(۲۸ اکتبر) روز جهانی انیمیشن است، انیمیشن ایران در طول ۱۰ سال گذشته شاید نه به موازات تحولات صنعت جهانی انیمیشن اما در نوع خودش توانسته به پیشرفتهایی غیرقابل کتمان و بهشدت امیدوارکننده دست پیدا کند، حالا کمپانیهای انیمیشنسازی ایرانی با کمپانیهای خارجی قرارداد میبندند و آنها را به بازارهای داخلی متمایل میکنند؛ همه اینها در شرایطی است که تحریم گلوی انیمیشن را هم مانند بسیاری حوزههای دیگر گرفته و مراودات را دشوار کرده است؛ در این شرایط اتکای اصلی صنعت انیمیشن ایران بر خلاقیت نیروهای جوان و استعدادهای نوظهور در این عرصه است.
انیمیشن ایران بعد از گذر از بازارهای داخلی و به دست آوردن گیشههای میلیاردی توسط انیمیشنهای «فیلشاه» و «شاهزاده روم» محصول استودیوی انیمیشن سازی «هنر پویا» در پیمودن مسیرهای بینالمللی هم در این چند ساله موفق بوده است، از کسب جوایز انیمیشنهای کوتاه تا کسب جایزه انسی و حتی کسب شرایط ورود به بخش رقابتی بهترین فیلم نود و دومین دوره جوایز سینمایی اسکار توسط «آخرین داستان».
اگر طرفدار انیمیشن باشید حتماً نام «آخرین داستان» به گوشتان خورده است، انیمیشنی که روایتگر داستان ضحاک مار به دوش است و برای ساختش ۹ سال زمان صرف شد تا نهایت بر خلاف جوایز رنگ به رنگ جهانیاش در اکران داخلی به همت مدیران سینمایی به کناری گذاشته شود و اشکان رهگذر کارگردانش که در ابتدای ساخت تنها ۲۵ سال داشت، خستگی کار به جانش بماند، در نهایت هم دلگیر از اوضاع نامهای به وزیر ارشاد بنویسند و لب به گله باز کند، بگوید مرتکب اشتباه اکران شده است، بگوید او هم میتوانسته است مهاجرت کند و اتفاقاً شرایطش هم فراهم بوده اما مانده است، بپرسد که آیا اصلاً وزیر این فیلم را دیده است یا نه؟
انیمیشن سینمایی «آخرین داستان» که جزو آثار محبوب منتقدان سینمایی در جشنوارههای داخلی نیز بود و شکار سیمرغ بهترین انیمیشن فجر را هم در کارنامه دارد، محصول تلاشها و ممارستهای سه برادر برای اثبات ظرفیتهای داخلی در حوزه انیمیشنسازی است. برادران رهگذر که هر چند نام یکی از آنها یعنی «اشکان» در مقام کارگردان به فیلم و افتخاراتش تا به امروز بیشتر ضمیمه شده اما هر سه تلاش کردند در طول بالغ بر یک دهه پشتیبان هم باشند تا به هدفی که در سر داشتند برسند؛ شاید برای همین هم در این سالها بهعنوان یکی از موفقترین تیمهای انیمیشن سازی در ایران شناخته میشوند..
به مناسبت روز جهانی انیمیشن با احسان، اشکان و آرمان رهگذر درباره ماجرای تأسیس استودیو «هورخش» و فراز و نشیبهای تولید و عرضه «آخرین داستان» به عنوان یکی از موفقترین انیمیشنهای سینمای ایران در سالهای اخیر به گفتگو نشستیم.
در زیر مشروح این گفتگو را میخوانید:
* میخواهم اولین سوال را از بزرگترین برادر بپرسم. قبلاً از اشکان رهگذر شنیدهایم که علاقهاش به ساخت انیمیشن از جزوههای کلاس نرمافزاری شروع شد که شما در آن شرکت میکردید. ماجرای این جزوهها را برایمان میگویید؟ خود شما هم به انیمیشن علاقه داشتید؟
احسان رهگذر: من در سن ۱۷ سالگی کار حرفهای را در شرکت مهندسی مشاوره در زمینه سازه آغاز کردم. دپارتمان آی تی در این شرکت و در آن دوره بسیار نوظهور بود؛ یعنی فقط تأسیس شده بود تا با آن آشنا بشوند و متوجه بشوند که چه کاری باید انجام بدهند و این دپارتمان هدف مشخصی را دنبال نمیکرد. بنابراین ما تلاش میکردیم از هر بخشی از دانش آیتی اندکی یاد بگیریم، مخصوصاً اینکه در آن دوره دانش آیتی به شدت محدود بود.
