شهرام اقبالزاده با مروری بر پرداختن ادبیات به مسائل «رومینا»ها میگوید: ادبیات میتوانست نقش بسیار مهمی در این زمینه داشته باشد، اما ما عشق را سانسور میکنیم و عشق بهطور کلی ممنوع است.
این مترجم و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، در پی اتفاقی که برای «رومینا، دختر ۱۴ساله تالشی» رخ داده است و کشته شدن او به دست پدرش، درباره پرداختن به مسائل نوجوانان و نقش ادبیات بر جلوگیری از خشونتهای خانگی اظهار کرد: ابتداییترین نگاه این است که پدری بیرحم یک دختر نوجوان عاشق را کشته است، اما این موضوع محصول یک چرخه معیوب تولید و بازتولید خشونت است. گذشته از اینکه خانواده نوجوان در چه وضعیتی بهسر میبرد، مثلا ممکن است در موارد مشابهی بگویند پدر خانواده اعتیاد داشت، باید دید این فقر، اعتیاد و خشونت در خانه از کجا میآید؟ همه اینها ریشههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حقوقی دارد. برای قطع زنجیره کرونا سعی کردند قرنطینه کنند، فاصلهگذاری داشته باشند و مهمتر از همه نکات بهداشتی را رعایت کنند؛ قطع این زنجیره سلامت روح و روان و فرهنگ سالم و شرایط اجتماعی بههنجار را میطلبد.
او افزود: سیاستگذاریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در سطح کلان از جمله آموزش فرهنگی باید اصلاح شود. در این آموزش فرهنگی هیچچیزی بهتر از ادبیات نیست. در جامعه چند گلوگاه استراتژیک داریم؛ خانواده، مدرسه و رسانهها. در کجا آموزش روابط عاطفی وجود دارد؟ به جای سرکوب، ندیده گرفتن و حذف صورت مسئله چگونه باید اینها را نشان داد که این پدیدهای که به وجود آمده آیا عشق است یا نه؟ آیا عشق یک دختر ۱۴ساله به مرد ۲۸ساله که دوبرابر سنش است، واقعا عشق است یا نه؟ رابطه عاطفی و عاشقانه سالم بین این دختر و پسر شکل طبیعی نداشته است، چرا؟ زیرا این دختر در خانه و مدرسه آموزش ندیده و این مسائل در کتابهایش نیست و بهمن به ظاهر عاشق بزرگسال هم نمیدانسته که این رابطه نه عاشقانه که کودکآزاری است. چون خانواده، صدا و سیما و رسانهها هم این مسئله را آموزش ندادهاند. در ادبیات عشق برای نوجوانان کمابیش ممنوع است؛ هم عشق و رابطه عاشقانه برای نوجوان ممنوع است و هم نوشتن از عشق.
اقبالزاده سپس با اشاره به سختگیری نسبت به نوشتن درباره مسائل نوجوانان، گفت: به طور مثال، یک رمان درباره پسر ۱۰ سالهای را که از خانه فرار میکند برای گرفتن مجوز به وزارت ارشاد فرستادیم. این رمان توسط گیتا رسولی از زبان آلمانی به فارسی ترجمه شد، «تئو فرار میکند» نوشته پتر هرتلینگ که درباره خطرات فرار از خانه بود. این رمان قصه پدر خشنی بود که بچه خود را کتک میزد. یک روز این بچه تصمیم میگیرد از خانه فرار کند و سوار قطار بین شهری میشود. او در کوپهای قرار میگیرد که یک مرد منحرف آنجا هست. این پسر نوجوان میبیند این مرد ظاهرا به او محبت میکند اما بعد متوجه میشود که به حریم شخصی او دستدرازی میکند. ارشاد گفت این بخش حذف شود. این اتفاق ممکن است برای یک دختر بیفتد. یا حتی رمان «وقتی یلدا نبود» نوشته مینو کریمزاده درباره ایدز بود، اما اجازه پخش گسترده و تجدید چاپ ندادند. این رمان قصه یک دختر بود که به خاطر رابطه ناسالم تحمیلی (تجاوز) ایدز میگیرد. کودکان و نوجوانان باید آموزش ببینند که عشق چیست و انحراف چیست؟ خطر چیست و چرا نباید از خانه فرار کرد؟ اگر پدر «رومینا» هم آموزش میدید این اتفاق نمیافتاد.
او خاطرنشان کرد: کودکان و نوجوانان باید آموزش ببینند و چه بهتر که این آموزش همراه با لذت خواندن باشد. بچهها باید عشق را درک کنند، اما نویسندههای ما به خاطر سانسور سعی دارند وارد این موضوع نشوند. هرچند در این مدت دیدهام همکارانم رمانهای خوبی مینویسند. در این زمینه بیش از همه حمیدرضا شاهآبادی کار کرده است؛ مانند «وقتی مژی گم شد» و «لالایی برای دختر مرده». اینها رمانهایی است که از کمبود عاطفه در خانواده و نبود عشق و رابطهای قوی در دختر و پدر و خشونت در خانواده صحبت میکند. جمشید خانیان رمانهای خوبی در این زمینه دارد؛ مانند «عاشقانههای یونس در دل ماهی»، یا «هستی» فرهاد حسنزاده و دیگران هم آثار خوبی دارند. اگر چنین رمانهایی در آموزش و پرورش و کتابهای درسی راه پیدا کند، بسیار تأثیرگذار خواهد بود. معلمهای ما نیز باید یاد بگیرند کتاب بخوانند، معلمهای ما درگیر مشکلات اقتصادی هستند و کتاب نمیخوانند. از طرف دیگر کتابخانههای مدارس تجهیز نمیشوند و کتابخانه روزآمد و کتابداران آگاه عاشق کودکان و ادبیات کودک به ندرت داریم. در حال حاضر ما تحریم هستیم و وضعیت بدی داریم. ما در آموزش و پرورش، در صدا و سیما و در ادبیات بدهکار این نسل هستیم.
شهرام اقبالزاده سپس بیان کرد: ادبیات میتوانست نقش بسیار بسیار مهمی در این زمینه داشته باشد، یا سینما. اما مسئله این است آیا میتوانیم فیلم عاشقانه بسازیم و دچار سانسور نشویم؟ ما عشق را سانسور میکنیم. عشق بهطور کلی ممنوع است، رابطه عاشقانه و از عشق حرف زدن ممنوع است. در عین حال نویسندههای ما دچار خودسانسوری میشوند و سعی میکنند به این سمت نروند. حتی مترجمان ما نیز سعی میکنند به آن سمت نروند و یا تعدیلش کنند.
او در پایان تأکید کرد: ادبیات و هنر عواطف را بهسامان میکند. ادبیات در وهله اول عاطفه را پرورش میدهد، بعد تخیل را گسترش میدهد و باعث رشد تفکر انتقادی میشود. نوجوان با ادبیات یاد میگیرد هر کسی از راه رسید و چند پیام محبتآمیز داد، نامش عشق نیست. تاکید میکنم اگر نوجوان اینها را ببیند دیگر یک دختر ۱۴ساله فریب نمیخورد که دنبال پسر ۲۸ساله برود و پسر ۲۸ ساله یاد میگیرد این عشق نیست بلکه کودکآزاری است. قوانین ما هم مشکل دارد، لایحه منع خشونت علیه زنان و کودکان سالهاست در مجلس خوابیده است.