هر وقت اسم «رضا ایرانمنش» میآید، ناخودآگاه همه به یاد فیلم سینمایی «سجاده آتش» و بازیهای خاطرهساز او در فیلمهای دفاعمقدسی میافتند؛ فیلمهایی که هنوز مخاطب با دیدن هرباره آنها هیجانزده میشود و با قهرمان داستان همزاد پنداری میکند.
وی حالا پس از سالها فعالیت هنری قرار است نخستین سریال خود را کارگردانی کند. سریال «سپهسالار» قصهای جنگی دارد که در موقعیتی کمدی روایت میشود. به این بهانه با رضا ایرانمنش به گفتوگو نشستهایم تا از سریال جدیدش و حال و هوای امروز سینما بیشتر برایمان بگوید.
برای شروع گفتوگو از وضعیت جسمانی خودتان برایمان بگویید و اینکه حدودا بعد از ۱۰ سال دوری از فعالیتهای هنری بویژه بازیگری و کارگردانی، در سریال «آخر خط» حاضر شدید. در این مدت فیلمنامه خوبی به شما پیشنهاد نشد یا وضعیت جسمانیتان اجازه فعالیت به شما نمیداد؟
خدا را شکر حالم خوب است و این روزها کمتر بستری شدهام. در این سالها هم فیلمنامههایی پیشنهاد میشد که خیلی خوب نبودند و منجر به همکاری نمیشد، البته بهرغم میل باطنی، یکسری کار تصویری هم کردم که به دلیل گذران زندگی و امرار معاش و اینکه از یادها فراموش نشوم، آن کارها را انجام دادم.
از سریال «سپهسالار» بگویید و اینکه چه پروسهای طی شد تا به کارگردانی این کار برسید.
من سال ۸۰ فیلمنامه این کار را نوشتم که در طول این سالها، چندینبار بازنویسی شد. ۲ سال پیش که قرار شد این سریال را در اصفهان و برای شبکه نمایش خانگی تولید کنم باز شرایط مالی و برخی مسائل باعث شد تا برای تولید مقداری تأمل کنیم و همین وقفه ما را به دوران کرونا رساند و باز شروع کار متوقف شد تا اینکه توانستیم خودمان را با این شرایط تطبیق دهیم و یاد بگیریم چطور میشود در این شرایط کار کرد.
تحلیلتان درباره وضعیت سینما و تلویزیون ما چیست؟ اعتقاد به باندبازی و وجود مافیا در سینما دارید؟
بگذارید جواب سوال شما را با یک مقدمه بگویم. در گذشته درسخواندن، دانشگاهرفتن و داشتن تحصیلات مرتبط و آکادمیک خیلی خوب بود ولی من امروز هیچ کسی را بویژه در حوزه هنر و بازیگری به درسخواندن تشویق نمیکنم. در تمام دنیا در حوزه هنر وقتی جوانترها وارد بازی میشوند، اینگونه نیست که دیگر قدیمیها و پیشکسوتان فراموش شوند و هیچ نقشی به آنها داده نشود. در کشور خودمان هم حتی در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ باز به همین شکل بود و کسی جای دیگری را تنگ نمیکرد؛ قدیمیها را کنار نمیگذاشتند و از آن طرف جوانترها نیز بخوبی دیده میشدند. ولی در یک مقطع زمانی باند و مافیایی در حوزه تصویر به وجود آمد که اجازه کار کردن به هر کسی را نمیداد؛ برای بازیگران چشمرنگی دستمزدهای نجومی پرداخت میشد و نوبت به امثال ماها که میرسید، هیچ پولی در کار نبود. من در این سالها در کنار کارکردن، درس هم میخواندم و شرایط خیلی سختی را گذراندم. اگر هر حرفه دیگری انتخاب میکردم، حتما موفقتر بودم.