دوره تریدی مکس (۳Dmax) هم از همان دورههایی بود که از طرف شرکت در آن حضور پیدا کردم و اتفاقاً اصلاً به آن علاقهمند نشدم و به کارم نیامد، ولی همین کلاس باعث آشنایی اشکان با نحوه ساخت انیمیشن سه بعدی شد.
* آن زمان بود که شما جزوه را خواندید و به انیمیشن علاقه پیدا کردید؟
اشکان رهگذر: من از دوران کودکی نقاشی و طراحی میکردم. پدرم بسیار مشوقم بود و مادرم این استعداد و علاقهمندی مرا پیگیری میکرد. او مرا به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و خانه کاریکاتور میبرد و کارهایم را به آنها نشان میداد. تا قبل از آشنایی با ساخت انیمیشن فکر میکردم میخواهم کاریکاتوریست شوم، ولی بعد که جزوههای احسان را دیدم متوجه شدم به انیمیشن علاقه بیشتری دارم. پدرم هم یک آپارات قدیمی داشت که با آن برایمان بیشتر انیمیشن نمایش میداد. چون خودش هم به شدت به انیمیشن علاقه داشت و به همین دلیل ما خاطرات بسیار خوبی از تماشای این انیمیشنها در دوران کودکیمان داریم. همه اینها در کنار هم تبدیل شد به یک علاقه حرفهای و مرا به دنبال خودش تا اینجا کشاند.
اشکان: پدرم هم یک آپارات قدیمی داشت که با آن برایمان بیشتر انیمیشن نمایش میداد. چون خودش هم به شدت به انیمیشن علاقه داشت و به همین دلیل ما خاطرات بسیار خوبی از تماشای این انیمیشنها در دوران کودکیمان داریم* شما بهعنوان برادر وسطی در این بین چه نقشی داشتید؟ شنیدهام که به اشکان اجازه میدادید فضای اتاق مشترکتان را برای ساخت انیمیشن استفاده کند.
آرمان رهگذر: بله، من برادر بزرگتر اشکان هستم و همیشه باید نقش حامی را ایفا کنم. اتاق من و اشکان در آن زمان مشترک بود و به عنوان یک برادر بزرگتر وظیفه داشتم که به او کمک کنم. کار من نقشهکشی ساختمان بود و با انیمیشن سر و کاری نداشتم، اما کارهای اشکان را دنبال میکردم و دوست داشتم در این راه به او کمک کنم.
* برسیم به ماجرای تأسیس استودیو هورخش، از همان ابتدا تأسیس یک استودیوی تولیدکننده انیمیشن را در ذهن داشتید؟
اشکان: نه در ابتدا هدفم تأسیس استودیو انیمیشنسازی نبود. صرفاً علاقهای بود که میخواستم آن را دنبال کنم و چون تخصص احسان آی تی و کامپیوتر بود، به راحتی توانست برایم سیستمی فراهم کند که با آن بتوانم این کار را شروع کنم. ابتدا از انیمیشن سه بعدی شروع کردم و وقتی وارد هنرستان شدم با بچههایی شبیه به خودم آشنا شدم که باهم تجربههایمان را در میان میگذاشتیم و به همدیگر کار یاد میدادیم.
همان موقع یک انیمیشن ابتدایی سه بعدی هم ساختیم. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم اولین انیمیشن کوتاهم را بسازم و باز دوباره این احسان بود که توانست سیستم دیگری هم برایمان جور کند تا به همراه چند تا از بچههای هنرستان که میشناختم مثل مهرداد ایسوندی که در حال حاضر در استودیو «دیزنی» کارگردان هنری شده است، شروع به ساخت انیمیشن کنیم. البته ساخت آن انیمیشن کوتاه هرگز به سرانجام نرسید، ولی همان ایده ساخت انیمیشن کوتاه، کمکم تبدیل به ایده تأسیس استودیو شد. چون این موقعیت که بخواهیم به موازات ساخت انیمیشن خودمان در شرکتهای دیگر کار کنیم، خیلی باب میلم نبود.
