کارگردان فیلم «کشتارگاه» از ساخت این فیلم و شائبه سیاسی بودن جشنواره برلین میگوید.
عباس امینی کارگردان ایرانی در جشنواره سینمایی برلین که این روزها در حال برگزاری است داوری یکی از بخشهای اصلی را به عهده دارد. او که در جشنواره فیلم فجر هم با چهارمین فیلمش در بخش نگاه نو حضور داشت، در گفتوگو با خبرآنلاین که در قالب برنامه «مدیا» صورت گرفت، از داوری در این جشنواره که به جشنوارهای سیاسی معروف است میگوید و اینکه هیچ سفارشی در قضاوتش درباره فیلمهای بخش «نسل» این جشنواره تاثیری ندارد.
گفتوگو با عباس امینی کارگردان «کشتارگاه» درباره جشنواره برلین و فیلمی که در جشنواره فیلم فجر داشت را در ادامه بخوانید.
شما داور جشنواره برلین هستید، همیشه این جشنواره را محکوم به سیاسی بودن میکنند و اینکه داورها با نگاه سیاسی این فیلم را انتخاب میکنند. واقعا چنین رویکردی وجود دارد؟
این یک تصوری است که بعضی از همکاران خود ما هم دارند و بخشی هم خود دولت و سیستمهای مدیریتی این تصور را ایجاد کردند. البته کاری به سیستم اهدای جایزه آنها ندارم، چون مفاهیمی که آنها از فیلمها درک میکنند با مفاهیمی که ما درک میکنیم کاملا متفاوت است. چندبار پیش آمده که فیلمهایی که آنجا بودند و موفق به دریافت جایزه شدند، برای خود من هم این سوال را ایجاد کردند که چرا جایزه به این فیلم رسیده است.
درباره این جشنواره گفته میشود هم به فیلمها و هم به فیلمسازان سیاسی توجه ویژهای دارد.
امسال در آن بخشی که من داور هستم فیلم ایرانی هم داریم، خیلیها از من میپرسند که نگاه سیاسی وجود دارد که من میگویم خیر، همه زحمت میکشند و هرکسی که لایق باشد حتما جایزه را دریافت میکند. چون ترکیب داوران اینگونه است که هر کداممان از یک قاره میآییم و طبیعتا نمیتوانیم نگاه سیاسی مشترکی داشته باشیم.
یعنی امکان ندارد به شما بگویند که یک نگاه سیاسی را اعمال کنید؟
به هیچوجه امکان ندارد، چون جشنواره روی یک قاعده و اصول خاصی پیش میرود و ما حتی در گفتوگو با فیلمسازها هم زمان محدودی را در اختیار داریم، به عبارتی مطلقا اجازه نداریم با فیلمساز در ارتباط باشیم. حتی من برای اینکه بتوانم در یکسری از جلسات حضور پیدا کنم درخواست مترجم کرده بودم. اما گفتند که نمیتوانید مترجم داشته باشید. ضمن اینکه آرا بسیار برایشان اهمیت دارد. حتی این نگاه هم وجود داشت که به فیلمسازها سفارش میدهند اما اینگونه نیست و اینها تنها یک تصور است.
چه تفاوتی بین برلین و کن وجود دارد؟
به هرحال هرکدام از این جشنوارهها یک طیفی از سینما را درون خود جای دادهاند. کن کاملا صنعت است و باتوجه به شناختی که من از برلین دارم این است که به فیلمهای حقوق بشری، بحث فشن، مد و این موضوعات بیشتر توجه میکند. به هر حال صنعت سینما یک بازار است و برخی در این بازار میتوانند هنر بفروشند برخی هم میتوانند خودشان را بفروشند.
به فیلم جدید شما برسیم؛ در «کشتارگاه» سراغ قصهای جذاب رفتید و حضور مانی حقیقی، حسن پورشیرازی و امیرحسین فتحی این جذابیت را بیشتر کرده بود. چه شد که سراغ این موضوع رفتید؟
من دلم میخواست مانند کار قبلی خودم قصهای را بسازم و روایت کنم که موضوع روز باشد و موضوعاتی را تحلیل کنم که دغدغهام باشد و چیزی را روایت کنم که خودم از آن درکی داشته باشم و فکر میکردم مهمترین موضوعی که این روزها مطرح میشود موضوع دلار است و از آنجایی که هیچ فیلمسازی روی این موضوع کار نکرده بود، دغدغه همیشه من این بود که چرا به این موضوع پرداخته نمیشود. پیش خودم فکر میکردم که درست است یک سختیهایی دارد اما قطعا در میان آن سخنی برای گفتن پیدا میشود. در مرحله تحقیقات به این رسیدیم که بخش دلار و ورود و خروج آن دست دولت است و اگر بخواهم به این اطلاعات دست پیدا کنم، تا حدودی سخت و غیرممکن است. بر همین اساس تصمیم گرفتیم روی دلارهای میلیونی خرد که توسط مردم جابهجا میشود متمرکز شویم و در ادامه تحقیقات به کالاهایی رسیدیم که از کشور خارج میشوند و به جای آنها دلار چمدانی قاچاق، وارد کشور میشود. در میان هزاران موضوع و کالایی که از ایران خارج میشد و میتوانستیم به آن بپردازیم من موضوع گوشت را انتخاب کردم.
