاع پرسپولیس شاید به چشم یحیی آمد اما فرهاد آن را ندید. تیمش ۲ بر یک جلو افتاد کمتجربگی به سراغ اسطوره آبیها رفت. خیال کرد بازی را ببندد کار پرسپولیس تمام است. ستاره جوانش را بیرون کشید تا بیآنکه خودش بفهمد پرسپولیس نفس راحت بکشد!
آن دفاع چند لایه آسیبپذیر شد وقتی پرسپولیس و دفاع پر سن و سالش دید که قائدی پرسرعت روی نیمکت نشسته است. فرهاد تیمش را جوری عقب برد تا پرسپولیس به راحتی به هر روزنهای سرک بکشد و درنهایت از بروز یک اشتباه و ضعفهای کمرنگ ولی همیشگی دروازهبان رقیبش نهایت بهره را ببرد و به قول کریخوانهای سرخ از زاویه صفر دروازه رقیب را فرو بریزد!
یحیی هم خود را بیدقت و پرشانس نشان داد. مردی که زودتر از موعد مقرر خبردار شده بود که کالدرون نمیآید باید فکری به حال افزایش سن مردان خط دفاعش میکرد. باید از سرعت بالای رقیبان در سیستم تهاجمیشان مطلع میشد و به فکر یک نیروی خوب در این پست میافتاد. قبل از بازی چارهای نداشت جز اینکه خود و دستیارانش از وجود چند مدافع آخر باتجربه و جوان بگوید. اما او میدانست با یک مدافع بسیار باتجربه و یک مدافع پربرخورد و عصبی و یک مدافع که اشتباه هم میکند با ریسک بزرگی روبهرو خواهد بود. یحیی دیر متوجه شد که محمد انصاری خوشاخلاق آن مهره مطمئن مقابل جناح راست بیمهار استقلال نیست. یحیی بیدقت بود اما شانس آورد که تغییراتش به کمکش آمد تا بازنده این نبرد بزرگ نباشد.
قطعا برای یحیی یک پاسگل اوساگونا نمیتواند ملاکی بر انتخاب خوب او باشد. شاید استوکس خیال یحیی را با همین چند دقیقه حضور راحت کرد، اما تیمش حدود ۷۰ دقیقه با یک مهاجم بازی کرد و این را خودش خوب میداند.
میگذاریم هواداران دو تیم برای هم کری بخوانند. اجازه میدهیم استقلالیها بگویند پرسپولیس خوششانس و پرسپولیسیها بگویند دفاع اتوبوسی. وسط این کریخوانیها باید دید یحیی و فرهاد چقدر درس گرفتند. آیا آنها فهمیدند هنوز کمدقت و کم تجربه هستند؟ تکلیف فوتبال ایران را همین دربی و همین دو مربی روشن میکنند که الهامبخش کریخوانیهای این فوتبال خسته و درمانده از سوءمدیریتها و بیپولیهاست!