بخواهم خلاصه بگویم، در ابتدا یک اتاق داشتیم و بعد که توانستیم سفارش ساخت مجموعه انیمیشن دو بعدی از شبکه یک سیما بگیریم، اتاقی در خانه قدیمی مادربزرگ یکی از دوستانمان در ده ونک گرفتیم. آن اتاق در واقع انباری در انتهای حیاط خانه بود که هیچ نوع امکاناتی نداشت. دوتا میز نور و یک لپ تاپ داشتیم. حتی صندلی هم نداشتیم و مجبور بودیم از جعبه برای نشستن استفاده کنیم. بعد رفت و آمدمان زیاد شد و مادربزرگ دوستمان ما را بیرون کرد. دفعه بعدی توانستیم اتاقی در دفتر یکی از دوستان پدرم بگیریم دوباره بعد از مدتی از آنجا هم عذرمان را خواستند. چون ما دستی کار میکردیم و فضای کار تندتند کثیف میشد.
بعد از آن بود که دوستی در زنجان پیدا کردم که وعده میداد صدا وسیمای زنجان به خاطر تازه تأسیس بودن به ساخت انیمیشن نیاز دارد و در آنجا میتوانیم کسب و کار بهتری راه بیندازیم. یک خانه قدیمی در آنجا کرایه کردیم. آن موقع ماهی ۵۰ هزار تومان بود. من از ۴ صبح حرکت میکردم تا ساعت ۸ به زنجان میرسیدم و ساعت ۸ شب به خانه بازمیگشتم. روز بعد به دانشگاه میرفتم. تقریباً یک سال به همین نحو یک روز در میان به زنجان رفت و آمد کردم در نهایت هم نتوانستیم صدا و سیمای آنجا را قانع کنیم.
* چه اتفاقی دوباره شما را به سمت ساخت انیمیشن برد و تأسیس شرکت رسید؟
اشکان: برادرم احسان کسی را به من معرفی کرد که برنامهساز صدا و سیما بود و توانستم از او سفارش کار بگیرم. آدم بسیار شلوغی بود و برنامه زنده تلویزیونی داشت ولی در ادامه همکاریمان آنقدر از من راضی بود که پیشنهاد داد باهم یک شرکت تأسیس کنیم. این اتفاق هم افتاد و دفتری در سعادت آباد باز کردیم. گروهی را دور هم جمع و سعی کردیم برای ساخت انیمیشن کوتاه سرمایهگذار پیدا کنیم ولی بعد از مدتی به اختلافنظر برخوردیم و از هم جدا شدیم.
این همان نقطه عطفی بود که منجر به شکلگیری گروه برادران رهگذر شد. یعنی سال ۱۳۸۷ که من از شریکهایم در آن استودیو جدا شدم، به کمک برادرانم ساختمان قدیمی در خیابان دولت گرفتیم و استودیو هورخش بدین شکل تأسیس شد. همزمان با این اتفاق احسان هم از شرکتی که در آن کار میکرد بیرون آمد و تصمیم گرفت گروه آی تی خودش را تشکیل بدهد. آرمان کار میکرد و به استودیو کمک مالی میکرد، چون هنوز درآمدی نداشتیم و باید حقوق گروه را پرداخت میکردیم.
* آقای آرمان رهگذر چه اتفاقی باعث شد که بخواهید در تأسیس استودیوی انیمیشن به برادرتان کمک کنید؟ فقط برای حمایت از برادرتان بود یا پیشبینی میکردید که کار آینده داری خواهد بود؟
آرمان: در ابتدا فقط برای حمایت از اشکان بود که وارد این کار شدم. چون سن من و اشکان بههم نزدیکتر است، همیشه بههم نزدیکتر بودهایم. حرفهایمان را بههم میزدیم. برای همین من از کنار، تجربههای اشکان را میدیدم، مثلاً در آخرین تجربهاش قبل از تأسیس استودیو هورخش، مشخص بود که او بیشتر تلاش میکند و شرکای او به درآمد میرسند. به همین دلیل فکر کردم چرا اشکان باید این شراکت را با افراد دیگری انجام دهد، وقتی خودش ۲ برادر دارد. میدانستم اگر خودمان باشیم، دیگر چنین اتفاقاتی نمیافتد. در آن موقع من در ۲ شرکت کار میکردم و درآمدم خوب بود. چون سطح کارم بالا بود، میتوانستم به استودیو کمک مالی کنم.