هیچ وقت با همان مافیا و باندها کار نکردید؟
من در طول زندگی هیچ وقت نان به نرخ روز نخوردم، مجیزگویی نکردم و اصلا این کارها را بلد نیستم. در یک کلام به شما بگویم که اخلاق در سینما و تلویزیون ما مرده است. تمام این مشکلات و معضلات هم به عدم مدیریت مسئولانی برمیگردد که در این حوزهها مسؤولیت دارند و اتفاقا هیچ بویی از هنر نبردهاند؛ مسئولانی که هیچ وقت در موسیقی، سینما، و تلویزیون، در جایگاه واقعی خود نبودهاند و به همین دلیل در سادهترین شکل ممکن، حتی هنرمندان این حوزهها را نمیشناسند، پس چه انتظاری داریم که برای ما هنرمندان بتوانند سیاستگذاری کنند. پیشکسوتان ما در این شرایط بد اقتصادی، از کجا باید امرار معاش کنند و همان مسئول بیخبر از همه جا، اصلا مشکلات ما برایشان مهم نیست. اگر مسئول لایقی از جنس خود هنرمندان در این جایگاهها قرار بگیرد، قطعا بسیاری از این مشکلات حلوفصل خواهد شد. واقعا بیمهکردن اهالی هنر چقدر باید طول بکشد؟ تا کی هنرمندان باید غم نان داشته باشند؟! متاسفانه مسئولان دولتی ما فقط یاد گرفتهاند با هنرمندان در زمان انتخابات عکس یادگاری بگیرند و از آنها سوءاستفاده کنند. علاوه بر مسئولان، من از برخی همکاران خودمان نیز گلایه دارم. یادم هست در گذشته پیش میآمد مثلا آقای جعفر دهقان برای نقشی انتخاب میشدند و به هر دلیلی انصراف میدادند و بعد از آن برای همان نقش سراغ من میآمدند، من تا از آقای دهقان سوال نمیکردم چه اتفاقی افتاده که انصراف داده و در واقع تا از ایشان کسب تکلیف و اجازه نمیکردم، امکان نداشت به عوامل جواب مثبت دهم ولی حالا همه آن دوران تبدیل به «زیرآبزنی» از یکدیگر شده و اینجاست که میگویم واقعا اخلاق در این روزها از سینما رخت بربسته است. بارها شده که در موقعیتهای مختلف برای همکارانی که در ابتدای راه بودند، بازی کردم و برای کار آنها سنگتمام گذاشتم و پلی برای موفقیت آنها شدم اما همین که به جاهای بالاتر رسیدند براحتی ماها را فراموش کردند. نباید به همین راحتی همدیگر را فراموش کنیم؛ من در این سالها اگر موقعیت کارگردانی و تهیهکنندگی برایم پیش آمده، سعی کردم سراغ دوستان و همکاران قدیمیتر بروم تا آنها نیز مجددا جلوی دوربین بیایند و دوباره بر سر زبانها بیفتند.
در حال حاضر وضعیت جسمانیتان چطور است؟
باور کنید هر وقت سر کار هستم، هم روحیه خوبی دارم و هم وضعیت جسمانیام بهتر است. بارها شده که در بیمارستان بستری شدهام و به من سریال یا فیلمی پیشنهاد شده و با اجازه دکترها سر کار رفتهام. پزشکان میگفتند هر وقت سر کار میروی حال جسمیات هم بهتر میشود تا جایی که داروهایم را کمتر میکردند.
دوباره برویم سراغ «سپهسالار» و اینکه چقدر از کار آماده شده است؟
۱۳ قسمت کار را خودم نگارش کردم اما کار را رها کرده بودم. فرزاد فتحی، تهیهکننده این کار که رفاقتها با هم داریم، به من زنگ میزد و حال و احوالم را جویا میشد. زمانی بود که از نظر روحی وضعیت مساعدی نداشتم و بهم ریخته بودم. فتحی اصرار میکرد که سریعتر کار را شروع کنیم و تصمیم گرفتیم که کار را به ۲۶ قسمت اضافه کنیم و من در نهایت کل کار را به امیر برادران پیشنهاد دادم و قرار شد کار به سرپرستی امیر مجددا بازنویسی شود و تا فروردین سال بعد، نگارش کار به اتمام برسد. قصه «سپهسالار» در دهه ۹۰ میگذرد و با یک فلشبک به دهه ۶۰ بازمیگردیم و زمان جنگ و یکسری کاراکترهای کاملا جدی که در موقعیتهای طنز و کمدی قرار میگیرند. سعی کردم این کاراکترها را از زمانی که خودم در جبهه بودم و با این رفقای شوخطبع رفاقت داشتم، الهام بگیرم و برای این نقشها انتخاب کنم.
چه زمانی تصویربرداری کار را شروع میکنید؟
قرار است چند روز دیگر از چندین لوکیشنی که انتخاب کردیم، بازدید داشته باشیم و همزمان با نگارش فیلمنامه، کار پیشتولید و انتخاب عوامل نیز در حال جریان است تا اگر خدا بخواهد، اردیبهشتماه سال آینده کار را کلید بزنیم.
در این سریال بازی هم میکنید؟
بله، البته نقش کوتاهی دارم و بیشتر سعی کردم بر کار کارگردانی متمرکز شوم.
تصمیم نهایی گرفته شده که این سریال برای تلویزیون تولید شود یا شبکه نمایش خانگی؟
هنوز به تصمیم نهایی نرسیدهایم ولی با حضور امیر برادران امکان دارد این کار برای شبکه نمایش خانگی تولید شود.