سالهاست در رسانههای مختلف درباره قاچاق ارز صحبت میشود؛ چقدر سعی کردید از اطلاعات ژورنالیستی در کار خودتان استفاده کنید و چهقدر از آن وام گرفتید؟
خیلی جالب است که بگویم تقریبا هر ماه ما یک گزارش در مطبوعات درباره این موضوع داریم اما هیچ وقت خیلی به این موضوع پرداخته نشده است و همیشه در حد یک گزارش مانده، یعنی خبرنگار کارش را انجام داده اما در جامعه خیلی به چشم نیامده بود.
گریم و طراحی لباس حسن پورشیرازی شبیه کاراکترش در فیلم «قسم» بود و البته مانی حقیقی هم شبیه اغلب کاراکترهای دیگری که نقش آنها را ایفا کرده. چرا هیچگاه جای این دو کاراکتر عوض نمیشود؟
در واقع چنین اتفاقی هیچگاه درست نبوده است، چون مانی حقیقی نمیتوانست پدر امیرحسین فتحی باشد.
در برخی از فیلمها ما حتی مانی حقیقی را پیرتر هم دیدهایم. نکته دیگر اینکه حسن پورشیرازی باید همیشه یک زیرپوش بپوشد و خیلی پایین شهری باشد و مانی حقیقی هم همیشه باید خیلی اتوکشیده و بالا شهری باشد. اینجا امکانش نداشت این دو نقش باهم عوض شوند؟
قطعا این اتفاق نمیتوانست بیفتد.
یعنی بیننده قبول نمی کرد؟
خیر، بحث بیننده نیست، بحث این است که قاببندی باید کلیتها را داشته باشد و حسن پورشیرازی به سبب تجربهای که دارد درک بسیار خوبی از این نوع نقش دارد. البته من فیلم «قسم» را ندیدم و در این فیلم هم نه سلیقهام و نه بحثم گریم نیست و از سادهترین گریم ممکن استفاده کردهایم و آن بخشی را هم که من از آقای پورشیرازی توقع داشتم به درستی اجرا کردند و نتیجه هم رضایتبخش بود.
کلا شما اعتقاد به گریم خاص ندارید؟
من فکر میکنم گریم و تغییر چهره برای برآورده ساختن باورپذیری نقش است و به نظرم ما در همه بخشها با سیستمهای فنی که در ایران داریم رشد کردیم اما هنوز بخش گریم برای دوربینهای دیجیتال خیلی مناسب نیست.
امسال در جشنواره فجر پانتهآ بهرام برای فیلم «شنای پروانه» گریم فوقالعادهای داشت و ما بازیگرانی را داشتیم که گریمهای خیلی خاصی داشتند که باعث شگفت همه شده است این ادعا را حتی چهرهپردازهای ما هم دارند که میگویند ما در گریم اصلا مشکلی نداریم و میتوانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم.
بله، گریمورهای بسیار درجه یکی در ایران داریم و اصلا بحثی بابت این موضوع نیست اما تجربه من این را نمیگوید. حداقل موضوع این است که من خودم باید یک چیز در فیلم را باور کنم تا مخاطبم هم آن را بپذیرد اما من زمانی که پشت مانیتور مینشینم این باورپذیری را ندارم. یک بخشی هم مربوط به فیلم است که در این فیلم دنیای گریم خیلی جایگاهی ندارد و در تصورات من گریم میتواند خیلی به فیلم من ضربه بزند. من در این فیلم گریمور خیلی خوبی داشتم، حتی بازیگران هم گریم داشتند اما حالت گریمشان تغییر چهره نبود.
در فیلم خودسانسوری داشتید؟
بله، کاملا. اصلا غیر از این راهی وجود ندارد.
چه چیز در فیلمنامه میخواستید بنویسید که نتوانستید؟
نمیتوانم بگویم، اگر امکانش بود که در فیلم میگفتم. اما واقعیت موضوع این است که ذهنهای ما طوری تربیت شده است که ناخودآگاه از لحظه نوشتن تمام اصول را رعایت میکنیم که فلان موضوع را نگوییم، ننویسیم. این مواردی است که فیلمنامهنویسان یاد گرفتهاند چون خط قرمزها، خط قرمزهای مشخصی نیست و با جابهجایی دوتا مدیر این خطوط کاملا تغییر میکند.
در «کشتارگاه» از امیرحسین فتحی استفاده کردید و این اولین کار سینمایی ایشان است، چه شد که به او اعتماد کردید؟
من اصولا به بچههای تئاتر حس خوبی دارم، چون احساس میکنم یک جای محکمی ایستادهاند و با یک تجربه و دانشی وارد دنیای بازیگری میشوند. من امیرحسین فتحی را در سریال «شهرزاد» و چند تئاتر دیده بودم و میدانستم که کاملا تلاش میکند و قصدش این است که در تئاتر رشد کند و یک بازیگر خوب شود. بعد از نیم ساعتی که یکدیگر را دیدیم و با هم گفتوگو کردیم کاملا مطمئن شدم که این تیپ میتواند یک معرفی جدید به سینمای ایران باشد و امیدوار بودم که این فیلم دیده شود و مهمتر از فیلم اینکه خود امیرحسین فتحی دیده شود.