حمیدرضا کاظمیپورI عضو کانون نویسندگان و منتقدان سینمای ایران
ساخت فیلمهای ورزشی در دنیا طرفداران ویژهای دارد و به دلیل ساختار قهرمانپروری آن میتواند برای مخاطب نیز جذابیتهای خاصی داشته باشد، حال این قهرمانپروری میتواند در قالب یک شخص یا یک تیم ورزشی نمود پیدا کند.
روایت در اینگونه ساختار سینمایی چندان متنوع نیست و با کمتر آثار سینمایی ورزشی مواجه میشویم که حول محور یک شخص ورزشکار یا یک تیم ورزشی نچرخد که اتفاقا در پایان با تمام ناکامیها و مشکلات سر راه به کام قهرمان یا قهرمانان فیلم نیز تمام میشود و البته نباید فراموش کنیم این پایان برای مخاطب نیز لذت بخش است. اما پیرامون فیلم سینمایی سونامی اولین تجربه بلند سینمایی میلاد صدرعاملی میتوان گفت یک بسته کامل از کلیشههای رایج این نوع آثار سینمایی است.
مربی کارکشتهای که به دلیل بی مهری سالها از وطن دور بوده و حالا در قامت یک ناجی دوباره به وطن باز میگردد، مدیران ورزشی سیاسیکار و منفعتطلب، قهرمان شکستخورده سالهای دور که حالا به منجلاب کارهای خلاف افتاده و دوباره با بازگشت مربی سابق به تیم دعوت می شود و قرار است مجددا به قهرمانی شرافتمند تبدیل شود.
ورزشکاران زنی که از حقوق اولیه ورزشی خود محروم هستند و برای گرفتن حق خود دست به ساختارشکنی میزنند، اخراج بازیکن محبوب تیم در اولین جلسه تمرین با مربی جدید برای اینکه نشان دهد در کارش جدی است و به کسی باج نمیدهد، انتقال محل تمرین بازیکنان تیم ملی به بیقولهای که روزی باشگاه محبوب سرمربی بوده است، دستهای رسانهای پشت پرده و موارد دیگر از این دست کلیشههای رایج که همگی چون یک سونامی بر سر مخاطب فیلم خراب میشوند.
میلاد صدرعاملی حتی در نشان دادن زندگی قهرمان شکستخورده سالهای دور اثرش نیز دست از کلیشه بر نداشته و با نشان دادن این که دختر کوچک این قهرمان نیز حاضر به دیدن و هم کلامی با پدرش نیست کلیشه را به اوج میرساند.
بیشک مشکل اصلی فیلمساز در روایت فیلمش این است که خواسته تمام بیماری و مشکلات ساختار ورزشی کشور را یکجا و در یک فیلم به تصویر بکشد و هر چه را توانسته بهزور در حلقوم اثرش جای دهد. صدرعاملی میتوانست با تمرکز بر یک یا دو چالش اصلی روایتی عمیقتر و استوارتر را به مخاطب خود ارائه دهد و تا اندازهای از این حرکت بر سطح دور بماند.
اگرچه مسائلی که فیلمساز در اثرش به آن پرداخته شاید چندان دور از واقعیت نباشد و نفس ورزش کشور را به شماره انداخته باشد؛ مساله اینجاست مخاطب با اثری روبروست که هیچ نگاه خلاقانه و بدیعی ندارد و روایتی است بر موج.
سونامی میتوانست با تمرکز بر کاراکترهای اصلی فیلمش و نزدیک شدن به لایههای عمیق درونی آنها حداقل به اثری معقولتر در این نوع ساختار سینمایی نزدیکتر شود. البته جسارت فیلمساز در اولین تجربه بلند سینمایی خود و رفتن به سمت و سوی ساخت فیلمهایی از این جنس که دشواریهای خاص خود را در تولید به همراه دارد تا یک سینمایی آپارتمانی و سهلالوصول قابل تقدیر است.