سعیده فرضی گفت: استاد صدرالدین شجره در بیشتر نمایشها هروقت نقشی با گویش افغان یا تاجیک بود، به من مراجعه میکردند.
سعیده فرضی بازیگر و گوینده رادیو پیرامون حضور خانوادههای مهاجرین افغان در مستند «خانه ما» ابراز کرد: حضور خانوادههای افغان در این برنامه از جمله جذابیتهای خاص برنامه است؛ علاوه بر تاجیکستان و بخشی از مردم پاکستان، افغانستان از دیگر کشورهایی است که زبان مشترکی با ما ایرانیان دارد. حضور خانوادههای افغان در مسابقه «خانه ما» که با شیرینی کلام خاصی، فارسی صحبت میکنند، ما را با آداب و رسوم و جزئیات رفتاری خانوادههای افغان بیشتر آشنا میکند و میتوانیم از نحوه آشپزی، غذاهایی که معمولا تناول میکنند، نوع پوشش، سفرهای که پهن میکنند، نان و شیرینی که پخت میکنند و مانند آنها بیشتر آشنا شویم و استفاده کنیم.
این هنرمند باسابقه رادیو، به ویژه نمایشهای رادیویی و رادیو نمایش در ادامه به لزوم ارتباط با خارجیها و به ویژه مهاجران تاکید کرده و افزود: اینکه ما بخواهیم خود را از افراد غیر ایرانی که سالها ساکن کشور ما بوده اند، جدا کنیم کار درستی نیست؛ اتفاقا این فرصتی است برای من نوعی که فرصت سفر به کشورهای خارجی ندارم تا با ایشان بیشتر آشنا بشوم و ارتباط بگیرم و به واسطه این ارتباطها و برخوردها دوستان جدید با فرهنگهای جدید بیابم و از آداب و رسوم و فرهنگهای مردم کشورهای دیگر آگاهی یابم.
وی در ادامه از برخوردهای شخصی خود با افغانی ها، گفته و اظهار داشت: علاوه بر برخوردهای شخصی که به واسطه کار یا موارد دیگر با افغانها داشته ام، حتی با برخی از شنوندههای رادیو که افغانی بودند و در مورد برنامههای رادیو نمایش اظهار نظر میکردند نیز تماس داشتم و از نقطه نظراتشان در برنامهها استفاده کردیم. به عقیده من شنوندگان افغان با شنوندههای ایرانی هیچ تفاوتی نداشته و نظرات هردو برای ما اهمیت دارد حتی گاه شنیدن صدای شنوندهای با ملیت دیگر مثلا آلمانی، انگلیسی و مانند آن برای ما جذابتر است.
بانوی صدا پیشه رسانه ملی با بیش از سه دهه فعالیت، با یادآوری برخی از مسائل دهه ۶۰ خاطر نشان شد: ما نباید فراموش کنیم که در سالهای بعد از جنگ و اواخر جنگ تحمیلی، خیلی از جوانان و افرادی که دارای خانواده و شخصیت اجتماعی خاصی بودند، به دلیل مسایل اقتصادی آن دوران برای کار به ژاپن میرفتند و خیلی از کارها را در آن جا انجام میدادند؛ در آن دوران خیلی از این جوانان که تحصیلکرده هم بودند دلشان نمیخواست در آن کشور به آنها تحقیرانه نگاه شود و بیشتر آنها که از خانوادههای اصیل و با شأن اجتماعی بالایی بودند، توقع احترام و رفتار انسانی در آن کشور داشتند. بهر حال همه ما در مرحله اول انسان هستیم و بعد هم آسیایی و باید همان رفتاری را با مهاجران داشته باشیم که خودمان توقع داریم.
او با تاکید بر احترام متقابل مهاجران و مردمان کشورهای مهاجر پذیر یادآور شد: البته احترام باید دو طرفه باشد و مهاجران نیز حریم و احترام مردم کشوری را که به آنجا، رفته اند را داشته باشند. به قوانین کشور احترام بگذارند، بزهکاری نکنند، اعتماد کارفرما را جلب کنند و به عنوان نمونهای از مردم کشورشان طوری رفتار نکنند که اعتماد مردم کشور مهاجر پذیر از همه مهاجران یک کشور سلب شود و در کل مهاجران تصویر خوبی از خود نشان دهند و یک اعتماد و احترام دوطرفه که منجر به سوء استفاده نشود، بین افراد برقرار گردد.
سعیده فرضی همچنین، به نحوه آشنایی خود با مسابقه «خانه ما» پرداخته و توضیح داد: با توجه به اینکه من از بینندگان شبکه نسیم هستم و مستندها و طنزهای این شبکه را دنبال میکنم از این رو وقتی اولین بار تبلیغات این مستند مسابقهای را در شبکه دیدم، به نظرم جالب آمد به ویژه اینکه مسابقه به شکل خانوادگی و با مردم معمولی و عادی برگزار میشد. با دنبال کردن مسابقه نه تنها از طرح و ایده برنامه خیلی خوشم آمد بلکه بیشتر بخشهای مسابقه نیز برایم جذاب شد و هر هفته بیننده این مسابقه بودم.
