ماجرای آوارگی چیست؟
“۶، ۷ سال در آپارتمانی سکونت داشتم، آنقدر صاحبخانهام خوب بود که به فکر جایی دیگر نبودم. بدون دغدغه و احساس اینکه مستأجرم، در این خانه زندگی میکردم. تا اینکه سال گذشته در گرانی که برای مسکن اتفاق افتاد و مشکل عملِ قلب صاحبخانهام، ایشان وسوسه شدند که این خانه را بفروشند. اما ۲۰ روز بعد از این که، خانه به فروش رسید متوجه شدند ۳۰۰ میلیون زیر قیمت فروختهاند؛ بعد از عمل جراحیشان هم فرزندانشان گفتند چرا این کار را کردهاند؟ نهایتاً به این نتیجه رسیدند که معامله را فسخ کنند اما شخصی که این خانه را خریده بود زیربار نمیرفت و کار به دادگاه و شکایت کشید. اینجا من ماندم وسط و صاحبخانه که کدام ودیعه مرا پرداخت میکنند.
در حالیکه صاحبخانه اول در قرارداد آورده بود که صاحبخانه جدید باید این ودیعه را بپردازند. اما شواهد نشان میداد که دستم به جایی نمیرسد. اینجا ماندم با صاحبخانهای که میگوید باید ضرر و زیان بپردازم و یا اجرتالمثل بدهم.من میگفتم چرا باید ضرر و زیان بدهم، من که طبقِ قواعدش پیش رفتهام. او هم زیر بار نرفت و به قول خودش، این ودیعه را به صندوق شورای حل اختلاف واریز کرده است. اما واقعاً این رفتارها حق من نیست؛ در حالی این اتفاقات میافتد که من سر صحنه فیلمبرداری کار جدید آقای بهروز افخمیام.
چطور شد کار به انتقال اثاثیه شما به پارکینگ منزلِ همکارتان رسید؟
“گرگان بودم سر فیلمبرداری سریال “رعد و برق” ویژه ماه رمضان تلویزیون، دقیق یادم نیست چهار ماه پیش بود، نگهبان ساختمان با من تماس گرفت که گروهی همراه با افسر نیروی انتظامی آمدهاند قفل خانهات را باز کنند. من از او خواستم گوشی تلفن را به افسر نیروی انتظامی بدهد؛ وقتی خودم را معرفی کردم او برخوردِ خوبی داشت و گفت عواقب این کار را به جان میخرم و دست به قفل شما نمیزنم. با خودم گفتم این افسر انسانیت به خرج داد اما معلوم نیست افسر بعدی و چه اتفاقاتی پیش رویم است. وسایلم را کنار خیابان نگذارند و یا ثبت و ضبط نشود. هفته بعد برای مرخصی ماهانه از گرگان به تهران آمدم، یکی از دوستانم به نام آقای آتش زمزم که از همکاران و کارگردانان سینما را دیدم، ایشان به من قول دادند خانهای را برای من مهیا کنند. اما به دلیل اینکه نتوانستم ودیعهام را بگیرم این خانه هم فراهم نشد. به این فکر افتادیم که حداقل اثاثیهام را به پارکینگ منزل ایشان آوردم. البته یک مقداری از این وسایل را که احساس کردم اضافی است فروختم.
همسرتان و یا زمانی که خودتان از گرگان برمیگردید کجا ساکن هستید؟
همسرم در همان بلبشو، رفتند منزل بچهها و خودم هم برمیگردم به منزل فرزندانم میروم. ذهنم را قدری پاک کردم تا بتوانم در خدمتِ این سریال باشم. چون آنجا نقش روحانی اهلسنتی را دارم که باورپذیری این شخصیت نیاز به تمرکز دارد. دو سه هفتهای گذشت نگهبان آن ساختمان با من تماس گرفت که چند کامیون و کارگر آمدهاند با چند مأمور، قفل خانه را بکشنند. برایم این سؤال پیش آمد چرا باید چنین شرایطی در قانونِ ما باشد که به این صاحبخانه اجازه بدهد بدونِ رسیدگی به مشکل مستأجر، این طوری آوارهاش کنند. حتی برای گرفتن ودیعهام، شکایت کردم و چند میلیونی هم برایم آب خورده که بتوانم شکایتم را به سمع و نظرِ دادسرای شهید مطهری برسانم. متأسفانه بررسی مشکل ما براساس آخرین پیگیری که داشتم به آخر اسفندماه موکول شده است. وقتی این روند و عدم توجه به مشکل من و امثالهم را دیدم با خودم گفتم تقاضای ملاقاتی از آقای رئیسی داشته باشم تا به ایشان بگویم این قانون موجر و مستأجری، چه بلای سر برخی از آدمها میآورد. البته باز هم اشاره میکنم که تا الان که بسیاری دردهایشان را برای من گفتهاند من دردِ خودم را فراموش کردهام و میخواهم همه این دردها را برای ایشان مطرح کنم.” دامنه بیمهریها به بازیگران پیشکسوت از جمله محمد فیلی به رفتارِ ناجوانمردانه برخی از تهیهکنندگان هم برمیگردد که به تعبیرِ او هنوز دستمزدهای چندین سالهشان را هم وصول نکردهاند.