چه بخواهیم، چه نخواهیم؛ فوتبال ورزش قیاسهاست. از سرمربی رئالمادرید، تیم ملی پرتغال، منچستریونایتد و… رسیدیم به مردی که تنها و بزرگترین تیمی که سکان هدایتش را برعهده داشت؛ «ریهکای» کرواسی بود!
دراگان اسکوچیچ، سرمربی تیم ملی ایران شد! بدون دم زدن، بعضیاوقات باید از خود پرسید که چرا اینگونه شد؟ آخر چطور ممکن است؛ از کارلوس کیروش به مارک ویلموتس و از ویلموتس به اسکوچیچ رسید؟! آیا عقلانی است؟ با کدام منطق میتوان آن را توجیه کرد؟ و آیا توجیهشدنی است؟ آیا نباید به این کابوس خاتمه داد؟ من در کمال اطمینان و با روحی مشوش میگویم؛ انتخاب نابخردانه اسکوچیچ، آسمان فوتبال ایران را ابریتر و توفانیتر از قبل خواهد کرد! آماجی از رعد و برق و تگرگ را به همراه خواهد آورد؛ و بعید میدانم بتوان سایهبانی برای فرار از این توفان پیدا کرد!
چه بخواهیم، چه نخواهیم؛ فوتبال ورزش قیاسهاست. از سرمربی رئالمادرید، تیم ملی پرتغال، منچستریونایتد و… رسیدیم به مردی که تنها و بزرگترین تیمی که سکان هدایتش را برعهده داشت؛ «ریهکای» کرواسی بود! حالا ایرانش بماند! کجای رزومه اسکوچیچ، فدراسیوننشینان را به «طلوع» فوتبال ایران با او امیدوار کرد؟ تصمیمگیران ورزش و فوتبال ایران، دستیابی به موفقیت را واقعاً اینقدر ساده فرض کردهاند؟ شما بگویید اگر تمام اینها تا این حد ساده است؛ چرا تا به امروز ریخت و قیافه ورزشمان و فوتبالش این است؟ آیا این یک منظره بیابهت نیست؟ آیا این پایان افتخارآمیز هشت سال شرافتمندی «کارلوس کیروش» نیست؟ دیگر چه میخواهید، این نهایت درجه آن است!