هر فرانسوی، به ویژه اگر سالهای جوانی را پشت سر گذاشته باشد، میتواند دستکم چند ترانه ژولیت گرکو را زیر لب زمزمه کند: همین هستم که هستم، اگر تصورش را بکنی، از یکشنبهها بیزارم و… تا عاشقانههای جسورانه!
سیمای گیرا، حرکات گویا، نگاه خیره، دستان پرتحرک، پیکر ظریف او در جامهی تمام سیاه در خاطر دوستداران ترانه فرانسوی حک شده است.
ژولیت گرکو در ۱۹۲۷ در شهر مونپلیه در جنوب فرانسه به دنیا آمد و در ۱۶ سالگی به پاریس رفت. پدرش یک روشنفکر بود و مادرش به «جنبش مقاومت» در برابر اشغال نازیها پیوست و به همراه دو دخترش، ژولیت و خواهرش شارلوت، گذارش به زندان و اردوگاه آلمان نازی نیز افتاد.
پس از پایان جنگ، تنها ۲۰ سال داشت که آهنگسازان صدای یکتای او را کشف کردند و برایش آهنگ ساختند. به ویژه شاعران نامدار میل داشتند ترانههای خود را با صدای گرم و پراحساس او شنیده و به میان میلیونها هموطن خود بفرستند: از ژان پل سارتر و بوریس ویان تا ژاک پرهور و فرانسواز ساگان.
ژولیت گرکو نزدیک نیم قرن از حدود ۱۹۵۰تا آخر قرن بیستم دلنشینترین صدای فرانسه بود. شهرت او در خوانندگی به چنان اوجی رسید که دیگر کمتر کسی از بازیگری او یاد میکند یا به خاطر میآورد که او در آثار فیلمسازان بزرگی مانند ژان رنوار و جان هیستون نیز ایفای نقش کرده است.
او در فیلم «سلام بر غم» به کارگردانی اتو پرهمینجر در نقش خودش ظاهر شد و ترانهای معروف خواند.
ژولیت گرکو به ویژه محبوب روشنفکران چپ بود و کسانی که از موسیقی بیش از تفریح و لذت صرف میخواستند.
او در سراسر زندگی سنتشکن بود، روحیهای سرکش داشت و با افتخار خود را یاغی میخواند و طبعا تحمل پیری را نداشت.
ژولیت گرکو چندین سال بود که از شهر شورها و رؤیاهایش، پاریس وداع گفته بود.
این خواننده و بازیگر در راماتوئل، شهری در کرانه مدیترانه در جنوب فرانسه در ۹۳ سالگی درگذشت.