مجید مجیدی در گفتوگویی از سوژه «خورشید» و تحقیقات میدانی آن میگوید.
، او را با «بچههای آسمان» میشناسیم. با «به رنگ خدا» و «بید مجنون»؛ با «پدر» و «آواز گنجشکها» و در نهایت با «محمد رسولالله» و حتی «آنسوی ابرها» که در ایران کمتر دیده شد. مجید مجیدی اما یک کارگردان بینالمللی برخاسته از سینمای ایران است. اولین کارگردانی که نامش با فیلم «بچههای آسمان» به جمع ۵فیلم بینالمللی اسکار راه یافت و تا سالها در این زمینه یکهتاز بود.
او اما بار دیگر سراغ سوژهای رفته که خوب میشناسد. کار با بچهها و یک موضوع روز اجتماعی و «خورشید» را با کودکان کار و برای کودکان کار ساخته و با آن برنده بهترین فیلم سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر شده است. او برای این فیلم جدیدش چند کودک کار را جلوی دوربین برده که حضورشان در جشنواره فیلم فجر، در نشست خبری و مراسم اختتامیه شوری آفرید و صحنههای جذابی به وجود آورد. پس از نمایش فیلم «خورشید» در کاخ رسانههای سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر با این کارگردان نامآشنا گپ کوتاهی زدیم که در ادامه میخوانید.
نسخه ویدئویی این گفتوگو تا ساعتی دیگر در خبرآنلاین منتشر خواهد شد.
فیلم «خورشید» را در جشنواره دیدیم. هم مردم هم اهالی رسانه فیلم شما را دوست داشتند. خیلیها از این گفتند که آقای مجیدی دوباره به اوج خود برگشته و برخی به طور ناخودآگاه یاد فیلمهای قدیمی شما افتادند که دغدغه کودکان داشته. خودتان دراینباره بگویید.
خیلی خوشحالم. فیلمسازی خیلی کار سختی است و اساسا فیلم ساختن بسیار کار سختی است. فیلم «خورشید» در واقع میشود گفت که در امتداد همان فیلمهایی بوده که من کار کردم. از همان «بدوک» تا «بچههای آسمان»، همان سیر را دارد. همیشه دغدغه بچهها و دغدغه نسلی که آینده کشور را میسازند برایم مساله بوده چون خاستگاه خود من از همین دوران بوده. این دوران دوران طلایی زندگی من بوده چون از همان زمان نوجوانی وارد عرصه کار هنر شدم و آن دوران همیشه در ذهن من خیلی شفاف بوده و هست. همیشه فکر میکردم این دنیا، دنیای بسیار پاک و صمیمیای است و صداقتی دارد و میشود از طریق بچهها، بیواسطه حرفهای قشنگتر و زیباتری زد. دنیایی که به خاطر فطرت پاک بچهها در آن غل و غش وجود ندارد. خوشحالم که این فیلم یک بار دیگر توانسته این اتفاق را به وجود بیاورد که هم مخاطب هم اصحاب رسانه فیلم را دوست داشته باشند.
این سناریوها و این جنس فیلمسازی از کجا میآید؟
همانطور که گفتم دغدغه من همیشه بچهها بودند و خاستگاه اجتماعی من از همین بچهها است. من خودم بچه جنوب شهر بودم و در همین فضا زندگی کردم و بزرگ شدم و این فضا را خیلی خوب میشناسم. همیشه میشود گفت در تحقیقات میدانی پرسه زدن در میان مردم و با مردم بودن را ارجح میدانم و اینطور نیست که یک ایدهای را همینطور بنشینم و به آن فکر کنم و بنویسم. ایده باید من را درگیر خودش کند. مدتها بود که به فکر این بودم که راجع به بچههایی که در خیابانها میدیدم کاری انجام بدهم. همیشه یک حسی نسبت به این بچهها داشتم. حس میکردم که باید یک کاری برای این بچهها انجام بدهم، به عنوان آدمی که بیشتر مسوولیت اجتماعی دارد. میخواستم مردم را خطاب قرار بدهم که گوهر وجودی اینها شناخته شود. چون معتقدم تک تک این بچهها گنجهایی هستند که باید به آنها پرداخته شود و همانطور که در این فیلم هم دیدید این بچهها که ما به شکل عادی میبینیم گنجهایی هستند و همین مساله باعث شد که تحقیقاتی را با نیمای عزیز شروع کنیم و سه ماه تحقیقات میدانی داشتیم و این ایدههای خیلی خوبی به ما داد و بعد هم ۶ماه روی فیلمنامه کار کردیم.