اشکان: بله، ما انیمیشن دیگری براساس قصه آرش کمانگیر ساختیم که کار خوبی از آب درنیامد ولی در طی ساخت این انیمیشن بود که کلی تجربه کسب کردیم. من هیچ نوع تصوری از ساخت انیمیشن بلند نداشتم. فکر میکردم وقتی توانستهام یک انیمیشن ۶ دقیقهای بسازم، یک صفر جلوش میگذارم و تبدیل به یک ساعت میشود* حضور شما بهعنوان برادر بزرگتر از چه زمانی در استودیو هورخش جدی شد؟
احسان: من سال ۱۳۸۷ از شرکتی که در آن کار میکردم جدا شدم و در کنار برادرانم قرار گرفتم. چون در آنجا استخدام رسمی بودم، جدایی از محل کارم تصمیم سختی بود. البته در آن دوران شرایط کار خوب بود و رونق اقتصادی وجود داشت، بعد از ساعت اداری در شرکتهای دیگر کار میکردم. ولی بعد از مدتی فکر کردم که بهتر است برای خودم کار کنم. فعالیت بخش آی تی آن دوران استودیو هورخش هم مانند امروز خیلی عجیب و غریب نبود. کمتر از ۲۰ سیستم داشتیم و شرایط نگهداری خاصی هم نداشت. بنابراین با حضورم در استودیو هم میتوانستم به کارهای خودم برسم و هم به اشکان و گروهش کمک کنم.
* ماجرای ساخت انیمیشن سینمایی «آخرین داستان» از چه زمانی آغاز شد؟ فکر میکنم پیش از «آخرین داستان»، انیمیشن حماسی دیگری میخواستید بسازید.
اشکان: بله، ما انیمیشن دیگری براساس قصه آرش کمانگیر ساختیم که کار خوبی از آب درنیامد ولی در طی ساخت این انیمیشن بود که کلی تجربه کسب کردیم. من هیچ نوع تصوری از ساخت انیمیشن بلند نداشتم. فکر میکردم وقتی توانستهام یک انیمیشن ۶ دقیقهای بسازم، یک صفر جلوش میگذارم و تبدیل به یک ساعت میشود. این فکر از دیدگاه هیجانی ناشی از انرژی عجیب جوانی و عشق به انیمیشن میآمد. به شاهنامه هم از دوران کودکی علاقه داشتم و با «سه بر خوانی» بهرام بیضایی آشنا شدم که مرثیهای برای سه شخصیت آرش کمانگیر، ضحاک و یزدگرد سوم بود. پروندهای از تولید انیمیشن سینمایی «آخرین داستان» شروع کردیم تا به سازمانهای متولی ارائه بدهیم.
* از مشکلاتی بگویید که هر کدام از شما در حوزه خودتان در راه ساخت اولین انیمیشن سینمایی استودیو هورخش تجربه کردید.
اشکان: اول از همه، بزرگترین مساله تجربه بود. فکر میکردیم ساخت انیمیشن بلند را بلد هستیم، ولی بلد نبودیم. پس تصمیم گرفتیم همزمان یاد بگیریم و این روحیه را در گروه تقویت کنیم. همینطور که امروز هم هنوز در حال یادگیری هستیم. بعد برای گرفتن سرمایه به نهادها و سازمانهای مختلفی مراجعه کردیم، مثلاً مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی یکی از این نهادها بود که من در سه دوره مدیریت مختلف به آن مراجعه کردم.
در اولین تجربهام با من رفتار بدی شد، چون جوان بودم و ناشناس. مرا تخریب کردند، سرکار گذاشتند و به من جواب سر بالا دادند. ولی کار ما خوب بود، به گواه اینکه موفق شدیم در بخش انیمیشنهای در حال ساخت جشنواره بینالمللی انیمیشن انسی ۲۰۱۳ در کنار ۵ اثر دیگر از کشورهایی چون لهستان، آمریکا و فرانسه، «آخرین داستان» را از ایران ارائه بدهیم. آنجا بود که با چالش مالی مواجه شدیم و برادرم مجبور شد که خانهاش را بفروشد.