این هنرمند که اولین حضورش را با گروه کودک رادیو در کنار عذرا وکیلی تجربه کرده است، افزود: پذیرفتن خانوادههای مسابقه «خانه ما» برای یک ماه سبک زندگی تعریف شده با بودجه معین و راحت ارتباط برقرار کردن آنها با دوربین برنامه از جمله نکات بارز آن است. اینکه چطور میشود در خانه خود با حضور دوربینی که قرار است تو را به میلیونها آدم نشان بدهد انقدر راحت رفتارکنی، حرف بزنی، عصبانی شوی و شوخی کنی برای خود من خیلی جذاب بود و همه این رفتارهای طبیعی در جنبه مستند گونه کار نقش مهمی را ایفا میکرد.
سعیده فرضی که از اولین قسمتهای «خانه ما» مخاطب آن بوده است، در نقد برخی از بخشهای برنامه عنوان کرد: ایجاد چالشهای بزرگ برای خانواده در مسابقه قابل تامل است، ولی به عقیده من برخی از این چالشها بسیار سخت و کمی غیر منطقی بود مثل میهمانی دادن به ۲۰ نفر و پیدا کردن جا و غذای کم هزینه برای این تعداد میهمان. یا در قسمتهای اول بین خانوادههای شرکت کننده تعادل خاصی وجود نداشت مثلا خانوادهای با دو بچه بزرگ و عروس میبایست همان بودجهای را مصرف میکردند که برای یک خانواده سه نفره فقط با یک بچه شیر خواره در نظر گرفته شده بود. در واقع هزینه و خوراک یک بچه شیر خواره با سه فرزند بزرگ کاملا متفاوت است که البته این عدم تعادل به مرور در فصلهای بعد، مرتفع شد و برای نتیجه گیری درستتر در برنامه بهتر است که به این نکات بیشتر توجه شود.
وی در بهره گیری از جنبههای طنز در مسابقه خاطر نشان کرد: اگر خانوادههای شرکت کننده جنبههای شوخ طبیعی و طنازی بیشتری را در مقابل دوربین داشته باشند، میتوانند در جذب مخاطب موفقتر عمل کنند. مانند خانوادهای که یک پسر کوچک پر شور داشتند که تئاتر هم بازی میکرد یا خانوادههایی که پدر و مادر خانواده شوخ طبع هستند به مراتب جذابتر از خانوادههای ساکت و قدری معذب میباشند.
شاگرد زنده یاد صدرالدین شجره که در یکی از همکاری هایش برای استاد خود در نقش یک زن افغان هنرنمایی کرده است، باتجدید خاطرات آن دوران، گفت: در آن زمان من به همراه همکارم «علی تاجمیر» نقش دختر پسر افغانی را داشتیم که برای کار به ایران آمده بودیم؛ من برای گویش این نقش از همکارانی که با لحجه افغانی آشنا بودند، کمک گرفتم و آن دوران جمعهها یک برنامه بعد از «قصه ظهر جمعه» در رادیو سراسری پخش میشد که گوینده افغان داشت و من برای تقویت گویش خود به این برنامه گوش میدادم و در نهایت استاد شجره خیلی از اجرای آن نمایش رادیویی راضی بودند و همین شد که بعد از آن در بیشتر نمایشها هروقت نقشی با گویش افغان یا تاجیک بود به من مراجعه میکردند.
وی افزود: البته، چون پدر من لاهیجانی است گویشهایی با لهجه گیلانی هم داشته ام و در این زمینه پدرم نقش کمک کنندهای داشتند حتی قسمتهایی از «خانه ما» که در گیلان و رشت ضبط شده بود به دلیل این اشتراکات لهجهای و حضور بستگان در این شهرها برای من و خانواده ام جذابیت بیشتری داشت یا وقتی خانوادههای افغانی را در برنامه میدیدم ترغیب میشدم که سفری به افغانستان و کشورهای فارسی زبان داشته باشم چرا که قاعدتا ما ایرانیان در این کشورها هم به جهت کلامی و هم سایر اشتراکات فرهنگی میتوانیم راحتتر ارتباط برقرار کنیم و بیشتر با آن مناطق آشنا شویم.
بانویی که با صدا و ملاحت کلامش بارها برای ما خاطره سازی کرده است، در خاتمه خاطرنشان کرد: همانطور که وقتی ما ایرانیان به کشوری برای زندگی سفر و مهاجرت میکنیم و توقع داریم لااقل بعد از ۱۰ – ۱۵ یا ۲۰ سال جزوی از شهروندان محل سکونت خود باشیم، نه هموطن آن ها، چون به هر حال ما هر جا که باشیم ایرانی هستیم، خود ما نیز میبایست مهاجرانی را که به سرزمین ما مهاجرات کرده اند و سال هاست مانند ما و در کنار ما زندگی میکنند بپذیریم چرا که همه ما در نهایت انسان هستیم و سیاه و سفید و اروپایی و آسیایی از نگاه انسانی هیچ فرقی با یکدیگر ندارند.