فرزاد موتمن فیلمسازیست که تاریخ سینما را به خوبی میشناسد، با ادبیات جهان آشناست و در کنار آن با وقایع روزِ جامعه خود و جهان امروز بیگانه نیست. سینمای کلاسیک را دوست دارد و هنر مدرن را میشناسد. شاید اشاره به اینها لازم بود تا بدانیم با فیلمسازی روبرو هستیم، که شناخت و جهان بینیاش از سینما آنقدر است که توقع مان را از آثار او بالا ببرد.
اما در مورد فیلم، با تمام احترامی که برای فیلمساز آن قائل هستم، اثری نیست که بتواند حتی مخاطب خاص سینما را به وجد آورد. اگرچه قبل از دیدن فیلم این آمادگی را در خود ایجاد کرده بودم که با اثری غیر متعارف روبرو خواهم بود و نباید چندان به دنبال روابط علت و معلولی در فیلم باشم اما آنچه که بیشتر با آن مواجه شدم آشفتگی بود تا ساختار شکنی چه در فرم و چه در محتوای اثر.
اگرچه فرم روایت فیلم، خطی نیست و باید پازل ها در کنار هم چیده شوند تا به محتوای اثر نزدیک شویم، اما ساختار روایی آنقدر گُنگ و پریشان گوست که در لحظاتی جذابیتِ قرار دادن پازلها در کنار یکدیگر برای مخاطب از دست میرود و انگار میلی به ادامه و دنبال کردن فیلم ندارد. سراسر شب پر است از لحظات و گفتگوهایی که به تنهایی شاید برای مخاطب فیلم بین و خاص سینما جذاب و قابل توجه باشد اما در کلیت، اثری نیست که از یک انسجام لازم برخوردار باشد و اسکلت بندی اش درست چیده شده باشد.
شاید آنچه که از جذابیت فیلم نیز تا اندازهای کم میکند روایت موازی کاراکتر دیگری از فیلم با بازی آزاده صمدی است که همچون وصلهای ناجور به فیلم چسبیده است و تنها کاری که میکند مخاطب را از قصه اصلی فیلم دور میکند. شاید اگر موتمن تمرکز بیشتری را بر روی کاراکتر داود مرادی با بازی امیر جعفری گذاشته بود و شخصیتی باور پذیرتر برای مخاطب خلق میکرد، اثر او از اقبال بهتری برخوردار می شد. کارگردان بی پولی که اتفاقا شناخته شده است و در روزگاری فیلم کمدی او جزو پرفروش ترین فیلم های دوران خود بوده، امروز برای ساخت فیلمی با تعلقات خاطر خودش با چالش های اساسی روبروست.
موتمن در پرداخت روایت اصلی فیلم نیز که قصه دختری است که به دنبال جوابی برای خواب طولانی خواهرش که عاشق سینماست، میگردد، نیز چندان موفق نبوده است و حاشیه های فیلم بر متن ِ اثر سوار است. خارج از تمام نقدهایی که بر سراسر شب وارد است اما در لحظاتی نیز حال فیلم بسیار خوب است و مهمترین نکته آن این است که شب در سراسر شب به خوبی شکل گرفته است.
فضای شب قطعا حال و هوای خود را می خواهد و انصافا باید بگوییم که شب ِفیلم موتمن به خوبی از آب درآمده است و قضای لازم برای القای یک حس شبانه در آن وجود دارد. بازی الناز شاکردوست بسیار خوب است، حرکات اضافی در آن به چشم نمیخورد و اتفاقا جنس ِبازی سردش در فیلم به شدت فیلم را گرم کرده است و به کاراکتر مورد نظر فیلمساز نزدیک شده است.
نورپردازی خوب، بازی با رنگ و سایهها در شب و خلق برخی فضاهای سورئالیستی اثر، از دیگر نکات قابل توجه فیلم است. گفتوگوهای فیلم، دیالوگهای گرته برداری شده از آثار تاریخ سینما و ادبیات، اشاراتی به ژان لوک گدار، شکسپیر، موراکامی و رمانهایی تاثیر گذار از ادبیات جهان اگرچه میتواند برای مخاطب عام بیگانه و حتی ایرادی بر فیلم باشد اما به همان اندازه برای مخاطب فیلم بین و علاقمند به ادبیات و تاریخ سینما خوشایند است و این لحظات دقیقا همان جاهایی است که می توان فرزداد موتمن و جهان بینی اش را در پشت ِاثر حس کرد.