اشکان: سال ۲۰۱۳ که در جشنواره بینالمللی انیمیشن انسی پذیرفته شدیم، در همانجا توانستیم یک سرمایهگذار خارجی پیدا کنیم و با کمک وکیل قرارداد ببندیم ولی دقیقاً زمانی بود که ماجراهای سیاسی اتفاق افتاد که فکر میکنم به برجام هم ربط داشت، تهیهکننده خارجی ما هم که اخبار را دنبال میکرد، منصرف شد!بسیاری بعد از حضور ما در انسی فرانسه فکر میکردند که من بچه پولدار هستم و میگفتند این گروه به جشنواره انسی پول دادهاند و کارشان را معرفی کردهاند. بعد از این موفقیت هم باز هیچ نهادی از ما حمایت نکرد تا زمانی که تولید به ۷۰ درصد رسیده بود که مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در دوران مدیریت آقای طباطبایینژاد تصمیم گرفتند از کار حمایت کنند ولی چون ارزشگذاری آنها برای اثرمان کم بود، ترجیح دادیم وارد این همکاری نشویم.
مشکلات زیاد بود. مخصوصاً اینکه ما با کمبود بودجه مواجه بودیم، بنابراین روشی ابداع کردیم که بتوانیم با استفاده از تجهیزاتی که داشتیم خروجی مناسبی بگیریم. بعد تقسیمبندی بین کارها انجام میدادیم مثلاً رم هر سیستمی که کارش سبکتر بود را باز میکردیم و به سیستم دیگری که بیشتر کار داشت منتقل میکردیم. بیست و چهار ساعته از تجهیزات موجود استفاده میکردیم برای اینکه مشکلات را پشتسر بگذاریم.
مساله بعدی تحریم بود که هنوز هم وجود دارد. یکسری شرکتهای تجهیزات کامپیوتری مادر در دنیا وجود دارد که موظف هستند به مشتریانشان خدمات پس از فروش ارائه بدهند. ولی ما به خاطر تحریم هم مجبور بودیم آن تجهیزات را گرانتر بخریم و هم نمیتوانستیم از خدمات آنها استفاده کنیم. در طول دوران ساخت «آخرین داستان» دو بار مورد هدف ویروس رندسام قرار گرفتیم. ویروسی که باعث ورشکستگی و جمع شدن شرکتهای بسیار بزرگی در دنیا شد و مسائلی از این دست.
البته نمیتوانم بگویم امروز دیگر با این مسائل مواجه نیستیم، چون هنوز تحریم هستیم و مجبور هستیم به خاطر بالا رفتن نرخ دلار بسیاری از تجهیزات مورد نیازمان را گرانتر تهیه کنیم. سال ۲۰۱۳ که در جشنواره بینالمللی انیمیشن انسی پذیرفته شدیم، در همانجا توانستیم یک سرمایهگذار خارجی پیدا کنیم و با کمک وکیل قرارداد ببندیم ولی دقیقاً زمانی بود که ماجراهای سیاسی اتفاق افتاد که فکر میکنم به برجام هم ربط داشت، تهیهکننده خارجی ما هم که اخبار را دنبال میکرد، منصرف شد!
* سرمایه انسانی با چه چالشی مواجه بود؟
آرمان: هر کدام از ما چالشهای خودمان را داشتیم. به دلیل اینکه خروجی دانشگاهها با نیاز ما در تولید متفاوت است، ما در بخش سرمایه انسانی نیاز داشتیم تا هنرمندان استودیو را آموزش بدهیم. از طرف دیگر با اینکه انیمیشن، هنر صنعتی است که در بسیاری از کشورهای طراز اول مثل ژاپن و آمریکا جزو صنعتهای مهم و پولساز شناخته میشود، ولی تجربه کار با هنرمندان این صنعت بسیار متفاوت است. چون آنها مهندس یا کارگر ساده نیستند، آنها ذهن متفاوت، هنری و خلاقی دارند که اگر بخواهید به آن نظم ببخشید، خلاقیتشان را از دست میدهند.
