علی کفاشیان میگوید همه کسانی که به دوره ریاست ۸ سال و سه ماهه وی در فدراسیون فوتبال ایراد میگیرند، در صورتی که خود حائز این سمت میبودند نتایج بهتری را نمیگرفتند و فقط در صورتی حق خرده گرفتن را دارند که به بیلانی بهتر از او برسند.
طرف صحبت نایب رئیس اول فعلی فدراسیون که البته در مسیر خروج از این نهاد قرار دارد، در درجه اول علی کریمی است که کاندیدای ریاست فدراسیون در دوره جدید انتخابات این نهاد شده است، کریمی پس از خواندن متن مصاحبه جدید کفاشیان با یک سایت ورزشی گفته بود که اگر به زعم کفاشیان فضای حرکت در فدراسیون باتلاقوار شده، به سبب کارها و اقدامات خود کفاشیان و وابستگان اوست و تأکید کرده بود اگر سکاندار فدراسیون شود در این خصوص حسابرسی و در مورد این مسأله تعیین تکلیف خواهد کرد.
بیش از آنکه فضای فعلی فدراسیون و شرایط باتلاقوار فوتبال ما مبنای صدور رأی در مورد این مجادله کلامی قرار گیرد، باید متذکر شد که دوره کفاشیان در فوتبال ما و به واقع ایام کفاشیان فوتبال ما از طول مدت حضور وی در این نهاد بسیار فراتر میرود زیرا جانشین او مهدی تاج هم که قدری کمتر از سه سال مصدر کار بود، عملاً همان خط و روال کار سلف خود را در فدراسیون استمرار بخشید و پس از استعفای اجباری تاج از ریاست فدراسیون (بعد از غوغای افشای متن قرارداد مصیبتوار مارک ویلموتس) هم همان خط و روند کاری توسط نزدیکان کفاشیان و تاج به سرکردگی حیدر بهاروند طی شده و به همان ساز و کارهای گذشته برای رتق و فتق امور فوتبال رجوع شده است.
کفاشیان به عنوان هر انسان حاضر در روابط اجتماعی حق دفاع از خود را دارد و میتواند بیلان کاری خود را موفق بینگارد اما فقط یک قیاس بین عملکرد افراد و بررسی آنچه انجام دادهاند، نشان میدهد که موفقها چه کسانی بودهاند و ناکامها کدامین آدمها.
براساس این ملاک و مبناها
علی کریمی اصولاً امتحانی پس نداده که مشخص شود میتواند در فدراسیون و اداره فوتبال موفق باشد یا خیر و او پس از آویختن کفشهایش شش هفت سالی است که به رغم زندگی در دور و بر فوتبال هرگز مسئولیت اجراییای را در آن عهدهدار نشده و نهایت مشارکتش به رهبری تیم سپیدرود رشت در لیگ هجدهم فوتبال منحصر و محدود میشود که البته ارتباطی با کارهای مدیریتی و تشکیلاتی ندارد. اطلاق واژههایی مثل باتلاق و گردباد به ورزش فوتبال و قیاس این ورزش با بلایای طبیعی و غیرطبیعی شاید آسانترین کار و دمدستیترین تدبیر برای رهایی از مسئولیتها باشد اما شکی نیست که فوتبال و هیچ ورزش دیگری در ذات و باطن و اصل خود باتلاقی نیست و برعکس دریای آرام و چشمنوازی است که اگر فن عبور از آن را بشناسید، به ساحل نجات و آرامش خواهید رسید.
فوتبال و هر ورزش دیگری زمانی باتلاقی میشود که آدمها و مسئولان آن به اقداماتی مخرب روی بیاورند و کارهایشان اوضاع را تیره و شرایط را بحرانی کند. کفاشیان نیک میداند که او و همکارانش اگر در خلق باتلاق و امثال آن در فوتبال ما طی سالهای اخیر نقش اصلی را ایفا نکرده باشند قدر مسلم اینکه در رفع آن هم توفیقی نداشتهاند.
امروز هیچ اطمینانی در دست نیست که علی کریمی و امثال او نیز بتوانند در اداره فوتبال به موفقیتهای ولو نسبی هم برسند و ممکن است آنها هم در گردابهای خودساخته فرو بروند اما وقت آن رسیده است که جریان حاکم بر فدراسیون طی ۱۵ سال اخیر سرانجام کنار برود و دیگران و افرادی صاحب ایدههای متفاوت و تازه وارد گود شوند و امتحان پس بدهند. این حداقل کار و وظیفهای است که از کفاشیان و همراهان وی انتظار میرود و ادامه حضور آنها در رأس فوتبال حتی اگر بهرههایی را در بر داشته باشد درجا زدن در گذشتهای است که از آن ملال و رخوت و البته برخی شکستهای بزرگ میبارد و به زبان خود کفاشیان فقط واژگانی مثل باتلاق برای توصیف آن به کار میآید.