آقای نصیریان در این فیلم بازی متفاوتی داشت.
به نظر من بازیگرهایی در حد آقای نصیریان قابلیتها و ظرفیتهای بزرگی دارند که معتقد بودم که ظرفیتهای این بازیگر هنوز تخلیه نشده و همچنان معتقدم که آقای نصیریان و امثال ایشان ظرفیتهایی دارند که منتهی باید سر جای خودشان قرار بگیرند و این خیلی مهم است که درست انتخاب کنید. درست انتخاب کردن ۵۰درصد مسیری است که یک کارگردان میرود. وقتی شما یک نقش را درست انتخاب میکنید جواب میدهد. این نقش خیلی سخت بود. چون یک نقش تقریبا سیاه و سفید در درام است. اگر یک بازیگر جوان از آنها که در این نقشها کلیشه شدهاند انتخاب میکردیم، ممکن بود کل اثر را خراب کند. من فکر کردم که باید یک آدم پیری باشد که علیرغم خشونتی که خودِ کاراکتر دارد مهربان باشد. وقتی سناریو را به آقای نصیریان دادم خودشان خیلی مشتاق شدند و جالب است که ایشان سناریو را همان شب اول خواند و گفت دوست دارم حتما در این پروژه باشم.
بچههای فیلمهای شما بعد از فیلم هم مورد حمایت شما قرار دارند؟ مثلا علی «بچههای آسمان» جایی از این گفته بود که شما بعد از آن فیلم دیگر او را رها کردید. به این مسائل معمولا پاسخ نمیدهید.
برای اینکه معتقدم این جوهایی است که برای این بچه به وجود میآورند. آن حرف هم حرفهایی بوده که در طول این سالها به او گفتند که چرا رها شدی و نیامدی. حرفهای ناصوابی است که زده میشود. کودکی یک بدی که دارد این است که به مرور زمان چهره بچه تغییر میکند. همین بچهها هم الان همین هستند. روحالله در این فیلم فرق میکند. این بچه ذاتا آرتیست است. معتقدم در ژن او بازیگری هست و آینده بسیار درخشانی خواهد داشت، مثل لطیف که در «پدر» بود و بعد فیلمهای دیگری بازی کرد. اگر آن ظرفیت وجود داشته باشد، کشف میشود و در واقع به سینما و کارگردانهای دیگر هدیه میشود. امیدوارم از این ظرفیتها بشود خوب استفاده کرد و البته ما هم آنها را راهنمایی میکنیم.
شما یک کارگردان بینالمللی هستید. برای اکران جهانی این فیلم فکری دارید؟
قطعا فیلمی که با این ابعاد ساخته میشود، امکانهایی برای خودش به وجود میآورد. پیشبینیهایی داریم و احتمالا برای بعضی از فستیوالها آمادهاش میکنیم. اما مهمتر از فستیوالها برای من اکران عمومی در کشورهای دیگر است و همیشه این دغدغه من بوده که سینمای ما بتواند اکران جهانی داشته باشد.
جوهای اخیری که در سینمای ما به وجود آمده، هم برای ما جالب نیست هم برای سینماگران. به عنوان کسی که همیشه دغدغه فرهنگ دارید، تحلیل شما چیست؟
من معتقدم نباید فضا را خشن کنیم. باید فضا دوستی باشد. تمام سینما علیرغم اختلاف نظرها و علیرغم نگاههای مختلفی که وجود دارد، به هر حال یک خانواده است و در یک خانواده بزرگ ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد ولی همه باید بپذیریم که یک خانواده هستیم و در واقع زیر یک سقف زندگی میکنیم. اگر خدای نکرده این سقف پایین بیاید روی سر همه خراب میشود. من معتقدم ما از مردم وام میگیریم و با مردم زنده هستیم. باید کاری کنیم که به مخاطب احترام بگذاریم و مخاطب داشته باشیم. اگر قرار باشد مخاطب نداشته باشیم برای چه کسی فیلم میسازیم؟ اینکه میگوییم تحریم میکنیم و … این برخوردها، برخوردهای قهری با خودمان است. هنرمند میتواند نظرات خودش را بگوید و بیانیه بدهد اما اگر بخواهد این دعوا را سر سینما خراب کند و به سینما آسیب بزند به نظر من کار درستی نیست. مردم باید باشند که ما باشیم. من معتقدم در وهله اول اتحاد اعضای خانواده باید حفظ شود که بتوانیم با مخاطبان ارتباط خوبی داشته باشیم.