اگر هم بخواهید رهایشان کنید، کار گروهی معنایی پیدا نمیکند. برای اینکه به نقطهای برسیم که در عین حفظ خلاقیت اعضای گروه سازنده، بتوانیم نظم را هم حفظ کنیم، سختی بسیاری کشیدیم. شاید حتی به دلیل بیتجربه بودن در این راه بسیاری را اذیت کرده باشیم و بسیاری هم ما را اذیت کرده باشند. ولی در حال حاضر حدود ۱۱۰ نیروی انسانی داریم که بیشتر از ۸۰ نفرشان هنرمند هستند. البته هنوز هم راه درازی در پیش داریم ولی توانمندی ما بسیار بالا رفته است.
احسان: ما طرح توسعهای داریم که طبق آن استودیو هورخش باید بسیار بزرگتر از امروز شود. در واقع باید به قطبی در منطقه تبدیل شود. طرح توسعهای که در نظر داریم زمان بسیاری روی نوشتن آن گذاشتهایم و افراد متخصص بسیاری در نوشتن آن به ما کمک کردهاند. ولی شرایط کنونی فرصت اجرای آن را به ما نمیدهد* آینده مسیر خود را در کجا میبینید؟ میخواهید استودیوی «هورخش» را به چه جایگاهی برسانید؟
احسان: ما طرح توسعهای داریم که طبق آن استودیو هورخش باید بسیار بزرگتر از امروز شود. در واقع باید به قطبی در منطقه تبدیل شود. طرح توسعهای که در نظر داریم زمان بسیاری روی نوشتن آن گذاشتهایم و افراد متخصص بسیاری در نوشتن آن به ما کمک کردهاند. ولی شرایط کنونی فرصت اجرای آن را به ما نمیدهد.
اشکان: تحریمها در این بخش هم مانع ما بوده است، در سال ۱۳۹۶ سرمایهگذار آلمانی پیدا شد که میتوانست به اجرایی شدن طرح توسعه استودیو هورخش کمک کند ولی به دلیل تحریمها مجبور شدیم جلوی آن را بگیریم. ولی من فکر میکنم بیشتر از سرمایه به فرهنگ نیاز داریم تا بتوانیم مجموعه را رشد بدهیم. چون سیستم آموزشی ما باعث میشود همواره بچههای این سرزمین احساس کنند که نمیتوانند کارهای طراز اول انجام بدهند و حتماً باید دستی از آسمان بیایید و به آنها کمک کند تا بتوانند کاری انجام بدهند. در حالی که به نظر ما هیچ کاری دست نیافتنی نیست.
ما در تولید «آخرین داستان» به استانداردهای جهانی دست یافتیم و در حال حاضر با شرکتهای خارجی در تولید انیمیشن همکاری داریم. بنابراین به نظرم اول باید فرهنگ توانستن را ایجاد کنیم، بعد حتی میتوانیم دیزنی باشیم.
آرمان: مسائل دیگری هم در پیشرو داریم، مانند موانعی که ارگانهای دولتی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تا سازمان تأمین اجتماعی و اداره مالیات سر راه ما قرار میدهند، مسائلی که در کشورهای دیگر پیشروی کارآفرینان و هنرمندان نیست. وقتی میخواهید کارآفرینی کنید باید از چند سازمان مجوزهای مختلفی بگیرید. سازمان تأمین اجتماعی میگوید، میخواهید کارآفرینی کنید حالا بگویید چطور میخواهید به من پول بدهید.
یک سوم از هزینههای ما، هزینههایی است که به دولت پرداخت میکنیم. در حالی که شرکت دانش بنیان هستیم و کالای فرهنگی تولید و صادر میکنیم. ما از زیر زمین نفت بیرون نمیآوریم، فرهنگ صادر میکنیم. ولی ارگانهای دولتی با تمام قدرت جلوی ما میایستند. وقتی یک آرژانتینی با ما تماس میگیرد و میگوید بعد از دیدن فیلم ما کنجکاو شده است و تصمیم گرفته است تا زبان فارسی یاد بگیرد، ارزشمند نیست!؟ صادرات فرهنگ نیست!؟
* یعنی نمیتوانید معافیت مالیاتی بگیرید؟
آرمان: برای معافیت مالیاتی باید کارت بازرگانی داشته باشید، ولی وقتی میخواهیم در سامانه ثبت نام کنیم به ما میگویند ما نمیدانیم شما چه چیزی صادر میکنید. چون آن را نمیبینیم. در نتیجه باید مالیات بدهید. در صورتی که ما توانایی ارزآوری داریم. اصلاً سازوکاری وجود ندارد که شرکتی مثل ما که ارزآوری دارد، چطور باید درآمد خارجیاش را وارد کشور کند.
آرمان: وقتی میخواهیم در سامانه ثبت نام کنیم به ما میگویند ما نمیدانیم شما چه چیزی صادر میکنید. چون آن را نمیبینیم. در نتیجه باید مالیات بدهید. در صورتی که ما توانایی ارزآوری داریم. اصلاً سازوکاری وجود ندارد که شرکتی مثل ما که ارزآوری دارد، چطور باید درآمد خارجیاش را وارد کشور کنداشکان: ما از این دیدگاهها که آنجا بهشت است و اینجا جهنم، نداریم. ولی مسائلی وجود دارد که با علم به مصادیقی که در کشورهای دیگر دیدیم نسبت به آن انتقاد داریم. مثلاً در کشورهای دیگر مانند فرانسه اگر شما به عنوان یک فیلمساز که استودیویی هم ندارید به یک سازمان متولی مراجعه کنید، فقط بابت پرورش ایده به شما کمک مالی میکنند و معافیتهایی را برایتان در نظر میگیرند.
در حالی که در ایران، نهاد متولی وجود دارد که از طرف دولت پولی را دریافت کرده است. یعنی آن پول مال آن آقای مدیری که به صندلی تکیه زده است نیست، برای من و امثال من است. وظیفه اوست که آن بودجه را صرف تولید و رشد انیمیشن کند. ولی شما که تولیدکننده انیمیشن هستی باید هزار نفر را ببینید و متقاعد کنید تا شاید کمی از شما حمایت کنند.
احسان: بهمن سال گذشته دکتر سورنا ستاری به استودیو ما تشریف آوردند و از تولیدات ما بازدید کردند. صحبتهای بسیاری شد تا بتوانیم مارکت انیمیشن را رشد بدهیم ولی تا همین امروز هیچکدام از آن صحبتها عملی نشده است.
اشکان: بزرگترین چالش صنعت انیمیشن ایران که عمر آن کمتر از ۲۰ سال است، دو چیز است؛ اول اینکه متاسفانه صنعت انیمیشن ما بسیار تنبل شده، یعنی عادت کرده است که از نهادی پول بگیرد تا انیمیشن تولید کند و به همان نهاد تحویل بدهد. به همین دلیل بسیاری از پروژههایی که برای آنها کم هزینه هم نشده است امروز در کمدهای آرشیو سازمانها باقی ماندهاند.
دوم اینکه هنرمندان انیماتور وارد مدیریت میشوند و چون هیچ درکی از مسائل فنی، منابع انسانی، مارکتینگ و بازاریابی ندارند، فقط میتوانند انیمیشن خودشان را بسازند. من هم این اشتباه را کردم ولی این شانس را داشتم که دو برادر دارم که هر کدام در این رشتهها صاحب تخصص هستند. در نهایت معضل سوء مدیریت هم بسیار در این حوزه به چشم میآید. مدیر بخش انیمیشنی که اصلاً نمیداند انیمیشن چیست، چطور میتواند به ما کمک کند. به همین دلیل است که بسیاری از اعضای جامعه انیمیشن امروز از حضور فردی چون آقای دهستانی در معاونت انیمیشن سازمان سینمایی خوشحال هستند. چون یک انیمیشنی است و حرف ما را میفهمد.
* فکر میکنید با شرایط کنونی سینمای ایران، جوانان دیگری هم بتوانند استودیوی مشابه در حوزه انیمیشنسازی تأسیس کنند؟
اشکان: شرایطی هم که در آن موقع ما کارمان را شروع کردیم خیلی خوب نبود. وقتی ما استودیو هورخش را در سال ۱۳۸۷ تأسیس کردیم، در اوج بالا رفتن تحریمها بودیم. دلار هزار تومانی یکدفعه سه هزار تومان شد. اصلاً یادمان نمیآید که شرایط راحت و آسانی را تجربه کرده باشیم. اگر اراده کافی وجود داشته باشد، هر کسی میتواند چنین کاری کند.